جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

نگاهی به هنر خطاطی



فهرست مندرجات


[] نگاهی به هنر خطاطی

چون خط و خطاطی به مفهوم هنری‌ آن، يكی از پديده‌های ارزشمند فرهنگی است، نوشتن و آفرينش يك اثر خطی، كار ساده‌يی نيست و هم نمی‌تواند باشد.

اگر به تاريخ تكامل تمدن بشری نظری بيندازيم، می‌بينيم كه اختراع و پديد آوردن خط به وسيلهٔ رفتگان ما، مسأله‌يی است توجه برانگيز.

وقتی كه انسان اراده نمود تا تفكرها و انديشه‌هايش را برای آيندگان ثبت ورق‌های تاريخ نمايد، ناچار به پيدا كردن و اختراع وسيله‌يی گرديد تا به ياری آن بتواند چنين كاری را ممكن بسازد.

اين ابزار كه در نهايت، سبب دگرگونی‌ها در فرهنگ و تمدن انسانها گرديد، خط است. پس از آن که انسانهای اوليه مؤفق به اختراع خط گرديدند، گام‌های بلندی در دگرگون‌سازی تمدن و فرهنگ برداشته شد.

از آن گـاهی كه نخستين نشانه‌هـا و علامت‌های نوشتن و خـط به وجود آمدند، خط‌های گونا‌گون با اشكال مختلف و ناهمگون ضبط آثار تاريخی گرديدند.

ويژگی‌های زبان‌ها و فرهنگ‌ها متفاوت سبب شد كه امروزه در جهان برای ثبت و انتقال انديشه‌های انسان از گونه‌های مختلف خط‌ استفاده گردد. خط به هر گونه و يا مربوط به هر فرهنگ يا سرزمينی كه باشد، در تكامل و پختگی انديشه، دانش و فرهنگ بشری تأثير بسزا و قاطع دارد.

از آنجا که مسلمانها نظر به باور‌ها و ملحوظات دينی نمی‌توانستند در تزيين عبادتگاه‌ها و مكان‌هـای مقدس و كاخ‌هــای خويش از پيكره‌هـا، شــكل‌هـا و صورت‌هـای انسانی اسـتفاده كنند، برای مزين ساختن و باشكوه جلوه‌دادن اين مکان‌ها، هنر خطاطی و نقش چيز‌های بيجان را به كار بردند و به اين گونه نوع‌های گوناگون خط در كنار هنرهای ديگر ظهور كرد.

آغاز اين چنين آذين بخشی را می‌توان اواسط قرن هشتم عيسايی كه زمانِ به قدرت رسيدن عباسيان را بيان می‌دارد (۱۳٢ هـ. ق./ ٧۵۰ ع. تا ۶۵۰ هـ. ق./ ۱٢۵٨ ع.) به حساب آورد.

خراسان زمين، از دوره‌های باستان، گهواره و مهد پرورش و بارور سازی هنر‌های گوناگونی بوده است. سنگ نبشه‌ها در منطقه‌های مختلف، از ديرينهٔ هنر خـط و خطاطی در اين سـرزمين گپ می‌زنند. نقش‌های موجود در بعضی از مغاره‌های شهر باميان و به ويژه تصوير‌های خنياگران بر سقف‌های "خنِگ بت" و "سرخ بت" كه با دست نابخردان سيه كار تاريك انديش نابود گرديدند، بيانگر موجوديت هنر نقاشی و گويای مقام موسيقی در سـرزمين ما بودنـد. در پهلوی زايش و پرورش سـاير هنر‌ها، سرزمين خراسان در تكامل و بالندگی هنرِ گرانبهای خط و در پروردن استادان توانا و چيره دستٍ اين هنر، سهم چشمگير و بارزی داشته كه سابقهٔ آن به بيش از هزار سال می‌رسد.

با به ميان آمدن زبان فارسی و سپس با ورود دين اسلام، هنر خط و خوشنويسی در اين حوزه به ميان آمده، مراحل رشد و تكامل و هنری شدن خود را در پهلوی ساير پديده‌های هنری و فرهنگی پيموده و به نقطهٔ اوج و كمال رسيده است.

