[۱] پس یسوع فرمود: «آیا همه چیز را شنیدید؟»
[٢] شاگردان در جواب گفتند: آری ای آقا
[۳] پس از آن یسوع فرمود: «همانا دروغ گفتن گناه است؛ ولیکن کشتن گناهی است بزرگتر.»
[۴] «زیرا دروغ گناهی است که مختص است به کسی که سخن میگوید.»
[۵] «لیکن کشتن علاوه بر این که مختص است به آن کسی که مرتکب آن میشود، هلاک میکند این جا عزیزترین چیزها را نزد خدای به روی زمین، یعنی انسان را.»
[٦] «مداوای دروغ گفتن به گفتن ضد آن چه گفته شده ممکن است؛ در حالی که هیچ دوایی برای کشتن نیست؛ زیرا ممکن نیست به مرده جان داد.»
[٧] «در این صورت به من بگویید آیا بندهٔ خدای موسی گناه کرده است به کشتن تمام کسانی که ایشان را کشته؟»
[٨] شاگردان در جواب گفتند: حاش لله، حاش لله که موسی گناه کرده باشد به طاعت نمودن خود خدای را؛ که خدای او را به آن امر فرموده بود.
[۹] پس آن وقت یسوع فرمود: «و من هم میگویم حاش لله این که آن فرشتهای که پیغمبران دروغین اخاب را به دروغ فریب داد، گناه کرده باشد.»
[۱٠] «زیرا همچنان که خدای قبول نمود کشتن مردم را بهطور قربانی؛ پس هم اینگونه قبول نمود دروغ را حمد آسا.»
[۱۱] «به شما به راستی میگویم چنان که خطا میکند کودکی که کفش خود را به اندازهٔ پهلوانی میسازد، همچنین خطا میکند کسی که خدای را فرمانبَر شریعت میگرداند، چنان که او خود خاضع آن است، از آن جایی که او انسان است.»
[۱٢] «پس وقتی اعتقاد کردید که همانا گناه آن است که آن را خدای نمیخواهد، آن وقت حق را خواهید یافت؛ چنان که به شما گفتم.»
[۱۳] «بنابراین چون خدای غیرمرکّب و غیرمتغیر است، پس او نیز غیرقادر است که یک چیز را هم بخواهد و هم نخواهد.»
[۱۴] «زیرا به آن ضدیتی در نَفْس او حاصل میشود که بر آن اَلم مترتب است و در این صورت منزه نخواهد بود بیاندازه.»
[۱۵] فیلّپِس گفت: لیکن چگونه باید فهمید فرمایش عاموس پبغمبر را، که هیچ شری در شهر پدید نشود که آن را خدای نساخته باشد.
[۱٦] یسوع در جواب فرمود: «اکنون ببین ای فیلّپِس، چه سخت خطرناک است اعتماد به حرف نمودن چنانکه میکنند فریسیان که قضای الاهی را در گزیده برای خودشان گمان نمودهاند به طریقهای که فعلاً از آن این نتیجه را حاصل میکنند که خدای نیکوکار نیست و اینکه او فریبدهنده و دروغگو و مبغض جزاست که بر ایشان واقع میشود.»
[۱٧] «از این رو میگویم که پیغمبر خدای، عاموس، در این جا از شری سخن میراند که آنرا جهان شر مینامد.»
[۱٨] «زیرا اگر لغت پاکان را استعمال میفرمود، هر آینه جهان آن را نمیفهمید.»
[۱۹] «زیرا تمام بلاها نیکو هستند یا از آن رو که پاک میکنند بدی را که بهجا آوردهایم یا اینکه نیکویند برای این که ما را از ارتکاب بدی باز میدارند.»
[٢٠] «یا این که نیکویند برای این که به انسان حال این زندگانی را میفهمانند تا دوست بداریم و مشتاق زندگی جاوید گردیم.»
[٢۱] «پس هر گاه عاموس پیغمبر فرموده بود، در شهر خیری نیست مگر این که خدای سازندهٔ آن است، هر آینه آن وسیلهای میشد برای ناامیدی مصیبتزدگان، وقتی که خود را در محنتها میبینند و خطاکاران را در وسعت زندگانی.»
[٢٢] «از آن بدتر این که هر گاه بسیاری تصدیق کنند که شیطان را بر انسان تسلطی هست، از شیطان خواهند ترسید و برای خلاصی از بلیات خدمت او مینمایند.»
[٢۳] «پس از اینرو عاموس کرد آنچه را که میکند مترجم رومی که در سخن خود ملاحظهٔ این نمینماید که گویا او در حضور رئیس کاهنان سخن میگوید؛ بلکه ملاحظه میکند اراده و مصلحت یهودیانی را که سخن گفتن به زبان عبرانی را نمیفهمند.»
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-