جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ تیر ۸, یکشنبه

افغانستان و جنگ جهانی اول

از: ایوب آروین

افغانستان و جنگ جهانی اول

شرکت در جنگ جهانی اول
درخواستی که سلطنت افغانستان را دوپارچه کرد


فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


در جنگ جهانی اول با آن‌که افغانستان درگیر جنگ نبود و استقلال هم نداشت، برای چندین ماه پس از آغاز جنگ در کانون توجه قدرت‌های بزرگی مانند بریتانیا، روسیه، آلمان و عثمانی‌ها قرار داشت.

رد درخواست حمایت از جهاد دستگاه سلطنت و حتی خاندان حبیب‌الله را دوپارچه کرد

امیر حبیب‌الله پادشاه وقت افغانستان با امضای توافقنامه ۱۹۰۵، ادامه تسلط بریتانیا بر روابط خارجی کشورش را پذیرفته بود و با ورود هیات بزرگی از دیپلمات‌ها و افسران آلمانی، عثمانی اتریشی و رهبران انقلابی هندی، افغانستان برای نخستین‌بار در ظرف چند دهه‌ی میزبان نمایندگان سیاسی مهم غیرانگلیسی شد.

این هیات به پیشنهاد انور پاشا وزیر جنگ عثمانی و موافقت دولت‌های آلمان و اتریش برای تشویق افغانستان به جنگ علیه بریتانیا و روسیه وارد افغانستان شد: کاظم بیگ نماینده سلطان‌محمد پنجم خلیفه عثمانی، اسکار فن نیدرمایر و اتوفن هنتیگ نمایندگان ویلهلم دوم قیصر آلمان. شماری از انقلابیون هندی به رهبری راجا مهندرا پراتاب و مولوی برکت‌الله بعدا به آن‌ها پیوستند.

هیات در ۲۴ آگوست ۱۹۱۵ وارد افغانستان شد و امیدوار بود که براساس «پان‌اسلامیسم» عثمانی و نظریه‌ی «انقلابی کردن مناطق اسلامی» دولت آلمان، افغانستان را دعوت به پیوستن به «جهاد» علیه روس‌ها و انگلیس‌ها کند. عثمانی‌ها و آلمان‌ها معتقد بودند که با آغاز رستاخیزی زیر عنوان جهاد در کشورهای اسلامی و به‌ویژه افغانستان و هند می‌تواند سرنوشت جنگ را در اروپا تغییر دهد.

آزادی‌خواهان هندی و به‌ویژه مسلمانان هند تاکید داشتند که افغانستان نه تنها از آن‌ها حمایت همه‌جانبه کند، بلکه خود درگیر جنگ شود. برداشت غالب در آن زمان این بود که افغانستان «دروازه هند» است. برآورد آلمان این بود که اعلام جنگ از سوی امیر افغانستان می‌تواند نقطه آغاز رستاخیزی علیه بریتانیا در سراسر آسیای میانه و شبه‌قاره هند باشد.


[] تناقضات

اما واقعیت‌هایی که هیات حامل پیام جهاد در افغانستان با آن‌ها برخورد، از نظر نیدرمایر «هم جالب و هم متضاد» بود. زیرا به نوشته فیض‌محمد کاتب تاریخ‌نگار دربار امیر حبیب‌الله، میزان حمایت از جهاد در میان مردم به‌حدی بود که اگر امیر آن را رد می‌کرد، می‌ترسید که «تارک امر خدا و رسول و سلطان معظم و جهاد گفته تکفیرش نمایند و اختلالی در مملکت پدید آرند».

امان‌الله خان و دیگر حامیان جنگ معتقد بودند که پیروزی با آلمان است

به علاوه مردم عادی، بخشی از دستگاه سلطنت، خانواده‌های پرنفوذ سیاسی و نظامی و حتی نیمی از اعضای خاندان سلطنتی از جنگ با انگلیس و روسیه حمایت می‌کردند. آن‌ها دادن پاسخ مثبت به ندای جهاد خلیفه عثمانی را وظیفه ملی و اسلامی سلطنت افغانستان می‌دانستند. اما امیر و اطرافیانش مخالف بودند.