در اثر حمايت و توجهٔ يحيی بن خالد برمك (وفات: ۱٩۰ هـ.ق./ ٨۵۰ ع.)، اولين عضو مهم خاندان برمكی كـه از دوستداران و شيفتگان خـوش خـطی و در دربار عباسيان عهده‌دار وزارت بود، ابوالعباس بن ابو خالد الاحول (وفات: ٢۱٢ هـ.ق.) به‌حيث بزرگترين خطاط همان عصر قد برافراشت و خطاط دربار مأمون (خلافت: ۱٩٨ هـ.ق./ ٨۱۳ ع.- ٢۱٨ هـ.ق./٨۳۳ ع.) گرديد و تا رتبهٔ وزارت رسيد. همو بود كه برای خط عربی قواعدی را وضع كرد.

خطٍ "رياسی" كه خط‌شناسان و اهل هنر آن را اساس به‌وجود آمدن قلم‌های ثُلث و مُحَقَق و رِقاع دانسته‌اند، منسوب است به كلمهٔ "ذوالرياستين" كه لقب فضل بن سهل سرخْسی (۱۵٤ هـ.ق./ ٧٧۱ ع. ـ ٢۰٢ هـ.ق./٨۱٨ ع.)، وزير خراسانی دربار مأمون، خليفهٔ عباسی بود. اين خط به وسيلهٔ او اختراع و در همان دوره رواج پيدا نمود. همچنان در زمان او در تهذيب و هنری ساختن خط‌ها به‌صورت كل، سعی به‌عمل آمد.

المعتمد علی‌الله احمد بن المتوكل (خلافت: ٢۵۶ هـ.ق./٨٧۰ ع. ـ ٢٧٩ هـ.ق./ ٨٩۳ ع.) پانزدهمين خليفهٔ عباسی در اواخر سدهٔ نهم عيسايی نامه يی با خط زيبا برای امپراتور بيزانتين ارسال نمود. امپراتور با مشاهدهٔ آن، اظهار داشت كه، "بر هيچ چيزی از عرب رشك نمی‌برم، جز اين خط زيبا"[۱]

در آغاز قرن هشتم عيسايی، بعدٍ لشكر كشی مسلمانان در سال ٧۱۱ع. همراه با فرهنگ اسلامی، شكوهِ خط تزيينی كوفی تا اسپانيا رفت و در نوشتن كَتيبه‌های بناء‌های اسلامی بكار برده شد. شاهد‌ها نشان می‌دهند كه اين خط به كشور ايتاليا، فرانسه و انگلستان نيز رسيده بود.

تا دورهٔ غزنويان (۳۶٧ هـ.ق./ ٩٧٧ ع. تا ۵٨۳ هـ.ق./ ۱۱٨٧ع.) خـط سـاده و تزيينی كوفی، گذشته از مزين ساختن قصر‌ها و مكان‌های مقدس، برای نسخه‌پرداری قرآن كريم نيز مورد استفاده قرار داشت. چون غزنی در سده‌های يازدهم و دوازدهم، مركز سياست و ثقافت در منطقه بود، از غنی‌ترين مركز‌های هنر خط و تجمع خطاطان نيز به‌شمار می‌رفت.

دو منـار غزنی، سنگ نبشه‌های زيادی در بُست، نوشته‌هايی كه از زير خـرابه‌های بناء‌های غزنويان در "لشكری بازار" پيدا شده‌اند و لـوح‌های موجود در موزيم هـرات، گواه آن اند كه غزنويان در هنرِ تذهيب و خطاطی قلم كوفی، مكتب پيشرفته يی داشته‌اند.

شايستهٔ يادآوری است كه در اثر كاوش‌های باستان‌شناسان، چند كتيبه از تهٔ خرابه‌های قصـر ابوسعد مسعود بن ابراهيـم (زمـامداری: ٤٩٤ هـ.ق. / ۱۰٩٩ع. ـ ۵۰٨ هـ.ق./ ۱۱۱٤ ع.) دهمين سلطان غزنوی كه دورهٔ زمامداريش از آرامش و صلح برخوردار بود، به‌دست آمده است كه در آنها بيت‌های فارسی، به خط كوفی زيبا، نَقْر گرديده است.

در دورهٔ سلجوقيان (٤٢٩ هـ.ق./ ۱۰۳٨ ع. ـ ۵٤٨ هـ.ق./ ۱۱۵۳ ع.) نيز صنعت و هنر، انكشاف بسيار نمود. به ويژه معماری اسلامی و صنعت سفال‌سازی در عهد سلجوقيان به ترقيات بسياری نايل گرديد و شاهكار‌هايی به وجود آورده شد. در تزيين كـردن خط كوفی، بيشتر از هر دورهٔ ديگر سعی به عمـل آمد و از آن در آرايش بناء‌ها استفاده شد.

