جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

تیمور گورکان

تیمور گورکان (٨٠٧ -٧٧١ ق / ١۴٠۵- ١٣٦٩ م) در خانواده‏اى از قبایل ترک ماوراءالنهر و در شهر "کش" - از توابع سمرقند در ترکستان (آسیای مرکزی فعلی) - در ٧٣٦ ق / ١٣٣۵ م دیده به جهان گشود و خیلی زود در سوارکاری و تیر اندازی مهارت یافت. . پدرش تراغاى، از جنگجویان ایل برلاس بود که طایفه‏اش در این نواحى از قدرت و نفوذ محلى برخوردار بودند. در ٧٦١ ق / ١٣٦٠ م، فردى به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتاى، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجى برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها شهر سبز خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغاى - تیمور گورکان - سپرد. تیمور که در چنین آشوبى قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام ٢۵ سال داشت. تیمور توانست با زیرکى و سیاست، از همان آغاز کار، و با اظهار طاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد. سپس با امیر حسین - نواده قزغن در کابل - بناى دوستى گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجاى ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد.

تیمور به سبب همین خویشاوندى، در خانواده امیر حسین به گورکان - داماد - مشهور شد. مع هذا، دوستى تیمور با امیر حسین دیرى نپایید و با مرگ اولجاى ترکان، جنگ بین این دو امیر اجتناب ناپذیر شد. در آخرین نبرد، قلعه هندوان نزدیک بلخ، به محاصره سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب و مقتول شد. با این پیروزى تیمور در بلخ به فرمانروایى مستقل رسید(رمضان ٧٧١ ق / آوریل ١٣٧٠ م) و خود را صاحبقران خواند. چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقى را به سرداران بخشید. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.

در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می‌لنگید و به این دلیل به "تیمور لنگ" شهرت یافت.

بعد از قدرت یافتنش و یا شاید در زمان جانشینانش، نسب او را به سردار و خویشاوند نزدیک - و شاید افسانه‌ای - چنگیز خان مغول می‌رساندند. این بدان جهت بود که می‌خواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند.

لشگرکشی‌های تیمور:

تیمور که در عین سلحشوری و بی باکی, فردی هوشیار و فرصت طلب بود, توانست به زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود, بلخ را تسخیر به این ترتیب و حکومت مستقلی را تشکیل دهد "رمضان ٧٧١ ق/ آوریل ١٣٧٠ م" او سپس خود را صاحبقران خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از ٧٧٢ تا ٧٧٧ ق/ ١٣٧٠ تا ١٣٧۵ م, سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این وجود فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد.

تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح نمود و در سال ٧٨٣ هجری فرزند ده ساله خود، میرانشاه، را با سپاهی، مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره‌ها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ٧۵٠ هجری در تصرف ملوک باوند بود، تسخیر کرد.

حمله سه ساله:

در یورشی سه ساله که از ٧٨٨ تا ٧٩٠ طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ٧٩٣ مردم خوارزم را قتل عام کرد.

حمله پنج ساله:

حمله‌ی پنج ساله وی بین سال‌های ٧٩۴ تا ٧٩٨ صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد. در سال ٨٠١ آنجا را تصرف کرد و صد هزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.

حمله هفت ساله:

لشگرکشی وی به ایروان از سال ٨٠٢ تا ٨٠٧ هجری طول کشید که آن را یورش هفت ساله می‌نامند. در سال ٨٠٣ با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت. در همین هنگام سفیرهایی به مصر فرستاد، ولی چون نتیجه نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند، و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود.

در سال ٨٠۴ با یزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. بعد از آن قصد فتح چین کرد و عازم آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت ولی در اترا بیمار شد و در رمضان سال ٨٠٧ / فوریه ١۴٠۵ میلادی، در ٧١ سالگی درگذشت.

تیمور از ٧٧٨ ق / ١٣٧٧ م تا هنگام مرگش در ٨٠٧ ق / ١۴٠۵ م، به مدت ٢٩ سال، جهانى را با تهاجمات و یورشهاى مکرر خود و با خشونتى وصف ناپذیر، در هم کوبید و بنیان امپراتورى را گذاشت که بالافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهاى دهشتبار و ویرانیهاى بسیار به دست آمد، دیرى نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفه ترکمان - قرا قویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوى یکپارچه و متمرکز شد.

نگاهی دیگر به تیمور:

یکی از شگفت انگیز ترین ویژگی‌های تیمور، فتوحات او در سنین بالای اوست. تیمور از ابتدای جوانی، هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقه خودش ندارد. گویی تنها نظاره گر حوادث است و منتظر. بسیاری رخدادها در منطقه او بوجود آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد. خصوصا شواهد بسیار فراوانی وجود دارد که به دقت به تحولات داخلی ایران می‌نگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود. او منتظر فرصت مناسب بود و به دقت برنامه‌هایش را تنظیم نموده بود.

تنها در سنین حدود پنجاه سالگی است که ناگاه این چشمه خروشان به جوشش در می‌آید و بخش بزرگی از دنیای آن زمان را فتح می‌کند و به خاک و خون می‌کشد.

تیمور جهان‌گیر است و نه جهان‌دار!

تیمور فاتح خیلی خوبی است. یعنی تقریبا هیچ گاه در دوره فتوحاتش شکست نمی خورد. همه جهان پیرامونش را فتح می‌کند. چنانچه شهر مسکو، با وجود فاصله بسیار طولانی‌ای که با منطقه ایران و ماوراءالنهر دارد، بازهم از هجوم به آنجا باز نمی ماند.