این وضعیت را هم دولت عثمانی و آلمان و هم بریتانیا محاسبه کرده بودند. به این ترتیب، اگر افغانستان وارد جنگ می‌شد، انقلابیون هندی هم به‌پا می‌خاستند و احتمال این که وضعیت را در آسیای میانه و خاور میانه هم تغییر دهند بسیار زیاد بود. در آن صورت بریتانیا در منطقه وسیعی از جهان درگیر می‌شد و فشارها بر آلمان در اروپا کاهش می‌یافت.

به‌همین دلیل، مقام‌های دولت هند بریتانیایی و شخص لرد چارلز هاردینگ فرماندار کل هند بریتانیایی، با استفاده از نفوذ خود بر امیر، به‌صورت مرتب از او می‌خواستند که نمایندگان قدرت‌های مرکزی را بازداشت کند. اما امیر به‌دقت جانب احتیاط را رعایت‌ می‌کرد تا نه علیه افکار عمومی مردم و به‌ویژه حامیان جنگ در درون دولتش قرار گیرد و نه بدگمانی دولت انگلیس را به‌جان بخرد.


[] دربار دوپارچه

امیر دستور داد که اعضای هیات به‌صورت مهمان پذیرایی شوند. آن‌ها هم در هرات پذیرایی شدند و هم در کابل (۲۶ سپتامبر ۱۹۰۵). نیدرمایر در خاطراتش نوشته: «در کابل با چنان شادمانی استقبال شدیم که معلوم شد در این شهر غریب و بیگانه نیستیم.» شماری از ترک‌های مستقر در افغانستان از جمله آموزگاران ترکی ارتش افغانستان هم در میان استقبال‌کنندگان بودند.

بخشی از نیروهای بریتانیایی هندی بودند و درگیرشدن بریتانیا در هند و افغانستان، به‌سود آلمان تمام می‌شد

با این وضعیت، امیر هفته‌ها از دیدار با آن‌ها خودداری کرد. نخستین دیدار رسمی در نیمه اکتبر در تفریح‌گاه پغمان صورت گرفت. هیات نامه‌های قیصر آلمان و خلیفه عثمانی را به امیر تحویل داد. او در این دیدار از دادن پاسخ صریح خودداری کرد و تصمیم خود را موکول به تصمیم «شورای خاص» دولتش کرد.

نیدرمایر در خاطراتش نوشته که امیر به‌هر چیزی به نگاه «معامله» می‌دید و «تحت تأثیر انگلیس» بود. ولی یک برادر و دو پسرش مخالف نظر او بودند. در این مدت گفتگوها در درون دربار هم در جریان بود. اختلاف میان اعضای خاندان سلطنتی، مقام‌های ارشد دولتی و حتی کارکنان ساده دفتری، دربار امیر را عملاً دوپارچه کرده بود.


[] موافقان: آن‌ها را بخور!

سه خانواده در دستگاه سلطنت افغانستان بسیار نفوذ داشتند: خانواده‌ مصاحبان، خاندان چرخی و خاندان طرزی. هر سه خانواده طرفدار جنگ بودند. طرزی‌ها به‌دلیل سال‌ها اقامت در ترکیه عثمانی و با الهام از ناسیونالیسم ترکی، با اندیشه ملی‌گرایی به کشور بازگشته بودند. محمود طرزی پدر دو عروس امیر به شدت مخالف انگلیس بود.

چرخی‌ها به‌صورت سنتی ارتشی و از مخالفان سرسخت انگلیس بودند. غلام‌حیدر چرخی فرمانده کل ارتش دوره عبدالرحمان خان و چهره سرشناس آن‌ها بود. خانواده‌ی مصاحبان از جمله محمدنادر و برادرانش به‌دلیل داشتن حس ملی‌گرایی حامی جنگ بودند. سران این خانواده از نسل‌های گذشته مصاحب امیران بودند و به‌همین دلیل به آن‌ها «مصاحبان» می‌گفتند.