اثر‌های باقيماندهٔ تاريخی در افغانستان (اگر از يورش و چپاول دشمنان فرهنگ نجات يافته و هنوز باقی باشند!) چون منار جم، مقبرهٔ امام يحيی در شمال افغانستان، سنگ‌ها و لوحه‌های موجود در شهر غزنی، مسجد جامع هرات كه بوسيلهٔ ابوالفتح محمد سلطان غياث‌الدين غوری (ولادت: ۵۳۶ هـ.ق. جلوس: ۵۵٨ هـ.ق. تا ۵٧۱ هـ.ق. وفات: ۵٩٩ هـ.ق.) تهداب گذاشته شد، همه بيانگر نفاست هنری خط كوفی در دورهٔ غزنويان و غوريان در سرزمين ما می‌باشند. غياث‌الدين غوری كه پشتيبان برجستهٔ هنرمندان و اديبان و دربارش محل گردآمدن دانشمندان بود، در دورهٔ حكومتش مسجد‌ها، مدرسه‌ها و كاروانسرا‌های زيادی در خراسان اعمار كرد.

در نـوشـتن كتاب‌ها، خـط كوفی آرام آرام جـای خويش را به خـط نسـخ واگذار شد.

در سـده‌های يازدهم و دوازدهم عيسايی كه در برگيرندهٔ دوره‌های غزنويان (٩۶٢ تا ۱۱٤٨ ع.)، سلجـوقيان (۱۱۳٨ تا ۱۱۵۳ ع.)، غوريان (۱۱٤٨ تا ۱٢۱٤ ع.) و خوارزم شـاهيان (۱٢۱٤ تا ۱٢۱٩ ع.) بود، خـط‌های كوفی، نَسخ، ثُلث، رِقاع و مُحَقَق با فروع آنها در خراسان مورد استفادهٔ نسخه برداران قرار داشت. اين پنج قلم، با فروع‌شان در سرزمين خراسان انكشاف هنری يافتند و به پختگی رسيدند.

به استناد اثر‌های به‌جای مانده از اين خط‌ها، قرن دوازدهم را می‌توان دورهٔ رونق و شگوفايی هنری خط عربی در خراسان دانست.

اين هنر نفيس و گـرانبهـا به‌وسيـلهٔ سلطانان غزنوی و غـوری تا قلب كشور هند، راه باز نمود.

شاهان هر دوره، برای تبارز دادن مقام خويش و يافتن محبوبيت در جامعه، اقدام به اعمار مسجد‌ها، كاخ‌ها و مناره‌های يادگاری می‌كردند و برای تزيينِ در و ديوار و گنبد آنها، دست به دامن نقـاشان و خـوشنويسان می‌زدند. همين هنـر آفرينان بودند كـه با سر انگشتان معجزه گر خويش، اثر‌های گرانبها و ممتازی برای آيندگان در جهان به وديعه گذاشتند.

با دريغ كه هجوم بر اثر‌های هنری و نابودسازی افتخار‌های فرهنگی گذشته در ســرزمين ما، كار تازه‌يی و عمــل بيگانه‌يی نيست. خــروج تموچين چنگيز (تولـد: ۵۵٧ هـ.ق. / ۱۱۶٢ ع. ـ جلوس: ۶۰٢ هـ.ق. / ۱٢۰۶ ع. ـ وفــات: ۶٢٤ هـ.ق. / ۱٢٢٧ ع.) و چنــگيزيان و حــمـلــهٔ آنان در ســال ۶۱۶ هـ.ق./ ۱٢۱٩ ع. بـه مـملــكت خوارزمشاهيان نشان داد كه ايشان چه بسا بناء‌ها و كتابخانه‌ها را در بلخ و هرات و سيستان و سمرقند و نيشاپور و ساير بلد‌های معمور، طعمهٔ آتش ساختند و به خاك يكسان نمودند. عالمان، دانشمندان و هنرمندانِ چيره دست همراه با هزاران هزار انسان ديگر به وسيلهٔ آنان از بين برده شدند و آنانی كه از دَمِ تيغِ جلادان، جان سالم بدر بردند، خانه و كاشانهٔ خويش را رها نموده و به سرزمين‌های ديگر پناه جستند.

