[۱] آن وقت شاگردان گفتند: ای معلم، در کتاب موسی چنین نوشته شده که عهد با اسحاق بسته شدهاست.
[۲] یسوع آهی کشیده، جواب داد: «آن چه نوشته شده همین است.»
[۳] «لیکن نه موسی نوشته و نه یشوع.»
[۴] «بلکه احبار ما نوشتهاند، آنان که نمیترسند از خدای.»
[۵] «حق میگویم به شما، به درستی که هر گاه به کار برید نظر را در سخن فرشته جبرئیل خواهید دانست خباثت کاتبان و فقهای ما را.»
[۶] «زیرا فرشته گفت: ای ابراهیم، زود است که همهٔ جهان بدانند که خدای دوست میدارد تو را.»
[۷] «لیکن چگونه جهان بداند محبّت تو را به خدای.»
[۸] «به راستی واجب است بر تو این که بکنی چیزی از برای محبّت خدای.»
[۹] «ابراهیم پاسخ داد: همانا این که بندهٔ خدای آمادهاست تا بکند هر آن چه را خدای میخواهد.»
[۱۰] «پس خدای با ابراهیم به سخن در آمد و فرمود: بگیر اولین زادهٔ خود را و بر کوه بر شو تا پیش کنی او را به قربانی.»
[۱۱] «پس چگونه اسحاق اولین زاده میشود؟ و حال آن که، چون او زاده شد، اسماعیل هفت ساله بود.»
[۱۲] پس آن وقت شاگردان گفتند: به درستی که خدعهٔ فقها هر آینه آشکار است.
[۱۳] از این رو بگو به ما حق را؛ زیرا میدانیم که تو فرستاده شده از سوی خدایی.
[۱۴] پس یسوع آن وقت فرمود: «حق میگویم به شما؛ به درستی که شیطان طلب میکند همیشه باطل نمودن شریعت خدای را.»
[۱۵] «پس از این جهت به تحقیق امروز ناپاک نمودهاند او، پیروان او، ریاکاران و بدکاران هر چیزی را.»
[۱۶] «پیشینیان آنها به تعلیم دروغ و پسینیان به زندگانی هرزه.»
[۱۷] «حتی این که تقریباً نزدیک است که حق یافت نشود.»
[۱۸] «وای بر ریاکاران؛ زیرا مدح این جهان از آنان، زود است برگردد بر آنها به اهانت و عذاب در دوزخ.»
[۱۹] «بدین جهت به شما میگویم،به درستی که رسول خدای نیکویی است که مسرور میسازد هر آن چه را که ساخته است خدای تقریباً.»
[۲۰] «زیرا زینت داده شدهاست به روح دانش و مشورت.»
[۲۱] «روح حکمت و توانایی،»
[۲۲] «روح خوف و محبت.»
[۲۳] «روح اندیشه و میانهروی.»
[۲۴] «زینت داده شدهاست به روح محبت و رحمت.»
[۲۵] «روح عدل و پرهیزگاری.»
[۲۶] «روح لطف و صبر، که گرفتهاست آنها را خدای، سه برابر آن چه عطا فرموده به سایر خلق خود.»
[۲۷] «چه با سعادت است زمانی که زود است بیاید در آن زمان به سوی جهان.»
[۲۸] «مرا تصدیق کنید، که دیدم او را و تقدیم کردم برای او احترام را، چنان که دیده است او را هر پیغمبری.»
[۲۹] «زیرا خدای عطا میکند به ایشان روح او را به نبوت.»
[۳۰] «چون دیدم او را از تسلّی پر شده، گفتم: ای محمد، خدای با تو باد و مرا لایق آن نمایاد که دوال نعل تو را باز کنم.»
[۳۱] «زیرا هر گاه به این افتخار برسم،خواهم شد پیغمبری بزرگ و قدوس خدای.»
[۳۲] چون یسوع این بفرمود شکر خدای نمود.
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>