|
تمدّن كوشانی
فهرست مندرجات
◉ هنر و تمدن کوشانی سند گویای تاریخ افغانستان
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
هنر و تمدن کوشانی سند گویای تاریخ افغانستان
دکتر ناصرالدین شاهحسینی (زادهی ۱۳۰۳ خورشیدی)، از داستاننویسان و ادیبان معاصر ایران بود، دکترای ادبیات داشت و در دانشگاه تهران ادبیات فارسی تدریس میکرد. او کار ادبی خود را از سال ۱۳۲۱ با نوشتن برای مجلّه رادیوی ایران و روزنامه اطلاعات شروع کرد و رمان شرارههای خاموش (۱۳۲۸) دربارهی زندگی و عشقهای لطفعلی خان زند، درون متیه مجموعه نی زرد (۱۳۳۰) که دربارهی افسانههای عاشقانهی فولکلوریک با طرحی پیشپا افتاده است، و آثاری در زمینههای ملّی-میهنی در کارنامه خود دارد و همچنین دیوان سوزنی سمرقندی (۱۳۲۸) بهتصحیح او منتشر شده است. وی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سن ۹۲ سالگی در گذشت.
دکتر شاهحسینی، در سال ۱۳۴۹ خورشیدی، از سوی دولت ایران، در كنگرهی تمدن و فرهنگ كوشانی در شهر كابل حضور داشت و آنچه در زیر میآید نظر او دربارهی تمدن کوشانی است که در همانسال در دو شمارهی مجلهی هنر و مردم منتشر شده است. البته دیدگاه او، ضعیف، جانبدارانه و نیازمند نقد و بررسی است.
- در بیستم اردیبهشت ماه امسال كنگره تمدن و فرهنگ كوشان در شهر كابل منعقد شد و در آن یازده دولت: ایران، افغانستان، شوروی، پاكستان، هند، ژاپن، فرانسه، ایتالیا، انگلستان، آمریكا و یونسكو شركت جستند. هیأت رییسه سمینار عبارت بودند از آقایان پروفسور عبدالحی حبیبی از افغانستان، پروفسور رولن از هاروارد امریكا، پروفسور عاصیموف رییس فرهنگستان تاجیكستان، میراچینكوف، از یونسكو، پروفسور برنارد از فرانسه و دكتر شاهحسینی از ایران.
جلسات سمینار چهار روز بهطول انجامید و در آن سخنهای بسیار ارزنده در زمینهی تمدن و فرهنگ كوشان گفته آمد، كه در آن میان مطالب پر ارزش آقای پروفسور حبیبی و پروفسور برنارد و پروفسور فوسمن فرانسوی و پروفسور رولن و میراچینكوف و نمایندهی یونسكو و سخن آقای دكتر شاه حسینی رنگ و بهایی داشت. مجله هنر و مردم سعی خواهد كرد از این پس این سلسله مطالب را چاپ نماید تا خوانندگان علاقمند از آن سخنهای ارزنده و سودمند بیبهره نمانند.
كوشانیان كه در لهجه اقوام گوناگونی كه از ایشان یادی كردهاند و یا خواندنهای متفاوتی كه از مسكوكات و كتیبههای باز ماندهی ایشان شده است، بهصورتهای، كوشانا - كهوشانا - كیوشانا - كیورشانا كه نمایندهی لهجههای آریایی است و كورسنو، كورونو، كورانو، كورسانو، خورانو، خوران كه نمایندهی تلفظ یونانی آن است از قوم تخار بودهاند كه از قرن اول قبل از میلاد تا سدهی چهارم میلادی در مشرق فلات ایران در خطههای سغد تا افغانستان شرقی و ماوراءالنهر و هندوستان غربی فرمانروایی داشتند.
برخی كوشی را مفرد و جمع آنرا كوشانو و كوشانا دانستهاند كه جایگاه كوشیها خوانده میشده است. و این نام كلیه طوایفی بود كه فرمانروای طایفه كوشی ایشانرا مطیع خود ساخته و بر آنها حكومت میكرد.
در كتابهای تاریخی و جغرافیایی اسلامی این نام بهصورت كوشان آمده است چنانكه یاقوت حموی در معجمالبلدان از شهری بهنام كوشان نام برده و آنرا در اقصای كشور ترك دانسته است[۱] و كشاییه بهفتح اول كه یاقوت آنرا در نواحی سمرقند و شمال درهی سغد قرار داده بیشك همان جایگاهی است كه تمدن كوشان در آن رونقی گرفته است[٢].