در آخر‌های قرن چارده، آن گاه كه امپراتوری تيمور به پهنهٔ وسيعی در سرزمين‌های ماورأالنهر، خراسان و ايران پايه‌گذاری گرديد، ميراث هنری و فرهنگی سلسله‌های غزنوی، سلجوقی و غوری هنوز با صلابت خويش موجود بودند.

در آغاز سدهٔ پانزدهم عيسايی شاهرخ ميرزا (ولادت: ٧٩٩ هـ.ق./ ۱۳٧٧ ع. ـ ٨۵۰ هـ. ق. / ۱٤۰٤ ع. ـ وفات : ٨۵۰ هـ.ق./ ۱٤٤۶ ع.) پسر چهارم امير تيمور گــورگـان (ولادت: ٧۳۶ هـ.ق./۱۳۳۵ ع. ـ جـلوس: ٧٧۱ هـ.ق./ ۱۳۶٩ ع. ـ وفات: ٨۰٧ هـ.ق./ ۱٤۰٤ ع.(بر تخت سلطنت جلوس نمود (٨۰٧ هـ. ق. / ۱٤۰٤ ع.) و شهر هرات را مركز امپراتوريش قرار داد. او در اين راستا، نخست به جبران خرابی‌های پدر كوشيد و در آبادی شهر‌ها همت گماشت. دانشمندان، اديبان و هنرمندان را در صدر كار‌های امپراتوری قرار داد و در پرورش ميراث‌های فرهنگی و هنری در هرات و سمرقند سعی نمود. در دورهٔ زمامداريش هنر و فنِ كتاب نويسی و نسخه برداری و صحافت اوج گرفت. فنِ كاشی‌سازی با نقش‌های زيبا، پيشرفت شايانی كــرد و هنر ميناتوری به فراز آمد. بناء‌های با شكوهی كه در آنها انواع خط‌های تزيينی به كار برده شدند، احداث گرديد. اين دورهٔ تابناكِ هرات، تا آخر‌های عصر نوادهٔ امير تيمور گورگان، ابوالغازی حسين بايقـــرا، ســـلطانِ هنر پروری كـــه در آخــر‌های ســدهٔ پانزدهم ميلادی می‌زيست (ولادت: ٨٤٢ هـ.ق. / ۱٤۳٨ ع. - جلوس: ٨٧٢ هـ.ق./ ۱٤۶٨ ع - درگذشت: ٩۱۱ هـ.ق./۱۵۰۶ ع.)، دوام نمود. شكل‌گيری نهايی مكتب هرات در هنرِ خطاطی ، نقاشی، تزيين و تذهيب، شعر وكتاب آرايی در اين دوره صورت گرفت.

سلطان حسين بايقرا كه به شعر و هنر عشق می‌ورزيد و به هنر مندان و شاعران ارج می‌گذاشت، در خراسان و بالاخص در هرات، مسجد‌ها، خانقاه‌ها، كتابخانه‌ها و مدرسه‌های بسيار ساخت. كار هنر در هرات به جايی رسيد كه تاريـخ نگـاران اين دوره را "رنسانس شرق" ناميده اند. پژوهشگران، مانند الكساندر بلدروف روسی معتقدند كه: "هراتِ قرنِ نهمِ هجری از شهر‌های معروفِ ايتاليای دورهٔ رنسانس هرگز چيزی كم نداشته است."[٢]

بعد از دورهٔ تيموريان، هنر خطاطی، كتابسازی، نقاشی و ميناتوری از اين مركز به بخارا و هند و تبريز و اصفهان انتقال كردند.

گفته شد كه در دوران عباسيان، تزيينی ساختن خط كوفی سـاده، آغاز گرديد. اما هنرمندان به آن بسنده نكرده و مصروف تهذيب و هنری ساختن خط نسخ نيز شدند. تهذيب و تزيين نمودن دو قلم كوفی و نسخی، سبب به وجود آمدنِ قلم جديدی شد به نام خط ثُلث. اين خط نيز در جريان به كار بردنش فروع ديگری پيدا كرد كه مُحَقَق و رَيحان و رِقاع نام گرفتند.

