[۱] آن گاه یسوع فرمود: «آن که بخواهد نیکو زندگانی نماید، پس بر اوست این که اقتدا کند به سوداگری که قفل مینماید دکان خود را و پاسبانی میکند آن را شب و روز به کوشش بسیار.»
[۲] «همان متاعی که آن را خریده و میفروشد از برای در یافتن سود.»
[۳] «زیرا اگر میدانست او که در آن زیان میکند، هر آینه نمیفروخت حتی پارچهای را.»
[۴] «پس واجب است بر شما این که چنین کنید؛ زیرا روان شما همانا در حقیقت سوداگر است.»
[۵] «تن همانا دکّان است.»
[۶] «از این رو آن چه از خارج بدان راه یابد، به واسطهٔ حواس فروخته و خریده میشود به آن.»
[۷] «نقدینهها همانا محبّت است.»
[۸] «پس بنگرید در این صورت که نفروشید و نخرید به محبت خود کمتر اندیشهای را که نمیتوانید از آن سودی بردارید.»
[۹] «بلکه باید اندیشه و سخن و عمل همه، برای محبت خدای باشد.»
[۱۰] «زیرا شما بدین سبب امنیت خواهید یافت در آن روز.»
[۱۱] «حق میگویم به شما؛ به درستی که بسیاری غسل میکنند و برای نماز میروند.»
[۱۲] «بسیاری روزه میگیرند و تصدق میدهند.»
[۱۳] «بسیاری مطالعه مینمایند و دیگران را بشارت میدهند و عاقبت ایشان بد است نزد خدای.»
[۱۴] «زیرا تن را پاکیزه میکنند، نه دل را.»
[۱۵] «به دهان فریاد میکنند نه به دل.»
[۱۶] «از گوشت میپرهیزند و روانهایشان پر است از گناهان.»
[۱۷] «به دیگران میبخشند چیزهایی را که برای خودشان سود ندارد، تا این که به مظهر صلاح ظاهر شوند.»
[۱۸] «مطالعه میکنند تا بدانند چگونه باید سخن گویند، نه برای آن که عمل کنند.»
[۱۹] «دیگران را از چیزهایی نهی میکنند که خودشان آنها را به جا میآورند.»
[۲۰] «پس به زبانها کیفر داده میشوند.»
[۲۱] «سوگند به هستی خدای که اینان خدای را به دلهای خود نمیشناسند.»
[۲۲] «زیرا اگر او را شناخته بودند، هر آینه دوست میداشتند او را.»
[۲۳] «چون هرچه انسان دارد بخشایشی است از خدای پس بر اوست این که هر چیزی را در محبّت خدای صرف نماید.»
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>