یاقوت دگرباره نیز در ضمن شهرهای سغد از كشانیه یاد كرده است[٣]. یعقوبی از آن بهنام كُشانیه بهضم اول یاد كرده و آنرا از شهرهای سغد دانسته است و ابنخردادبه نیز در المسالك و الممالك كشانیه را از شهرهای سمرقند محسوب داشته است[۴] و اصطخری نیز آنرا كشانیه ذكر كرده و گوید از كشانیه تا ربنجن دو فرسنگ است. مقدسی ناحیه كشانی را در شمار سرزمین هپتالها دانسته و آنرا یكی از روستاهای دوازدهگانه سمرقند محسوب میدارد[۵] و آبنحوقل از كشانیه چنین یاد میكند: كشانیه آبادترین شهرهای سغد[٦] است و حدودالعالم نیز همین تعبیر را دربارهی این ناحیه دارد.[٧]
میدان تاریخی قندهار.
و ابنالاثیر در اللباب فی تهذیب الانساب گوید: كشانی بهضم اول نسبتی به كشانیه است و آن شهری از شهرهای سغد در نواحی سمرقند است. آنچه كه از كتب اسلامی دربارهی كوشان و كشانیه و كوشانی یادآور شدیم از مقالهی بسیار ممتنع دوست دانشمند آقای دكتر مشكور بود كه در مجلهی دانشكدهی ادبیات شماره اول و دوم سال هفدهم آمده بود. اما دربارهی نژاد كوشانیان باید گفت كه ایشان مانند سكاییان آریایی نژادند و شرقیترین شاخهی آن محسوب میشوند كه از سرزمین اولیهی آریایی به مناطق ماورای شرقی آن و آسیای مركزی منتشر شدهاند و از حدود رود ایلی و تارم به منطقه سیر دریا و از آنجا به ناحیهی اكسوس آمدند.
بعضی از مورخان نام كوشانو را با كلمه چینی پویهچی كه قومی نیمهوحشی در آسیای میانه بودهاند یكی دانستهاند و گویند آنان تا زمانیكه در شمال آمودریا بودند بهنام پوچی خوانده میشدند و پس از آنكه از آمودریا عبور كردند و با «تاهیا» ساكنان قدیم شمال افغانستان آمیزش نمودند به اسم كوشان معروف شدند.
کنو[٨] مینویسد از قرار معلوم چینیها پوچیها را تقریباً در نیمه دوم قرن سوم ق.م میشناختند. در كتاب تسینهان شویفی تاریخ اولین شاهان سلاله «هان» آمده است كه در تاهیه پنج شهر است و هر یك را امیری اداره میكند و همه آنها تابع پوچیهای بزرگاند. و از آن پنج خطه چنین یاد میكند: «هیومی» پایتخت آن هومو، «شوانك می» پایتخت آن، «شوانگ می» «كویی- شیوانك» پایتخت آن هوتسا، «هیتون» پایتخت آن پوما او، «كایوفو» پایتخت آن كایوفو - كه بهعقیده مستشرقان این نواحی عبارتند از واخان - بدخشان - باكتریان - نورستان - پروان - كابل. باید دانست كویی-شیوانك همان كوشان فارسی دری است.
بالاحصار كابل
در یك اثر دیگر چینی «هوهان-شو» آمده است كه صد سال بعد (مشخص نیست كه صد سال بعد از ورود پوچیها در ناحیهی تاهیه یا صد سال پس از تقسیمشدن آنها) «امیز یكی از نواحی پنجگانه كوی «شانگ هی هو» یعنی حاكم كوشانیها موسوم به كیوتسیو-كیو (Kieu-tsiu-Kieu) چهار امیر دیگر را مطیع خود ساخت و بر خویش نام شاهی نهاد و اسم پادشاهیش را كوی شوانگ نهاد و از این پس كلمه پوچی نام كوشانی گرفت و نیز در منابع چینی آمده است كه كوزولو نخستین شاه كوشان بود و اوست كه كابل را از گندو فارس شاه آن ناحیه گرفت و بهمدد وی نفوذ كوشان در افغانستان اشاعه یافت و فرزندش ویما كوفینرس در سرزمین هند به فتوحاتی نایل آمد.
دورهی كوشانیان رابه سه عهد: كوشانیان بزرگ، كوشانیان خرد یا كیداریها و بازماندگان كوشانیان خرد رتبیلشاهان تقسیم كردهاند.
شاید بتوان گفت كه دورهی كوشانیان بزرگ دورهی نخستین قرن اول میلادی برابر است و كوشانیهای خرد یا كیداریها در حدود قرن چهارم میلادی حكومت داشتهاند.
واسودوا آخرین پادشاه كوشان بزرگ حكومتش بهدست شاپور اول ساسانی در ٢٢٠ میلادی منقرض شد و از آن پس حكومت كوشانی بهدست هپتالتها و ساسانیان افتاد و میان ایشان تقسیم شد. نكته دیگر آنكه ساسانیان فرمانروایان مشرق ایران را بهمناسبت آنكه سابقاً كوشانیان در آن نواحی حكومت داشتند، كوشانشاه میخواندند. فیروز برادر شاپور اول لقب كوشان شاه داشت. در میان شاهان ساسانی شاپور اول و هرمزد اول و بهرام اول و بهرام دوم پیش از جلوس به تخت سلطنت حكومت خراسان و پادشاهی كوشان داشتند.
در زمان خسرو پرویز ویستنهم برادر مادر وی كه در خراسان حكومت میكرد، دو تن از پادشاهان كوشانی را كه شاوگ Shavagh و پاریوگ Paryogh نام داشتند بهفرمان خویش آورده و سر به طغیان برداشته بود. خسرو پرویز چون این خبر را بشنید بیمناك شد لشكری آماده نبرد كرد و سرانجام ویستنهم مغلوب شد و سرزمین وی جز خاك ایران گردید.
در همین ایام یكی از احفاد هپتالیان كه تابع خاقان ترك بود و در كوشان حكومت میكرد سر از اطاعت خسرو باز زد. خسرو پرویز یكی از سرداران خود موسوم به سمبات باگراتونی را كه از ارامنه بود مأمور دفع وی نمود و سمبات فتنه پادشاه كوشان را دفع كرد و قسمتی از شمال غربی هندوستان را ضمیمه شاهنشاهی ایران نمود. وجود سكههای خسرو پرویز در این نواحی شاهد این مدعاست و اما كوشانیان خرد که آنان را رتبیل میگفتند و بر زابلستان و رخج و گاهی كابل حكومت داشتند سرانجام در ٢۵٨ هجری بهدست یعقوب بر افتادند و حكومت ایشان ضمیمه خاك مؤسس سلسله صفاری شد.[۹]
همانطور كه قبلاً یادآور شدیم دورهی درخشان كوشانی زمان كوشانیان بزرگ است. نخستین پادشاه این خاندان كه متصرف خویش را بهوسیلهی ایالات متعلق به گندفار و پاكر توسعه داد كاجولاكادفیز بود. بهدنبال او پادشاهانی مانند كانشیكا، خوویشكا و واسودوا نیز به كشورگشایی دست بردند و معروفترین آنها كانیشكاست. ظاهراً دوره این پادشاه در پایان قرون اول و آغاز قرن دوم بعد از میلاد است. رواج مذهب بودا در آسیای میانه با نام كانشیكا ارتباط مستقیم دارد. باید این نكته را یادآور شد كه حكومت كوشان در برابر پارتها و بعداً ساسانیان حریف زورمندی بهشمار میرفت. این دولت مقتدر تا قرن سوم بعد از میلاد بر روی پای خود استوار بود. در زمان شاپور اول سپاه فاتح ایران پیشاور پایتخت زمستانی كوشانی را متصرف شدند و دره سند را اشغال كردند. در این هنگام سلسلهی كوشانی بزرگ كه كانشیكا آن را عظمتی بخشیده بود منقرض شد و سلسله دیگری از این خاندان روی كار آمد كه سلطنت ایران را بهرسمیت شناخت. هرمزد دوم پادشاه ساسانی پسر و جانشین نرسی (٣٠٣-٣٠۹) با شاهدختی كوشانی ازدواج كرد. بهروزگار كودكی شاپور دوم، كوشانیان از اغتشاشات داخلی و ضعف قدرت ایران استفاده كردند و بهنظر میرسد كه بعضی از اراضی متعلق به دولت مجاور خود ساسانی را متصرف شده باشند، چون شاپور بهحد رشد سریع عملیات ضد كوشانیان را آغاز كرد و سرانجام سرزمین آنانرا بهعنوان ایالتی جدید به ایران منضم نمود و از این پس حاكم آن سرزمین از میان شاهزادگان ساسانی انتخاب میشدند كه مقَّر او بلخ بود.