چون قلم‌های مروج همه جنبه‌های هنری و جلوه‌های تزيينی داشتند و به كار بردن آنها در دفتر و ديوان دشواری‌های بسياری داشت، قلم به دستانِ اين هنر، در تلاش آن شدند تا از خط‌های نَسخ و ثُلث و خط‌های فرعی شان، خط جديدی به وجود بياورند. پيامد اين تلاش‌ها و خواسته‌ها، پيدا شدن خط ديگری گرديد به نام تَوقِيع كه آن را مُناشير نيز ناميـده اند. چون اين خط فاقد تكلف‌های هنری بود، نـوشتن آن نسبت به ساير خط‌ها سهل تر و سريع‌تر انجام پذيرفت.

هرگاه بناء‌ها و اثر‌های دورهٔ تيموريان مشاهــده گردد، معلوم می‌شود كه خـط كوفی با تمام نوع‌های تزيينيش در قلمرو ايشان موجود بوده است. اما قلم‌های اساسی آن دوره را همان "اقلام سِتَه" يعنی شش قلم تشكيل می‌دادند كه در شعر زيرين می‌خوانيم:

نگــارِ مـن خـط خـوش می‌نويســــد
به غايت خوب و دلكش می‌نويســـد
مُناشــير و مُحَقَق، نَســخ و ريحــان
رِقـــاع و ثُلث هـر شش می‌نـويسد

خطاطان و هنرمندان چيره دست در هر دوره‌يی، در آميزش اين خط‌ها دست داشتند و شيوه‌هايی را در هنر خط به وجود آورده اند كه ذكر آن در اين مختصر ناممكن است.

با وجود تحول‌ها و انكشاف‌های فراوانِ خط‌های عربی، با خامهٔ هنر آفرينان خراســان، در سـدهٔ سيزدهم، قلـم جديدی بر قلــم‌های شش گانه افـزوده شدكه آن را « تَعليِق » گويند. قلم جديد، تا سدهٔ چهاردهم در نوشتن رواج عمومی يافت و رو به تزيينی و هنری شدن نهاد. اين خط را هنرمندان از آميختن خط‌های نسخ، رقاع و توقيع به وجود آوردند و با آن نامه‌های رسمی و عامه را می‌نوشتند. به همين سبب آن خط را "تَر‏َسُل" نيز ناميده اند. در دورهٔ تيموری، اثر‌های پربهايی با اين خط بوجود آمدند.

حضرت مولانا عبدالرحمن جامی (٨۱٧ هـ. ق./ ۱٤۱۵ ع. - ٨٩٨ هـ. ق./ ۱٤٩٤ ع.) در شعری، خط‌های مروج آن زمان را چنين ياد نموده است:

كاتبان را هفـت خـط باشـــد بــه طـور مختـلف
ثلـث و ريحان و محقق، نســخ و توقيـع و رقاع
بعد از آن تعليق آن خط است كش اهل عجم
از خــط تـوقيـع اســتـنــباط كــردنــد، اخـــتراع

در جريان نيمهٔ اول قرن چهاردهم عيسايی، خطاطانِ مبتكرِ جاودان نامِ خراسان، قـدم ديگــری در ابداع يك شيوهٔ نو در خـط گذاشتند. ايشان از بهـــم آميزی دو قلم نسخ و تعليق، خـط زيبايی كــه آن را "نستعليق" ناميدند، ايجـــاد كــردند و اثر‌هايی با آن نگـاشتند. بعــد بـــه وسـيلــهٔ مير عــلی تبــريزی (حــدود ٧٩۰ هـ.ق./ ۱۳٨٨ ع. - ٨۵۰ هـ.ق. - ۱٤٤۶ ع.) كه از مشاهير خوشنويسان و ادبای دورهٔ امير تيمور گورگانی و فرزندش شاهرخ بود، برای آن قواعــدی وضع گـــرديد. چنانچه سلطان علی مشهــدی (٨٤۱ هـ.ق./ ۱٤۳٧ ع. - ٩٢۶ هـ.ق./ ۱۵٢۰ ع.) كه در دربار سلطان حسين ميرزای بايقرا به كتابت مشغول و از نستعليق نويسان نامدار بود، گفته است:

نسـخ تعليق گر خفی و جلی است
واضع الاصل خواجه مير علی اســت
وضــع فــرمــود او، ز ذهــن دقــيــق
از خــط نســـــخ و ز خـــط تعـــليــق

خـط نستعليق كه آن را خـط خـراسان نيز ناميده اند، در عهــد تيموريان هرات رواجِ كامل و سراسری يافت و برای تزيين بنا‌های مذهبی و شايستهٔ احترام و قصر‌ها و ساختمان‌های ياد بود كه اميران و صاحبانِ جاه برای جلوه گذاشتنِ جلال خويش آباد می‌كردند به كار برده شد. اين خط در نوشتن كتاب‌ها، رساله‌ها و فرمان‌ها موردِ استفاده قــرار گرفت و در همين دوره به اوج هنريش رســيد. از چهــــره‌های مشهورِ نستعليق نويس در دورهٔ تيــموريان نام‌های سلطان علی مشهـدی، مير علی هــروی، محمدِ اوبه‌يی، سلطان محمدِ خندان و سلطان محمدِ نور، هميشه جاويدان می‌باشند.