هم‌چنین شماری دیگر از مقام‌های ارشد دولتی از جمله محمدحسین خان مستوفی‌الممالک وزیر مالیه و برخی از اعضای «شورای خاص» دولت شامل این گروه می‌شدند. وارتان گریگوریان از سه گروه حامی جنگ در درون دربار نام برده: محافظه‌کاران ضدانگلیس به‌رهبری سردار عنایت‌الله، میانه‌روان طرفدار ترکیه به رهبری محمود خان طرزی و جوانان رادیکال به‌رهبری امان‌الله خان.

به این ترتیب، بخشی از آل یحیی یا خاندان سلطنتی هم با آن‌ها همنوا بود: نصرالله خان نایب‌السلطنه برادر و امان‌الله خان عین‌الدوله و عنایت‌الله خان معین‌السلطنه پسران امیر. حامیان جنگ به‌لحاظ تفکر سیاسی همه ملی‌گرا بودند. هدف کلی آن‌ها استقلال و باز پس‌گیری مناطق قبایلی از هند بریتانیایی بود. آن‌ها تأکید داشتند که باید به‌دعوت هیأت پاسخ مثبت داده شود.

به‌نوشته‌ی فیض‌محمد کاتب، نصرالله خان و عنایت‌الله خان هفته‌ای یک تا دوبار به اقامتگاه هیات در باغ بابرشاه می‌رفتند و شبانه با اعضای هیات گفتگو می‌کردند. نشریه‌‌ی سراج‌الاخبار کانون تبلیغات ضدانگلیس شده بود. نیدرمایر نوشته که محمود طرزی در مقاله‌ای خطاب به امیر نوشت: «آقا، قبل از این که ترا بخورند، تو آن‌ها را بخور!»

تصور حامیان جنگ بر این بود که پیروزی با آلمان است و اگر افغانستان در آغاز با شکست هم مواجه شود، با پیروزی آلمان در اروپا افغانستان هم به‌پیروزی خواهد رسید. به‌علاوه تبلیغات گسترده‌ای که در میان ملی‌گراهای هندو و مسلمانان طرفدار جهاد در هند و هم‌چنین ایران می‌شد، بر وضعیت افغانستان بی‌اثر نبود.


[] مخالفان؛ خودکشی نمی‌کنیم

مخالفان جنگ شامل طیفی از افراد مختلف و عمدتاً نزدیک به امیر می‌شدند. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که بیشتر آن‌ها روابط نزدیکی با انگلیس‌ها هم داشتند. آن‌ها در بسیاری از مسایل کلیدی با هم اختلاف‌نظر داشتند، اما در این مورد همنوا بودند و شخص امیر هم نظرش با این گروه بود.

عبدالقدوس اعتمادالدوله صدراعظم و محمدیوسف مصاحب، از افراد کلیدی گروه مخالفان جنگ بودند. علاوه بر آن‌ها، یک زن هم مخالف جنگ بود: بی‌بی حلیمه بیوه عبدالرحمان پدر امیر حبیب‌الله. گفته شده که او در دربار نفوذ زیادی داشت و علاقه‌مند بود که روزی پسر تنی‌اش محمدعمر به حمایت انگلیس به تاج‌وتخت برسد.

امیر، ورود به جنگ علیه دو ابرقدرت را به‌منزله‌ی «خودکشی» می‌دانست و ابتدا در ۱۱ آگوست ۱۹۱۵ در یک «بار عام» و در حضور نماینده انگلیس از «بی‌طرفی» در جنگ سخن گفت – چیزی که انگلیس از او می‌خواست. اما این سخن را به‌صورت رسمی و فوری به هیات نگفت و مذاکرات را با اعضای آن برای ماه‌ها کش داد – از اکتبر ۱۹۱۵ تا ۲۲ مه ۱۹۱۶.

