[۱] «اگر عاموس فرموده بود، در شهر خیری نیست جز آن که خدای سازندهٔ آن است، هر آینه سوگند به هستی خدا[٢]ی که جانم در حضور او میایستد، خطای فاحشی مرتکب شده بود.»
[٢] «زیرا جهان خیری جز ستم و گناهانی که در راه باطل[٣] آن را میکند نمیبیند.»
[۳] «بنابراین مردم در فرو رفتن به گناه سخت میشدند؛ زیرا ایشان اعتقاد میکنند که شری و گناهی یافت نمیشود که آن را خدای نساخته باشد و آن امری است که زمین از شنیدن آن به لرزه میآید.»
[۴] چون یسوع این بفرمود، زلزلهٔ عظیمی بیدرنگ حاصل شد؛ به حدی که هر کس مثل مردهای افتاد.
[۵] پس ایشان را یسوع برخیزانیده فرمود: «اکنون ملاحظه کنید که به شما حق را گفتم، باید شما را در این صورت کفایت کند.»
[٦] «همانا چون که عاموس فرمود که خدای در شهر شری ساخت در حالتی که با جهان سخنگوینده بود، پس او همانا از بلیاتی سخن داشته که آنها را شر نمینامند مگر خطاکاران.»
[٧] «اکنون باید بیاییم بر ذکر قضا و قدر که میخواهید آن را بفهمید و آن چه از آن با شما فردا صحبت خواهم نمود به نزدیکی نهر اردن بر جانب دیگر: إنشاءالله[۴].»
[↑] پینوشتها
[۱]- سورة البلأ
[٢]- بالله حی
[٣]- لایعقل اهل الدنیا خیراً الاحرما (حراماً!) و خبائث الدنیا و یعمل بهما منه.
[۴]- ان شاالله