بعــد از سدهٔ شــانزدهم عيسايی، شيوهٔ نستعليق‌نويسی اين هنــرمندان از شـــهرِ هنرمندپرور و دانشمندزای هرات به سرزمين هند و ماورأالنهر و حتا در منطقه‌های تحتِ سلطهٔ عثمانی جای يافت. در اين حوزه‌ها، خطِ نستعليق شيوه‌های جديدی پيدا نمود. بالاخره، در نتيجهٔ كوشش هنرمندانِ نستعليق‌پرداز، دو شيوه و مكتب از اين قلم به وجود آمدند: يكی شيوه يا مكتب شرقی حوزهٔ خراسان و ديگر شيوهٔ غربی همين حوزه كه از آن خطاطان سرزمين هند، نيز پيروی می‌كردند.

خط نستعليق از نگاه دَور و سطح، تركيب و به كرسی نشاندنِ حرف‌ها و كلمه‌ها از ساير خط‌های اسلامی مشكل تر است.

در دورهٔ امير تيمور گورگانی و در مجموع در درازای قرن پانزدهم عيسايی، در كنارِ خط‌های كوفی، ثلث و فروعش، تعليق و نستعليق، زاده و ابداع هنرمندانِ خراسانی در سراسر امپراتوری تيموری مروج بود.

در همين دوره باز هم خطاطان خلاق، از يكجا ساختن دو قلمِ تعليق و نستعليق، به هدفِ تيزنويسی خط ديگری ايجاد كردند كه آن را "شكسته" یا "شکست" گويند و به اين گونه، قلمِ نهم به خط‌های اسلامی افزوده شد. خط شكسته به‌وسيلهٔ درويش عبدالمجيد طالقانی (وفات: ۱۱٨۵ هـ.ق./ ۱٧٧۱ ع.) بهتر به كرسی نشانده شد.

قطعه‌يی از اين هنرمند باقی مانده كه مضمونش چنين است:

ای گشـته مثل به خوشنويسی ز نخست
مفــتاحِ خــزايـنِ هنـــــر خـــامــهٔ تســـــت
تـــا كـــرده خـــدا لــوح و قــلـم را ايجــــاد
ننوشته كسی شكسته را چون تو درست


رباعی مذكور كه به‌وسيلهٔ عزيزالدين وكيلی فوفلزايی (تولد: ۱٢٩٧ هـ.خ./ ۱٨۱٨ ع. – وفات ۱۳٨٧ هـ.خ. / ٢۰۰٨ ع. در كابل) نسخه‌برداری شده است، در كتاب "تاريخ خط و نوشته‌های كهن در افغانستان" به‌صورت نادرست به استاد خليل‌الله خليلی منسوب گرديده است.[٣]

از خــط شكسته، در نوشتن كتيبه‌ها و كتاب‌ها، خيلی كــم استفاده شده است، امــا بر عكس، حد اعظم كار برد آن در مكتوب‌ها و رساله‌های دولتی و عامه بوده است.

از نامداران اين خط در گذشته‌های دور غير از درويش عبدالمجيد طالقانی، بايد از ميرزا فصيحی هروی، محمدشفيع حسينی مشهور به "شفيعا"ی هروی و مرتضی قلی شاملوی هروی ياد نمود.

هنر خطاطی كه بخشی از فرهنگ ما را تشكيل می‌دهد، در طول موجوديت خود در دو حوزهٔ فرهنگی به بالندگی و اوج هنريش رسيده است.

