جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

انجیل برنابا: فصل ۴٦


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ۴۵>فصل ۴٦<فصل ۴٧>


[۱] باز یسوع به سخن درآمده، فرمود: «برای شما مثلی می‌زنم.»

[۲] «صاحب خانه‌ای باغ انگور بنا کرد و پیرامون آن دیواری قرار داد تا باغ را حیوانات پایمال نکنند.»

[۳] «درمیان باغ چرخشتی برای شراب بنا نمود.»

[۴] «آن گاه باغ را به رزبانان اجاره داد.»

[۵] «چون وقت آن رسید که شراب جمع کرده شود، بندگان خود را فرستاد.»

[۶] «چون رزبانان ایشان را دیدند برخی را سنگباران کردند و برخی را سوزانیدند و دیگران را با کارد، شکم دریدند.»

[۷] «این کار را چندین بار کردند.»

[۸] «حال به من بگویید صاحب باغ با رزبانان چه خواهد کرد؟»

[۹] جواب دادند: به درستی که هر آینه هلاک خواهد کرد ایشان را، به بدترین هلاکتی و باغ را به رزبانان دیگر خواهد سپرد.

[۱۰] آن گاه یسوع فرمود: «بدانید که آن باغ همانا خانهٔ اسرائیل است و رزبانان قوم یهود و اورشلیم.»

[۱۱] «وای بر شما زیرا خدای بر شما خشمناک است چون بسیاری از پیغمبران خدای را شکم دریدید؛ تا جایی که در زمان اخاب کسی پیدا نشد که پاکان خدای را دفن نماید.»

[۱۳] چون این بفرمود رؤسای کاهنان خواستند او را بگیرند؛ لیکن از عموم مردم ترسیدند؛ چه آنان او را تعظیم نموده بودند.

[۱۴] یسوع زنی را دید که سر او به سوی زمین از زمان تولدش کج بود.

[۱۵] به او فرمود: «بلند کن سر خود را ای زن، به نام خدای ما، تا ایشان بدانند که من حق می‌گویم و هم او می‌خواهد که آن را فاش کنم.»

[۱۶] پس راست شد آن زن بِه شده و خدای را تعظیم‌کنان بود.

[۱۷] آن گاه رؤسای کهنه فریاد برآوردند و گفتند: این نیست فرستاده شده از خدای.

[۱۸] زیرا او شنبه را نگاه نمی‌دارد؛ چون که امروز به تحقیق بِه ساخت بیماری را.

[۱۹] یسوع فرمود: «همانا به من بگویید، مگر سخن گفتن در روز شنبه و پیش داشتن نماز برای رهایی دیگران روا نیست؟»

[۲۰] کیست از شما که هر گاه خر او بیفتد روز شنبه در گودالی بیرون نیاورد آن را در همان روز شنبه؟»

[۲۱] مطلقاً چنین کسی نیست.»

[۲۲] آیا من می‌خواهم بود آن که روز شنبه را شکسته به بِه ساختن دختری از اسرائیل؟»

[۲۳] به درستی که حقیقت ریای شما این جا معلوم شد.»

[۲۴] بسا حاضرند این جا کسانی که حذر می‌کنند این که برسد خاشه به چشم غیر ایشان و حال آن که تنهٔ درخت نزدیک است سرهای ایشان را بشکند.»

[۲۵] چه بسیارند آنان که از مورچه می‌ترسند؛ لیکن ایشان باک ندارند از فیل.»

[۲۶] چون یسوع این بگفت از هیکل بیرون شد.

[۲۷] لیکن کاهنان برافروخته شدند از خشم در میان خودشان.

[۲۸] زیرا نتوانستند او را بگیرند و کام خویش از او برآرند؛ چنان که پدرانشان با پاکان خدای کردند.


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>