در میان شاهان ساسانی شاهپور اول، هرمزد اول، بهرام اول و بهرام دوم پیش از جلوس حكومت خراسان و پادشاهی كوشان داشتند... بهروزگار خسرو پرویز ویستهم كه بابندوی در رسیدن به تاجوتخت سلطنت به خسرو پرویز كمك كرده بودند، حكومت خراسان یافت و او دو تن از شاهان كوشانی بهنام Shavagh شاواگ و پاریوگ Paryogh را بهفرمان خویش آورد و مدت دهسال علم طغیان برافراشت و در آن خطه حكومت كرد تا آنكه در سال ٦۱۵ میلادی از سرداران خسرو بهنام سمبات باگراتونی Sambat Bagratuni مهاجمان پادشاه كوشانی را كه نسبتش به هپتالیان میرسید، دفع كرد و خاك كوشان جزو متصرفات خسرو پرویز گردید با آنكه سرانجام همانطور كه اشارت رفت حكومت كوشانی در ٢۵٨ هـ بهدست یعقوب لیث صفار از میان رفت. اما دودمانهایی از این خاندان بزرگ تا روزگار غزنوی در سرزمین افغانستان حكومت داشتند.
و آثار این شاهزادگان در تواریخ آنزمان از قبیل زینالاخبار گردیزی و تاریخ ابوالفضل بیهقی آمده است كه در آینده اگر مجال شد به آن اشارت خواهد رفت. همین ارتباطات تاریخی و سیاسی سبب گردید كه در ادبیات حماسی ما نیز كوشانیان از خود رد پایی نشان دهند و شاهنامه استاد طوس مثل اعلای این اثر است.
|
|
شاید خوانندگان محترم متوجه این نكته شده باشند كه داستانهای حماسی ایران از افسانههای كیانیان و سكاها (كوشانیان یا تورانیان و پارتیان) یعنی از ناحیه شمال شرقی ایران ریشه گرفته است و این نكته مسلم است كه بهروزگار پارتیان نامآوری و جنگجویی خصیصهای ممتاز محسوب میشد و نبرد آزمودگان نزد مردم ارج و بهایی داشتند.
در همین هنگام بود كه داستانها و افسانههای كهن فرمانروانیان و پهلوانان مشرق ایران زنده شد و از بسیاری جهات به قالب ممیزات پارتی درآمد.
منظومه درخت آسوریك و یادگار زریران كه منسوب به زمان ساسانیان است، حدس زده میشود كه از دوران پارتها باشد، از اینرو مطالعهی دقیق حماسههای ایران بهصورتی كه امروزه در دست است، برخی عناصر پارتی را مكشوف میسازد. از جمله داستانهای دوران پارت كه در تاریخ اساطیری ایران بهعهد پیشدادی منسوب است ماجرای بازآوردن كیخسرو و فرزند سیاوش از سرزمین تورانیان آریایی یعنی كوشان است. گیو دلاور آریایی ایران این مهم را تعهد میكند و چون كیخسرو در ایران پادشاه میشود چندین لشكركشی و شكست و پیروزیهایی پیاپی اتفاق میافتد كه پهلوانان بزرگ ایران در این جنگها رستم و گودرز و طوس و فریبرز و گیو و بیژناند و پیشرو جنگاوران تورانی یا كوشانی در این نبردها افراسیاب است كه وی در این كارزار از خاقان چین و كاموس كشانی و فرطوس و منشور یاری میجوید و فردوسی داستان رزم را چنانكه خود گفته است از یك مأخذ مكتوب بهدست آورده است كه آن سند مبتنی بهروایات باستانی بوده است.[۱٠]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- معجمالبلدان چاپ عكس، ج ۴، ص ٣٢.
[٢]- معجمالبلدان، ج ٣، ص ۹۵ و ص ٣۹۴ و ج ۱، ص ٢۵٢ و ج ۱، ص ٢٦۵.
[٣]- كتاب البلدان، ص ٢۹٣.
[۴]- المسالك و الممالك، ص ٢٦.
[۵]- احسنالتقاسیم، ص ٢۱۹.
[٦]- صورهالارض، ج ٢، صص ۵٠٠ و ۵٠۱.
[٧]- حدودالعالم، ص ۱٠٧، چاپ دانشگاه تهران.
[٨]- كهزاد، تاریخ افغانستان، ص ۱٧٨.
[۹]- شاهحسینی، تمدّن كوشانی (۱)، مجلهی هنر و مردم، مرداد ۱٣۴۹ - شماره ۹۴، صص ۱۴-۱٧
[۱٠]- شاهحسینی، تمدّن كوشانی (٢)، مجلهی هنر و مردم، مهر و آبان ۱٣۴۹ - شمارههای ۹٦ و ۹٧، صص ٣٢-٣٣
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ مجلهی هنر و مردم