يك بار در دورهٔ تيموری هرات (٨۰٧ هـ.ق. / ۱٤۰۵ ع. - ٩۱۱ هـ.ق./ ۱۵۰٧ ع.) اين هنر به شگوفايی خاص رسيد و ميرزا غياث الدين ملقب به بايسُنُقر ميرزا (ولادت: ٨۰٢ هـ.ق./۱٤۰۰ ع. - وفات ٨۳٧ هـ.ق./ ۱٤۳۳ ع.) فرزند شاهرخ ميرزا

(ولادت: ٧٧٩ هـ.ق./ ۱۳٧٧ ع - جلوس: ٨۰٧ هـ.ق./ ۱٤۰۵ ع. ـ وفات: ٨۵۰ هـ.ق / ۱٤٤٧ ع.) فرزند امير تيمور گورگان (ولادت: ٧۳۶هـ.ق./ ۱۳۳۶ع. - جلوس: ٧٧۱ هـ.ق./ ۱۳۶٩ ع. - وفات: ٨۰٧ هـ.ق./ ۱٤۰۵ع.) كه خود خطاط خوبی در قلم ثلث بوده است، هنرستانی تأسيس كرد و در آن عدهٔ كثيری از هنرمندان را دور هم جمع نمود و نيز در رشته‌های كتاب‌سازی و مرقع‌نگاری، نقاشان و مُذَهّبان (مُذَهّب: زراندود و طلاكاری) را به وظيفه گماشت. در اين زمان در حدودِ چهل تن از برجسته‌ترين خطاطانِ قلم‌های مختلف، مصروف كار كتابت و قطعه‌سازی بودند.

شهزاده ميرزا سلطان ابراهيم (تولد: ؟ / وفات : ٨۳٨ هـ.ق./ ۱٤۳٤ ع.) پسر ديگر شاهرخ كه از حاكمان خراسان بود، نيز خطاط و در نوشتن خط مُحَقَق مهارت داشت. وی در هنر خوشنويسی و ميناتوری خدمت بسزايی كرد.

دورهٔ تيموريان را می‌توان دورهٔ زايش و ظهور خطاطان گفت. متأسفانه بعد از سقوط دولت تيموری، سرزمين ما در عرصه‌های مختلف دچارِ ركودی گرديد كه نزديك به دو صد سال به درازا كشيد.

بعد از تشكيل دولت ابدالی (۱۱۶۰هـ.ق./ ۱٧٤٧ ع)، در عهد زمامداری تيمور شاه درانی (تولد: ۱۱۶۰هـ.ق./ ۱٧٤٧ ع. ـ جلوس: ۱۱٨٧هـ.ق./ ۱٧٧٢ع. ـ وفات: ۱٢۰٧هـ.ق./۱٧٩۳ ع.)، در شهر هرات طفلی به دنيا آمد كه بعد‌ها در دورهٔ نوادگان تيمور شاه، در نبشتن خط نستعليق، استاد كامل گشت و نگذاشت مشعل هنر خوشنويسی در سرزمين ما خاموش گردد و در هنرستانش خلايی به‌وجود آيد. آن بزرگ مرد، مير عبدالرحمان حسينی هروی نام داشت. نخستين شاگردان او در خط نستعليق، شهزادگان سدوزايی بودند. از شاگردان هراتيش، ملا محمدحسين سلجوقی، ميرزا نجف، بهرام خوانساری و ميرزا جان مستوفی قابل يادآوری اند. مرحوم مير عبدالرحمان حسينی در سال ۱٢۶٨ هـ.ق. در هرات چشم از جهان بسته است.

اگر از آخر‌های قرن سيزده تا ميانهٔ قرن چهاردهٔ هجری قمری به تاريخ هنر كشور نظر بيندازيم، بار ديگر به خطاطان نامداری بر می‌خوريم كه در نگهداشت هنر خط در ميهن ما، تلاشهای چشمگير و بسزايی كرده‌اند. گرچه در ساير شهر‌های افغانستان خوشنويسانی بودند كه دست اندر كار آفريده‌های هنری بودند، اما اين بار، مركز تجمع و هستهٔ فعاليت هنری بيشترين آنان، شهر كابل قرار گرفت.

در دورهٔ امير شير علی خان (ولادت: ۱٢۳٧ هـ.ق./ ۱٨٢۱ ع. ـ وفات: ۱٢٩۶ هـ.ق./ ۱٨٧٩ ع. / زمامداری: ۱٢٧٩هـ.ق./ ۱٨۶۳ ع. ـ ۱٢٨۳هـ.ق./ ۱٨۶۶ع. و ۱٢٨۵ هـ.ق./ ۱٨۶٨ع. - ۱٢٩۶ هـ.ق./ ۱٨٧٩ع.) نخستين اخبار كشور به‌نام "شمس‌النهار" (۱٢٩۰ هـ.ق./ ۱٨٧۳ع.) به نشر آغاز كرد و صنعت چاپ در كشور راه باز نمود. بعد از اعلان استقلال، چاپخانه‌های سنگی و حروفی زيادی در كابل تأسيس گرديد. دولت اقدام نمود تا استادانِ خط و مُذَهِبان را برای راه‌اندازی امور طباعتی بگمارد. اين هنرمندان هر كدام به‌نوبهٔ خويش اثر‌های پربهايی به وجود آوردند و به سرمايهٔ هنری كشور افزودند.

