|
شاه امانالله
فهرست مندرجات
تاریخ افغانستان شاهان افغانستان
شاه امانالله (زادۀ ١ ژوئن ١٨٩٢ - درگذشت ۲۵ آوریل ۱۹۶۰ م)، شاه افغانستان، بنيانگذار سلطنت مشروطه، ترقیخواه و معروف به غازی جنگ استقلال (يا سومين جنگ افغان و انگليس) است.
▲ | زندگینامه |
امانالله فرزند سوم امير حبيبالله خان نواسهی امير عبدالرحمان خان و نبيرهی (نسل چهارم) امير دوستمحمد خان از دودمان بارکزی قوم پشتون است که در اول ژوئن (جون) ١٨٩٢ ميلادی، در شهرستان پغمان، در استان کابل بهدنيا آمد.[۱] مادرش سرور سلطانه بیگم نام داشت که ملقب به علیاحضرت سراجالخواتین[٢] بود و دختر لویناب ایشک آقاسی شیردل خان بارکزیی و از مهمترین خانوادههای افغانستان[٣]. در مورد آموزش ابتدایی امانالله گزارشی در دست نیست؛ اما به گفتهی میر محمدصدیق فرهنگ، تربیت سیاسی خود را در دبستان ایدئولوژیک سراجالاخبار به پایان برد و یگانه فرزند امیر حبیبالله خان بود که در مکتب حربیه (دبیرستان افسری) آموزش دید و با ارتش ارتباط نزدیک داشت[۴] و در دورهی شاهزادگی سخت متأثر از اندیشههای پدر زن خود، محمود طرزی، روشنفکر و ادیب برجستهی افغان بود و از اینروی، بیشتر استقلالطلبان و آزادیخواهان افغانستان، در میان جانشینان احتمالی امیر حبیبالله، هوادار او بودند.
پس از اينكه امير حبيبالله خان در ٢۱ فوریه ۱۹۱۹ ميلادی كشته شد، با آنكه پسر بزرگش سردار عنایتالله خان ملقب به معينالسلطنه بهجانشینی او برگزيده شده بود، برادرش نصراللهخان خود را شاه و جانشين برادر خواند. اما شهزاده امانالله، که در هنگام در کابل بهسر میبرد و سپاه و خزانه را در دست داشت، با اين عنوان كه معینالسلطنه از حق خود صرفنظر كرده است، از كابلیها براى خود بيعت گرفت.
او در ٢٣ فوریه ۱۹۱۹، اعلان پادشاهی کرد و با مساعدت مردم و عدهاى از بزرگان و پشتيبانی ارتش دست عمويش، نایبالسلطنه نصراللهخان که در جلالآباد خود را شاه خوانده بود، را از امارت كوتاه كرد و به آسانی در اندک مدتی بر مخالفان چیره شد. وی در ٢٨ فوریه همانسال با صدور اعلامیهای مفصل، خطاب به مردم افغانستان، برنامههای خود را شرح داد:
- ای ملت معظم افغانستان! من هنگام شهادت پدر، وکالت سلطنت را در کابل داشتم و اکنون به اصالت آن بار سنگین امانت را متوکلاً و معتصماًبالله بهعهده گرفتم. وقتیکه ملت بزرگ من تاج شاهی را بر سر من نهاد، من عهد بستم که بایستی دولت افغانستان، مانند سایر قدرتهای مستقل جهان، در داخل و خارج کشور آزاد و مستقل باشد، ملت افغانستان در داخل کشور آزادی کامل داشته و از هرگونه تجاوز و ظلمی محفوظ و مردم فقط باید مطیع قانون باشند و بس. کار اجباری و بیگاری در تمام رشتهها ممنوع و ملغی است. حکومت ما در افغانستان، اصلاحاتی خواهد نمود که ملت و مملکت ما بتوانند در بین ملل متمدن جهان، جای مناسب مقام خود را حاصل نمایند. من در اجراأت امور کشور مشورت را به حکم «وشاروهم فیالامر» رهبر قرار خواهم داد. ای ملت عزیز و ای قوم باتمیز، در حفظ دین و دولت و ملت خود بیدار و در نگهبانی وطن خویش هوشیار باشید. من از خداوند برای شما و اهل اسلام و کلیهی بنینوع انسان خیر و سعادت میخواهم...