در این مدت امیر شیوه برخورد و مسیر گفتگوها با هیات عثمانی و آلمانی را بارها تغییر داد. هرچند آن‌ها را مهمان می‌خواند، اما گاهی با آن‌ها مانند گروگان برخورد می‌کرد. به‌همین دلیل، رئیس هیأت مهمان‌سرای خود را «زندان آبرومند» می‌نامید و مهمانان برای مدتی اعتصاب غذا کردند. پاسخ امیر به هیأت ابتدا این بود که «جهاد خوب است، اما وسایل آن را نداریم».


[] بی‌طرفی

امیر حبیب‌الله خان، در اکتبر ۱۹۱۵ جرگه‌ای به شرکت ۵۴۰ نفر از اعیان ملت و اراکین دولتی را تشکیل داد و درباره‌ی پیام هیات مشورت کرد. جرگه به بی‌طرفی کشور رای داد. پادشاه انگلیس بابت این کار رسماً از امیر تشکر کرد و قول کمک سالیانه ۲،۴ میلیون روپیه و علاوه بر آن یک کمک ۶۰ میلیون روپیه‌ای دیگر هم داد.

فیض‌محمد کاتب اطلاعات تازه‌ای از گفتگوهای سری امیر و شهزادگان با نمایندگان قدرت‌های مرکزی در سراج‌التواریخ ارائه کرده است

با وجود این، امیر حبیب‌الله به گفتگوهای خود با هیأت ادامه داد. او در یکی از جلسات اصلی گفتگو در ۲۴ جنوری ۱۹۱۶ شرط‌هایی را برای قبول درخواست اعلام جنگ مطرح کرد: شرط:

۱- تأیید استقلال افغانستان.

۲- دادن کمکی شامل صد هزار سلاح، ۳۰۰ توپ و مهمات و ۱۰ میلیون پوند.

۳- گشودن راه ایران برای رساندن کمک از آلمان به افغانستان.

اما امیر حبیب‌الله، فردای آن روز به حافظ سیف‌الله خان نماینده انگلیس گفت که علی‌رغم امضای معاهده با هیأت، «بی‌طرفیم و با شما دوستیم». در عین حال، او نمی‌خواست که با دادن پاسخ صریح به هیأت، موافقان جنگ در درون دربار و خاندان خود را ناراحت کند، چرا که آن‌ها هم از قدرت زیادی برخوردار بودند.

براساس اطلاعات جلد چهارم سراج‌التواریخ نوشته فیض‌محمد کاتب که اخیراً منتشر شده، حبیب‌الله خان به‌علاوه گفتگوهای رسمی، گفتگوهای سری هم با هیأت آلمانی و ترکی انجام می‌داد. از جمله شبی سران نمایندگی سه کشور عثمانی، آلمان و اتریش را در قصر دلگشا ملاقات و به‌صورت کتبی با آن‌ها گفتگو کرد.

او گفتگوها را به نقطه‌ای کشاند که اعضای هیأت خود تأیید کردند که افغانستان حتی برای یک ماه هم توانایی جنگ با دو همسایه قدرتمندش را ندارد و منافع آن در بی‌طرفی است. فردای آن روز نصرالله خان به‌تصور این‌که امیر پیشنهاد شورای دولتی مبنی بر حمایت از جهاد را امضا کرده، به دفتر برادرش رفت، اما امیر برعکس، متن گفتگوی خود با هیأت را به او داد و مبهوتش کرد.

طرزی خطاب به امیر حبیب‌الله خان: آقا، قبل از این که ترا بخورند، تو آن‌ها را بخور!

پادشاه افغانستان در این بازی با رقیبان خودی، همسایگان و قدرت‌های مرکزی، می‌خواست که امتیازات اصلی مورد نظرش را از بریتانیا بگیرد که شامل پول بیشتر و آزادی بیشتر در روابط خارجی می‌شد - خواست‌هایی که بریتانیا برآورده نکرد و عثمانی‌ها و آلمانی‌ها به‌صورت پراکنده از کشور بیرون شدند.