در همين دوره در مركزِ كشور، قطعه‌نويسی مروج گرديد، فن كتابسازی، مرقع‌نگاری و جدول‌كشی ترويج يافت و انكشاف چشمگيری نمود.

از نامداران عرصهٔ خوشنويسی در دورهٔ جديد، می‌توان از عبدالغفور نَسخی، غلام محمد طرزی، منشی حيدر علی، ميرزا جعفر قندهاری، سيد عطامحمدشاه حسينی و دو پسر‌شان سيد محمد فاروق و سيد محمدعثمان، شيخ محمدرضا، ميرزا محمديعقوب كابلی، حسن حلمی افندی، صوفی عبدالحميد، عبدالقادر كاكری، ملا فيض محمدِ كاتب، مير احمد گرانشنو، فيض محمد زكريا (فيضی كابلی) سيد محمد قاسم حسينی و برادرش سيد محمدطاهر حسينی، محمداسحاق زرين قلم، آخند محمدعلی عطار هروی، سيد محمدايشان حسينی و دو پسرش سيد محمدسعيد حسينی و سيد محمدصديق حسينی، سيد محمدداؤد حسينی و فرزندش سيد حمايت‌الله حسينی و آخرين خوش‌نويس اين نسل عزيزالدين پوپلزايی كه ارواح‌شان خوشنود و روان‌شان شاد باد، ياد نمود.


[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط دکتر حشمت حسينی برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ۲: عباسيان يا بنی عباس، سلسله‌يی از خليفگان اسلام بودند كه به وسيلهٔ عبدالله سفاح از احفاد عباس بن عبدالمطلب، اساس گذاشته شد. ايشان توانستند تحت قيادت عبدالرحمان بن مسلم خراسانی (ابو مسلم خـراسانی) در سـال ۱٢٩ هـ. ق. عـليه جور، ستـم و بيدادگری‌های خـلفای اُميه ‹٤۰ هـ.ق./۶۶۰ ع. تا ۱۳٢ هـ.ق./ ٧۵۰ ع.› قيام نمايند. مروان دوم، مشهور به مروان حِمار، آخرين فرد آنان، به دست او از قدرت به زير آورده شد.
يادداشت ۳: نوشته‌هايی كه بر سر در و ديوار كاخ‌ها، مسجد‌ها، مكان‌های متبرك و غيره نويسند.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- حبيبی، عبدالحی، تاريخ خط و نوشته‌های كهن افغانستان، كابل ۱۳۵۰ هـ.خ، ص ٩۱.
[۲]- دانشنامهٔ ادب فارسی، ادب فارسی در افغانستان، تهران: ۱۳٧٨، جلد سوم، ص ۳۳٩.
[۳]- حبيبی، عبدالحی، تاريخ خط و نوشته‌های كهن در افغانستان، كابل، ۱۳۵۰ هـ.خ. ص. ٢۳٩



[] جُستارهای وابسته

خط
ناريخ خط در افغانستان
تاريخ خط در ايران
هنر
هنر اسلامی
هنر خوشنویسی
خوشنویسی در افغانستان
خوشنویسی در ايران


[] سرچشمه‌ها

حبيبی، عبدالحی، تاريخ خط و نوشته های كهن افغانستان، انجمن تاريخ و ادب افغانستان، كابل ۱۳۵۰ هـ.خ.
پوپلزايی، عزيزالدين وكيلی، هنر خط در افغانستان در دو قرن اخير، انجمن تاريخ افغانستان، ۱۳٤٢
نخستين سيمينار هنر خط افغانستان در دو قرن اخير، كميتهٔ دولتی كلتور، ۱۳۶٤
مايل هروی، نجيب، كتاب آرايی در تمدن اسلامی، ايران، مشهد ۱۳٧٢
لغت نامهٔ دهخدا، تهران: ۱۳۳٧خ


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>