میر غلاممحمد غبار فرزند میرمحبوبخان کابلی، (کابل ١٢٧٦- برلین ١٣۵٦ ش)[١] ادیب، روزنامهنگار، تاریخنویس و دولتمرد افغانستانی[۲] دروس ابتدایی را نزد خانواده خود که اهل سواد و دانش و کارمندان دفاتر حکومتی بودند، فرا گرفت. در اواخر پادشاهی حبیباللهخان (١٣١٩-١٣٣٧ ق) به جنبش جوانان افغان پیوست و به مطالعه در تاریخ و مسائل اجتماعی پرداخت. دیری نگذشت که در شمار نویسندگان صاحب ذوق روزگار خود درآمد و در خانآباد از نواحی قندور مأمور گمرک شد.[٣] در ۱٢٩٨ ش کارمند کوتوالی کابل بود. در نهم آذر ۱٢٩٩ ش روزنامهای به نام ستاره افغان در جبلالسراج بیرون آورد. در ۱۳۰۰ ش که شجاعالدوله (۱٩٤۵ م) حکومت هرات را داشت با او همراه شد و از اعضای شهربانی[٤] این شهر بود. در ۱۳۰۳ ش نماینده بازرگانی [افغانستان] در مسکو شد. در ۱٩ سرطان ۱۳۰۳ ش که محمدنادرخان به سفارت پاریس رفت، غبار را به سمت منشی سفارت برگزید. پس از آن که به کابل بازگشت در ۱۳۰۳ و ۱۳۰٧ ش در لویهجرگههایی که در پغمان برپا شد وکیل مردم کابل بود و افکار جوانان افغانستان را مانند یک عضو چپرو، نمایندگی میکرد و مبلغ دموکراسی و حکومت قانون بود. در ۱۳۰٩ ش، سرمنشی سفارت افغانستان در برلین شد. در ۱۳۱۰ ش که انجمن ادبی کابل بنیاد گرفت، غبار به عضویت این انجمن درآمد و سلسله مقالاتی به نام "افغانستان و نگاهی به تاریخ آن" در مجله کابل، ارگان این انجمن، نوشت. در ۱۳۱۱ ش به دلایل سیاسی در زندان سرای موتی کابل محبوس شد و تا ۱۳۱۵ ش در زندان ماند. هنگامی که از بند بیرون آمد به فراه تبعید شد و تا ۱۳۱٧ ش در آن جا به سر برد و در ۱۳۱٨ به قندهار تبعیدش کردند و در آن جا کتاب احمدشاه بابا را تألیف کرد و در ۱۳٢۰ ش اجازه یافت که به کابل بازگردد. در کابل به عضویت انجمن تاریخ درآمد و مدتی هم روزنامهی انیس را منتشر کرد. در ۱۳٢٨ ش که انتخابات دوره هفتم مجلس قانونگذاری افغانستان برگزار گردید، غبار به نمایندگی از مردم کابل به مجلس رفت. وی در مبارزههای قانونی گروه کوچکی از وکلای روشنفکر شرکت کرد و حزبی به نام وطن و نشریهای هفتگی به همین نام دایر کرد. در انتخابات دوره هشتم که در ۱۳۳۱ ش برگزار گردید، غبار باری دیگر نامزد نمایندگی مردم کابل شد، اما چون توده مردم کابل به طرفداری از او تظاهرات میکردند، به دست مأموران دولتی گرفتار شد و به زندان افتاد. این بار هشت سال در زندان ماند تا سرانجام در ۱۳۳٩ ش از بند رهایی یافت. پس از آن یک چند در مقام مشاور ریاست مطبوعات کار میکرد، اما سرانجام از کارهای دولتی کناره گرفت و بقیه زندگی خود را در تألیف کتب و نوشتن مقالات سپری کرد. وی در اواخر زندگی به بیماری معده گرفتار آمد. و در یکی از شفاخانههای برلین بستری شد. اما پس از یک عمل جراحی سرانجام در ٢٢ دلو ۱۳۵۶ ش چشم بر جهان فروبست. پیکرش را به افغانستان آوردند و در آرامگاه خانوادگیاش در گورستان شهدای صالحین به خاک سپردند.
غبار از چهرههای سیاسی و ادبی برجسته افغانستان در نیمه یکم سده چهاردهم هجری و از روشنفکران بلند آوازه روزگار خود بود. وی در راه بنیاد کردن نهادهایی که موجب برآمدن دولتی مردم سالار در افغانستان شود، رنجهای بسیار کشید و چهارده سال از زندگی خود را در زندان گذارند. گروه ترقیخواه جوانان افغان که در دوره مشروطیت دوم سربرآوردند و هوادار ایجاد فضای آزاد سیاسی در کشور بودند از آرمانهای غبار پیروی میکردند. از آثارش: افغانستان و نگاهی به تاریخ آن که در سالهای ۱۳۱۰ـ۱۳۱۱ ش در جلدهای یکم و دوم مجله کابل به چاپ رسیده است، احمد شاه بابای افغان (کابل، ۱۳٢٢ ش) جلد سوم از تاریخ افغانستان که از ظهور اسلام تا فروپاشی دولت طاهریان را دربرمیگیرد (کابل، ۱۳٢۶ ش)؛ تاریخ ادبیات دری افغانستان در قرون اخیر که کتاب درسی مدارس بوده است (کابل، ۱۳۳۱ ش)؛ افغانستان در مسیر تاریخ که بررسی جامع تاریخ افغانستان از کهنترین ایام تا ۱۳۰٧ ش است (کابل، ۱۳٤۶ ش). این کتاب در سالهای ۱۳۵٩ و ۱۳٧۶ ش دوبار در ایران تجدید چاپ شده است.[۵]
يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برگرفته از دانشنامۀ ادب فارسی است که پینوشتهای آن توسط مهدی خراسانی در بنياد دانشنامۀ آريانا نگاشته شده است.
پینوشتها
[٢]- واژهی "افغانستانی" به جای واژهی "افغان"، نخستينبار توسط پانايرانيستها به منظور پشتونستيزی و تفرقهافکنی بين ملت افغانستان، در ايران باب شد و کسانی مانند نجيب مايل هروی و افراد وابسته به سازمان نصر در ترويج آن نقش بازی کردند.
[۳]- غبار در حدود ۱٢٩۶ ش به خدمت دولت درآمد.
[٤]- واژهی "شهربانی" در فارسی ايران به معنای همان اصطلاح "مأموريت پوليس يا ځارندوی" در افغانستان است.
[۵]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی افغانستان)، ج ٣، ص ٧٣١.
جُستارهای وابسته
منابع