آنچه به‌عنوان نتیجه رد درخواست هیات عثمانی و آلمانی نصیب سلطنت امیر حبیب‌الله شد، حفظ بی‌طرفی افغانستان در جنگ جهانی اول بود که این کشور را از جنگ ویرانگری که آینده آن قابل پیش‌بینی نبود، محفوظ نگهداشت، ولی دستگاه سلطنت و حتی خاندانش را دوپارچه کرد.

علاوه برآن، رد فتوای جهاد شأن امیر را در نزد مردم تنزل بخشید و از او تصویر پادشاهی بی‌تفاوت درباره استقلال کشور ارائه داد.

برخی گفته‌اند که این امر در قتل امیر هم بی‌تاثیر نبوده است. پیامد این موضع امیر حبیب‌الله خان هم‌چنین باعث تقویت روحیه ضدانگلیسی و استقلال‌طلبی در کشور شد.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
يادداشت ۱: در جنگ جهانی اول دولت آلمان برای کاستن از فشار جنگ تصمیم گرفت به گونه‌ای انگلیسی‌ها را در شرق - به‌خصوص ایران و افغانستان که دروازه هند به‌شمار می‌آمدند - مشغول سازد تا بخشی از نیروهای نظامی انگلیس برای دفاع از هند را آن‌جا مصرف نماید. روسیه نیز که هم‌پیمان انگلستان بود ناگزیر به انگلستان کمک می‌کرد و به این ترتیب از قدرت دفاعی متفقین تا حدی کاسته می‌شد. فعالیت هیئت‌های فعال و بزرگ نظامی و جاسوسی آلمانی در مرکز ایران براساس چنین سیاستی صورت می‌گرفت و «اسکار فن نیدرمایر» (۱٨٨۵-۱۹۴۵) نیز در راس یکی از این گروه‌ها قرار داشت. گروه نیدرمایر - که واسموس نیز بدواً از اعضای آن بود، اما بعد از آن کناره گرفت و در جنوب فعالیت نمود - با طی حدود ٢٢ هزار کیلومتر -، سوار بر چارپایان، از عرض ایران و از میان کویر سوزان به‌سوی افغانستان عبور کردند. این در حالی بود که آن‌ها باید فعالیت خود را از دید نیروهای نظامی و جاسوسان انگلیسی و روسی که در سرتاسر ایران پراکنده بودند پنهان سازند .گفتنی است که بخشی از گروه اصلی نیدرمایر متشکل از ۱۴۵نفر و ٢٣٦ راس چهارپا از اصفهان به‌راه افتاد و از آن جمع فقط ٣٧ تن از افراد و ٧۹ راس چهارپا به هرات رسید. بقیه در طول مسیر یا گریختند و یا جان باختند. نیدرمایر و همراهانش سرانجام به‌هدف خود که ورود به افغانستان و عبور از آن بود توفیق یافت. اما «حبیب‌الله خان»، امیر آن منطقه که زیر نفوذ نایب‌السلطنه هندوستان بود، با آن‌ها آن‌چنان که باید همکاری نکرد و به اقدامی دست نزد. گفتنی است نیدرمایر در راس گروه اصلی، پس از این‌که از طریق بغداد و قصر شیرین و کرمانشاه وارد ایران شد و از آن‌جا به نهاوند و همدان و سرانجام اصفهان رفت، مدتی را در این شهر اقامت نمود. سپس مسیر بعدی را تا هرات طی کرد.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- ایوب آروین، شرکت در جنگ جهانی اول؛ درخواستی که سلطنت افغانستان را دوپارچه کرد، وب‌سایت فارسی بی بی سی برای افغانستان: یکشنبه ٢۹ ژوئن ٢٠۱۴ - ٠٨ تیر ۱٣۹٣



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت فارسی بی بی سی برای افغانستان