هند و بخش‌هایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه فعلی، فاصله‌هایی بسیار طولانی هستند. و همه می‌دانیم که تدارکات برای یک لشگر کشی اهمیتی بسیار زیاد دارد و حتی چنانچه بدرستی برنامه ریزی نشود، بعد از هجوم اولیه، در اثر محاصره شدن، لشگر حمله کننده نابود خواهد شد. اما هیچ یک از این موارد از حمله‌ها و تصرفات تیمور گزارش نشده است و این قدرت برنامه ریزی نظامی بسیار زیاد و درخشانی را می‌طلبد.

اما تقریبا هیچ یک از مناطق فتح شده، در اختیار و تصرف جانشینانش باقی نمی‌ماند. امپراطوری او، به سرعت و پس از مرگ او فرو می‌پاشد و تنها به منطقه خراسان محدود می‌گردد. البته خراسان بزرگ یعنی تمامی ماوراء النهر و حتی بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان امروزی و بخشی از سیستان.

این جهان‌گیری و نه جهان‌داری، بسیار ما را به تأمل فرا می‌خواند که چه عواملی سبب می‌شود تا یک سلسله براستی شکل بگیرد و باقی بماند و کدامین عوامل در عملکر تیمور نبوده است و چنین شده است. توانایی بسیار در فتح کردن و عدم توانایی بازماندگان در ادامه آن، به همین شکل در نادرشاه نیز مشاهده می‌شود و جای بررسی بیشتر و کاملتر دارد.

رفتار تیمور با شکست خوردگان:

تیمور بسیار خشن بود و موارد بسیار زیادی از قتل عام و خشونت‌هایش آورده شده است. اما تیمور علاوه بر آن، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح شده را به پایتخت خود یعنی سمرقند می‌آورد. مواردی زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری، فقها و نظائر آن وجود داشته است که توسط تیمور به سمرقند آورده شده است. این موارد نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشته است.

جانشینان تیمور:

شاهرخ میرزا فرزند تیمور که پس از او به حکومت رسید، درست نقطه مقابل پدرش بود. فردی فرهنگ دوست، با رفتاری غیر نظامی و به شدت ترویج کننده هنر و معماری و فرهنگ. همین ویژگی‌ها در پاره‌ای از جانشینان شاهرخ نیز، ادامه یافت و حتی کسانی همچون الغ بیک خود از هنرمندان و دانشمندان عصر خود محسوب می‌شدند.

عصر پس از تیمور:

همه این عوامل و خصوصا تجمع ثروتی که تیمور فراهم آورده بود و میزان بالایی از هنرمندان که در مناطقی نظیر سمرقند گرد آمده بودند، سبب شد تا با حمایت کسانی همچون شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد آثار درخشانی از هنر و معماری و نقاشی و خطاطی پدید بیاید.

گویی بازی روزگار کار را با تیمور و فرزندان و جانشینانش به آخر برده است که از پدری تا آن درجه خونخوار و زورگو، فرزندانی چنین هنرپرور و فرهنگ دوست به وجود بیاید.

چنانچه حتی علم و دانش نیز در این دوره درخششی کوتاه مدت داشته است و رصدخانه الغ بیگی که با حمایت الغ بیک تیموری و با نظارت دانشمند بزرگ عصر یعنی غیاث الدین جمشید کاشانی بنا شد، نمونه‌ای از این موارد است.

عصر درخشان هنرها:

پاره‌ای از زیباترین نقاشی‌ها، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده‌های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است.

خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی‌اش را در این دوره طی نمود.

پاره‌ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می‌توان به مسجد گوهرشاد در شهر مشهد و در کنار بارگاه امام رضا علیه‌السلام اشاره نمود. این مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری ساخته شده است، یکی از درخشان ترین آثار معماری ایرانی است. در گوشه‌ای کتیبه‌های این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن، کتیبه‌ای از بایسنقر میرزا از شاهزادگان تیموری وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش بود.

میراث تیموریان در اختیار صفویه:

معماری صفوی و یا نقاشی و خطاطی آنها، کاملا ادامه میراثی است که از تیموریان برجای ماند. خصوصا که صفویه با حمایت گسترده خویش، این میراث را درخشان تر نموده، باعث رشد و گسترش آن گشتند.

گورکانیان هند:

بعدها و مقارن زمان برخاستن صفویه یکی از نوادگان تیمور که در منطقه ماوراءالنهر حکومت می‌کرد یعنی بابر، با لشگری به هند حمله کرد و آنجا را فتح کرد و بر خلاف جدش، در همانجا ساکن شد و سلسله درخشان مغولان کبیر هند یا گورکانیان هند را بنیان نهاد. سلسله‌ای که برخی از درخشان‌ترین آثار هنری و معماری نظیر بنای تاج محل در دوره ایشان بنا شده است.[۱]

پی‌نوشت‌ها


[۱]- تيمور لنگ، دانشنامۀ رشد. لازم به يادآوری است که دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا بيشتر مطالب‌اش را در مورد تيمور گورکانی از دانشنامۀ رشد بر گرفته است.


جُستارهای وابسته


زندگی نامۀ تيمور گورکان



منابع


تيمور گورکان، دانشنامۀ رشد




<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>