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
سيستانی، محمداعظم، چند خاطره از شاهدخت هندیه، دختر شاه امانالله غازی
سيستانی، محمداعظم، زندگینامهی اعليحضرت شاه امانالله غازی
پيوست ۳: عبدالحمید مبارز، اعلیحضرت امانالله خان قهرمان ملی استرداد استقلال افغانستان است
پيوست ۴: نصیر مهرین، نظام امانی: بخش نخست؛ بخش دوم
[▲] پینوشتها
[۱]- بهنوشتهی دانشنامهی ادب فارسی، در ۵ ذوالقعدهی ۱٣٠۹ هـ.ق (۱٨۹٢ م) در پغمان زاده شد. (برزگر، «اماناللهخان محمدزایی»، دانشنامهی ادب فارسی: ادب فارسی در افغانستان، ج ٣، ص ۱۱۴)
[٢]- فرهنگ، محمدصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، ج ۱، ص ۵٦۵
[٣]- فرخ، سید مهدی، نظری به مشرق: تاریخ سیاسی افغانستان، ص ۴٣٠
[۴]- فرهنگ، محمدصدیق، پیشین، ج ۱، ص ۵٦۵
دانشنامهی ادب فارسی: ادب فارسی در افغانستان، ج ٣، ص ۱۱۴
به نظر نجیب مابل هروی (البته بهدنبالهروی از سید مهدی فرخ)، قتل امیر حبیبالله تکرار داستان پدرکشی است که جانمایه در حسادت زن امیر دارد. او مینویسد: «امیر حبیبالله بر اثر شادخواریها و زنبارگیهای بیش از حد، و حسادت یکی از زنان عقدی و شرعی خود یعنی سرور سلطان خانم مادر امیر امانالله را بر میانگیزد. چندانکه شبی در چهلستون بزمی توسط خواهر امیر مشهور به ”اختالسراج“ تدارک دیده میشود و امیر در آن شرکت جسته و به می نوشی و ساقینوازی و آغوش و کنارجویی زنان پرداخته و سرور سلطان از واقعه آگاه میشود و بهآنجا میرود.
امیر بر میآشوبد و فردای آنشب سرور سلطان خانم را طلاق میگوید [آقای غبار مینویسد: «امانالله خان میخواست کودتای لیبرالی علیه پدر خود بکند، و چون پدر مطلع شد او را توبیخ کرد و مادرش را طلاق گفت.» افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ٧٢٦]. زن مذکور قصد جان امیر میکند و امیرزاده (امیر امانالله) را نیز همداستان میسازد و عدهای از سران دیگر را جمله آل یحیی را هم. نقشه زن مطلقه صورت میپذیرد و در ۱٣٣٧ امیر در شکارگاه کلهگوش لغمان بهدست شجاعالدوله بهقتل میرسد [در مورد قاتل مورخان معاصر متفقالقول نیستند. رک: افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ٣٦۱].کلنل علیرضا پسر سیدشاه خان نایبسالار به خونخواهی امیر در جلالآباد علم زد. ولی بعد از آنکه امیرامانالله موفق شد با لطایفالحیل قاتل حقیقی را پنهان کند و توطئه قتل را دگرگون جلوه دهد و سرانجام موانع ناشی از قتل پدر را از سر راه بردارد و تخت پر خون پدر را نصیب شود، به خونخواهی پدر قیام کرد او کلنل علیرضا شیعه را قاتل پدر معرفی کرد...اما امیر امانالله چنین اتهامی را به علیرضا از روی تدبیر سخته و مکر و حیله شخته وارد آورد، چرا که علیرضا از یکسو قاتل اصلی و مسببان توطئه را میشناخت و از سوی دیگر شیعه مذهب بود.[محقق است که امانالله خان بهدین اعتنایی نداشت. آخوندهای حنفی را به تمسخر بر میداشت و مخالف با الگوها و ارزشهای اسلامی بود و همین امر سر نخ را بهدست انگلیس داد و اندیشهی ترقیجوبانهی وی بیفرجام ماند.]امیر امانالله بهخواستههایش نایل آمد و علیرضا قطعه قطعه شد...» (نجیب مایل هروی، تاریخ و زبان در افغانستان، صص ٣۵-٣٦)
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ ...