رازهای سر به مهر تاریخ
دیپلماسی افغانستان در نیمه نخست سده بیستم
فهرست مندرجات
[↑] مبارزه دیپلماتیک قدرتها در افغانستان در سالهای ١٩١٩-١٩٢١
بیست و سوم جون ١٩١٩ با فیصله شورای کمیساریای جمهوری سوسیالیستی فدراتیف روسیه شوروی، یاکف (یعقوب) ز. سوریتس (١٨٨٢-١٩۵٢) در گذشته ژورنالیست و سپس نماینده تام الاختیار کمیساریای خلق در امور خارجی [وزارت خارجه] در ترکستان[۱]، به عنوان نماینده تام الاختیار [سیاسی] جمهوری سوسیالیستی فدراتیف روسیه شوروی در افغانستان گماشته شد.
در بافتار دیپلوماتیک میسیون سوریتس که در مسکو برگزیده شده بود، پنج نفر بودند که در آن، افزون بر رهبر میسیون، کسان زیر شامل شدند: ای. ام. ریسنر - سکرتر اول میسیون، و. ام. کاباک - کارشناس مسایل نظامی که از سوی شورای نظامی انقلابی جمهوری گماشته شده بود؛ و. س. تومپوفولسکی - دستیار رایزن نظامی و ای.و. یرموشنکو- سر دسته گروه پاسبانی میسیون، که از روی کرسی وی میتوان گفت که رایزن نظامی میسیون شمرده میشد.[٢] دیگر اعضای میسیون میبایستی در تاشکنت به آن میپیوستند. مگر ترکستان از پیکر روسیه مرکزی "جدا" شده بود و اطلاعات دقیقی در باره امکانات پرواز با هواپیما تا تاشکنت در دست نبود و اعضای میسیون ناگزیر منتظر پیروزی پیشتازانه ارتش سرخ در آق تپه (استان اکتیوبینسک در قزاقستان) مینشستند. تنها پاییز ١٩١٩ گروه اصلی میسیون سوریتس که آهنگ سفر به تاشکنت را داشت، سر انجام آماده شد به کابل برود.
هنگامی که سوریتس در دسامبر ١٩١٩ به کابل رسید، تصور روشنی در باره وضعیت راستین امور در افغانستان نداشت. پاییدن در ترکستان که در آن هنگام در آن جا اندیشه لزوم ازسرگیری عملیات نظامی از سوی افغانستان با انگلیسیها (به ویژه نزد فرماندهی جبهه ترکستان) چیره بود، تاثیر نیرومندی بر وی برجا گذاشته بود. و.ی. سوریتس در آن هنگام تردیدی نداشت که مسکو از این موقف حمایت میکند. این در حالی بود که وی هنگام گماشته شدن به کابل، از رهبری شوروی رهنمودهایی گرفته بود مبنی بر "جلوگیری از عقد پیمان صلح (دقیق تر از امضای معاهده) میان افغانستان و انگلیس برای بر انگیختن برخورد جدید میان افغانها و انگلیسیها"[٣]. دو روز پیش از رفتن میسیون وی به کابل، م. و. فرونزه - فرمانده جبهه ترکستان که تازه از مسکو برگشته بود، اطلاع داد که در باره گسیل "دو تیپ پیاده و مقداری جنگ افزار و مهمات"[۴] به کابل فیصله شده است. برای اعضای میسیون شوروی، روشن بود که مرکز به رغم عقد قرار داد مقدماتی صلح افغان و انگلیس، کماکان بر آن است که وظیفه اصلی سیاست شوروی در شمال خاوری، از سرگیری نبرد میان افغانستان و انگلیس است - این بار، دیگر، با پشتیبانی اقتصادی و نظامی جمهوری سوسیالیستی فدراتیف روسیه.
سوریتس، با رسیدن به کابل، آغاز به گفتگو با افغانها با توجه به واریانت اتحادیه نظامی – سیاسی با افغانستان نمود. مگر به سرعت درک کرد که در کوتاهمدت، کشانیدن افغانستان به جنگ در برابر انگلیسیها ممکن نیست و با گذشتن "منافع دیرپا و مشترک هر دو کشور" در شالوده مناسبات افغانستان- روسیه، بر بستن پیمان نظامی پافشاری نکرد.[۵]
دیپلوماتهای شوروی، به تاریخ ٣١ دسامبر ١٩١٩ و سپس به تاریخ ١٣ جنوری ١٩٢٠، در نتیجه نشست چندین ساعته، اساسا با افغانها در باره متن قرار داد آینده به تفاهم رسیدند.[٦] در روند این گفتگوها برای سوریتس روشن گردید که کابل نمیخواهد با روسیه به زبان دیپلماسی معاصر "موافقت نامه تفاهم" را هرگاه این موافقت نامه از پشتوانه اعداد مشخص و تعهدات کمک به افغانستان برخوردار نباشد، به امضاء برساند. او به مسکو گزارش داد کلیه تلاشهای مبنی بر جداسازی امضای موافقت نامه عمومی از تعیین همزمان کلیه اعداد و تفصیلات و جزییات کمکهایی که باید داده شود، به موفقیت نینجامیند و با پاسخ منفی امانالله خان رو به رو گردیدند.[٧] چون به مساله ابعاد کمک نظامی، رنگ و بوی سیاسی داده شده است و ادامه گفتگوها از حل آن بستگی دارد.
سوریتس تعهدات زیرین دو طرف را بر شمرد:
- - کمک نظامی روسیه شوروی به افغانستان به میزان ١ میلیون روبل طلایی به عنوان یارانه سالانه،
- گشایش قونسولگریهای شوروی در جلال آباد، قندهار و غزنی،
- جانب شوروی باید حق مناسبات بلافصل با قبایل را به دست آورد،
- دو طرف کنوانسیون پستی و قرار داد تجاری را امضاء نمایند،
- هر دو طرف استقلال خیوه و بخارا را به رسمیت میشناسند،
در مسکو، رسیدن اطلاعات مبنی بر پیشبرد گفتگوها پیرامون اتحاد نظامی – سیاسی با افغانستان از سوی کابل و تاشکنت در باره راهاندازی عملیات باهمی نظامی بر ضد انگلیس، ناخشنودی بس بزرگی را بر انگیختند. در حالی که آرزومندی فرماندهی جبهه ترکستان بر وارد شدن افغانستان [در جنگ] در برابر انگلیسیها، هنوز هم نیرومند بود.
کمیساریای خلق در امور خارجه، نگرانی خود را در باره آن که روسیه میتواند بر سر افغانستان با انگلیس درگیر کشاکش گردد، ابراز داشت. گ. و. چیچیرین با پیام محرمانه به ش. ز. ایلیاوا - نماینده تام الاختیار جمهوری سوسیالیستی فدراتیف روسیه شوروی در ترکستان، عضو با نفوذ کمیسیون ترکستان، با قاطعیت اعلام داشت: "ما هیچگاهی در باره اتحاد با افغانستان سخن نگفته ایم. اتحادیه دفاعی، هرگاه با انگلیس صلح نماییم، ما را در وضع بس دشواری قرار میدهد."[٨]
سخنان کمیسار خلق در امور خارجی، پرده از روی علت اصلی نگرانی پدید آمده در مسکو و تغییر موقف آن برداشت: نزد رهبران کمیساریای خلق در امور خارجه امیدهای پدید آمدند مبنی بر دستیابی به توافق با انگلیس که میتوانست جبهه ضد شوروی را فروبپوشاند و از یک تجاوز خارجی نو جلوگیری نماید. به رغم آن که هدف رسمی گفتگوهای شوروی– بریتانیا، امضای توافقنامه تجاری میان دو کشور بود، تعیین کننده ترین مسایل هنگام تدوین و عقد آن، روی هم رفته مسایل یکسره سیاسی بودند: به رسمیت شناختن روسیه شوروی [از سوی انگلیس] به شکل د - فاکتو، خود داری از تبلیغات و اقدامات خصمانه در برابر یکدیگر، از جمله در خاور.[۹]
چون دیپلماتهای شوروی، پیش از اینها، با افغانها در باره متن قرارداد آینده به تفاهم رسیده بودند، چیزی که در باره آن به مسکو گزارش داده بودند؛ صرف نظر نمودن از طرح هماهنگ شده، میتوانست جنجالی را برپا نماید و اعتماد نسبت به سیاست شوروی را در خاور لرزان سازد. از این رو، گ.و. چیچیرین، با هشدار دادن به ش. ز. ایلیاوا در باره ناروا بودن برداشتن کدامین گامهای "بدون هماهنگی با مراجع مرکزی"، کوشید اشکال "تراشیده شد" قرار داد افغانستان – شوروی را جستجو نماید.
چیچیرین بدون آن که آرزو نماید که مانند گذشته در باره "اتحاد با افغانستان سخن بگوید، متمایل به آن گردید که در توافق نامه تنها در باره "ارایه متقابل کمکها" یاد آور شود. با بسنده نمودن به وعده دادن به گسیل جنگ افزارها، نه نیروی انسانی. در کاخ کرملین نمیخواستند کدامین تعهدات را در زمینه پیشبرد عملیات نظامی باهمی در صورت اعلام جنگ از سوی انگلیس در برابر افغانستان، به گردن بگیرند.[۱٠]
پس از چندی، کوریه دیپلوماتیک پست دیگری را به کابل آورد. در دستور العملهای رسیده، ارقام مشخص ارایه کمک به افغانستان به چشم نمیخورد. همزمان با آن، سوریتس رهنمودهایی به دست آورد از کمیسیون ترکستان مبنی بر این که در شالوده قرارداد افغانستان– شوروی اتحاد نظامی - سیاسی را قرار بدهد. دیگر برای سوریتس اختلاف در مواضع کمیساریای خلق در امور خارجی و کمیساریای با صلاحیت خلق در امور خارجی ترکستان، روشن گردید. از همین رو، از دادن اطلاع در باره دستورهای به دست آورده به رهبری افغانستان خود داری ورزید و توقف گفتگوها را اعلام نمود. تنها در اوایل ماه مارچ با تکیه بر رهنمودهای مستقیم کمیسیون ترکستان که تقاضا مینمود روند گفتگوها را ادامه دهد، به افغانها اعلام داشت که در شالوده گفتگوهای آینده، اندیشه بستن پیمان نظامی - سیاسی را خواهد گذاشت. با آن که خود دیگر به کلی با بدبینی به امکانات کشانیدن افغانستان به جنگ [با انگلیس] بدون کمک کافی شوروی مینگریست.[۱۱]
سوریتس، نزدیک به یک ماه و نیم چشم به راه پست دیپلوماتیک با دستورهای تازه بود. پست سیاسی رسیده به تاریخ ۴ ماه مارچ در بردارنده تقاضای بود خلاف خواست افغانستان مبنی بر "کشانیدن آن به جنگ با انگلیس تا فرارسیدن بهار امسال". به دستورهای مسکو، پروتکلهای نشست کمیسیون ترکستان با نمایندگان افغان در تاشکنت پیوست گردیده بود که که در بردارنده برنامه بسیار گسترده اتحادیه دفاعی - تهاجمی بود. سوریتس با بهدست آوردن دستورهای ضد و نقیض، راه خود را گم کرده بود. روشن نبود که چگونه با گفتگوهای تاشکنت و فیصلههای اتخاذ شده در آن جا، برخورد نماید: به سان مبانیيی برای گفتگو با کابل و یا این که به سان مبنایی برای اتخاذ تصمیم نهایی. گذشته از آن، نامه ل. م. قره خان - معاون کمیسار خلق در امور خارجی عنوانی ش. ز. ایلیاوا خواستار آن بود که در گفتگوها در کابل همه چیز را به گونهيی نشان بدهید که بدون آن که به افغانها چیزی بدهیم، به آنان چنین حالی نماییم که ما به آنها چیزهایی خواهیم داد"[۱٢] این دستور، همه نقشهها را برهم زد و به باور ای.ام. ریسنر، ناگزیر ساخت گمان زد که حتا در صورت درگرفتن جنگ "به امارات [افغانستان] جایگاه درجه دومی در مشی آسیای میانهيی ما داده خواهد شد"[۱٣]
مگر افغانها با از دست دادن شکیبایی و با آگاهی از آن که نماینده سیاسی شوروی پست دیپلماتیک را به دست آورده است، خود پیشنهاد نمودند تا گفتگوها ادامه یابد. محمود طرزی- وزیر خارجه در زمینه آن که نمایندگان شوروی نه به گونه تصادفی گفتگوها را قطع نمودهاند و در لندن سرگرم جر و بحث با انگلیسیها هستند و این که این امر میتواند در مناسبات افغانستان و شوروی بازتاب یابد، ابراز سوء ظن نمود. سوریتس با اعلام آن که بنا به اطلاعات دست داشته، جانب افغانی نیز سرگرم رایزنیها با انگلیسیها هستند[۱۴]، این کنایه را پاسخ گفت.
به راستی، به تاریخ ٩ مارچ ١٩٢٠ لرد چلمسفورد - وایسریای هند به دولت افغانستان پیشنهاد نمود تا گفتگوها را از سر گیرند.[۱۵]
محمود طرزی که برای رفتن به مذاکرات انگلیس و افغانستان در میسور آماده میشد، خواستار برپایی مناسبات دیپلوماتیک با بریتانیای کبیر بود و به همین خاطر میخواست پر(کارت) برنده گفتگوهای افغانستان - شوروی را دست داشته باشد. روشن است افغانها ترجیح میدادند تایید آمادگی رهبری شوروی را مبنی بر ارایه کمک نظامی داشته باشند، مگر خود نفس پیشبرد مذاکرات نیز مهم بود.
سوریتس، برای ترغیب کابل به ادامه گفتگوها با نمایندگان شوروی، [در دیدار] با طرزی تایید کرد که امیدوار به امضای پیمان نظامی - سیاسی میان روسیه شوروی و افغانستان است. مگر، به تاریخ ١٣ مارچ از کمیسیون ترکستان رادیوگرامی را از ل.م. قره خان به دست آورد که از روی آن دانست کمیساریای خلق در امور خارجی بیچون و چرا ضد اتحادیه نظامی - دفاعی با افغانستان است.[۱٦] به باور ای. م. ریسنر، این رادیوگرام به رغم بیپیرایه بودن خود "به معنای تحول کامل "همه سیاست پیشین جمهوری سوسیالیستی فدراتیف روسیه شوروی" را در افغانستان بود»: انصراف از پیمان نظامی که سوریتس نگهانی آن را ابراز داشته بود و خود داری عملی از ارایه کمکهای ملموس که وی در گفتگوهای ٣١ دسامبر ١٩١٩ و ١٣ جنوری ١٩٢٠ وعده داده بود. سرانجام، به تاریخ ٢۵ مارچ میسیون دیپلماتیک شوروی پست سیاسی گ.و. چیچیرین را به دست آورد که در آن، وی تاکید کرده بود که به موافقتنامه آینده با افغانستان، نباید رنگ پیمان نظامی داد."[۱٧]
رهنمودهای مسکو، این گونه، نه تنها آنچه را که سوریتس در کابل به آن دست یافته بود، بل نیز شالوده گفتگوهای تاشکنت را در باره اتحادیه تهاجمی- تدافعی فسخ نمود. بار دیگر، اندیشه کمکهای نظامی یک جانبه سر از نو مطرح گردید. مگر با ارقام مشخصی که با آن که میشد دلچسپی کابل را برانگیخت، پیشنهاد نگردید.
به هر پیمانه که تاریخ سفر هیات افغانی برای دیدار با انگلیسیها نزدیک تر میشد، به همان پیمانه دلهره دولت کابل بیشتر میشد. "در رهبری افغانستان، پیشنهاد انگلیسیها مبنی بر از سرگیری مذاکرات، اختلافات تازهيی را بر انگیخت. نادر خان - وزیر حربیه و طرزی - وزیر خارجه، دیدگاههای متضادی را ابراز میداشتند. نادرخان در راس آن بخشی از کابینه قرار داشت که ضد گفتگوها با انگلیسیها بود و بر امضای هرچه سریعتر قرارداد با روسیه برای ادامه پیشگیری سیاست پویای انگلیسی ستیزی به یاری شوروی در مرزها پافشاری داشت. بقیه اعضای کابینه به رهبری طرزی میپنداشتند که نزدیکی تنگاتنگ با روسیه شوروی، استقلال افغانستان را تهدید میکند (مثالهایی آورده میشد؛ چون: خیوه، ترکستان، اعمال فشار شوروی بر بخارا و در باره وفانکردن شورویها به وعدههای پیشین ایشان در زمینه مسایل [اختلافات] ارضی).[۱٨] امیر، روی هم رفته متمایل به حمایت از موقف نادر خان بود. مگر میدانست که اوضاع کنونی در مرزها با هند، از آن چه که در ١٩١٩ بود، متفاوت است.
امانالله خان بیآن که منتظر ابتکار جانب شوروی در باره ادامه مذاکرات بماند، خود سوریتس را بار داد. دیدار که به تاریخ ٢٧ ماه مارچ صورت گرفت، در حضور طرزی - وزیر خارجه و نادر خان- وزیر حربیه، پشت درهای بسته برگزار گردید. عدم حضور یاوران خاص امیر در سالون، گواه بر اشد محرم بودن مذاکرات بود.[۱۹]
افغانها موقف واحدی نداشتند. مگر امیر و وزیر حربیه بر آن بودند که هرگاه از جنگ با انگلیسیها ناگزیر باشد، اکنون بهترین موقع است و همه چیز بستگی به کمک واقعی دارد. در روند دیدار، محمد نادرخان مسکو را به تهاجم باهمی در برابر انگلیسیها فرا خواند.
در گزارش سوریتس به مسکو، وی به تفصیل خواهش نادر خان را بازتاب داد: "هرگاه فرماندهی شما دست به تهاجم به خراسان بزند، [آن گاه] افغانها آغاز به تعرض از هرات نموده و به کشکا - سیستان ضربه وارد خواهند نمود و خیزش سراسری قبایل را برخواهند انگیخت. همه قبایل هوادار جنگ بیدرنگ هستند. همه چیز بستگی به اسلحه دارد."
این گونه، افغانها اندیشه عملیات نظامی همزمان یکجا با ارتش سرخ و قبایل آزاد پشتون بر ضد انگلیسیها و متحدان آنها که بخش چشمگیر گسترده خاورمیانه و نزدیک را پس از پایان جنگ جهانی [اول] در دست داشتند، در سر میپرورانیدند. افزون بر آن، سوریتس رسما اعلام نموه بود که کابل آماده است از "جنبش انقلابی در هند" و عملیات محرم نظامی بر ضد انگلیسیها در مرز هند و افغانستان پشتیبانی نماید. این سخنان نادر خان تایید برنامههای تهاجم باهمی به هند به کمک "ارتش انقلابی هند" ایجاد شده در خاک افغانستان بود. وزیر حربیه به سوریتس اسناد محرمی را نشان داد: تصاویر محل و خطوط راه آهن در خاک هند را که باید انفجار داده شوند. افغانها آماده بودند هیاتی را به ترکیه و همچنان به نیپال و تبت با پیشنهادهایی در باره اقدامات باهمی ضد بریتانیا گسیل دارند.
سورتیس خبر بس مهمی را برای دیپلماسی شوروی به دست آورد: بنا به پافشاری وزیر حربیه، حکومت افغانستان به نمایندگان قبایل مرزی پشتون اجازه داد تا تماسهایی مستقیمی را با دیپلماتهای شوروی برقرار نمایند و حتا از طریق خاک افغانستان به خاک ترکستان شوروی بروند. این شرایطی بود که نظامیان و دیپلوماتهای شوروی از همان آغاز آرزوی آن را داشتند و از مدتها پیش آن را میخواستند که این کار، میدان را در برابر آنان برای فعالیتهای استخباراتی و تبلیغاتی در مرز هند باز میکرد. افغانها در برابر این خواست شورویها مدتها با شمردن گستره قبایل به عنوان بخشی از میهن خویش که کار در آن میتوانست تنها با پادرمیانی کابل آغاز گردد، مخالفت کردند. سوریتس این فیصله را چونان "خیلیها مسوولانه" که در واقع عبارت بود از "انصراف از انحصار دفاع شونده پیشین" ارزیابی نمود.[٢٠]
پذیرایی صادقانه از دیپلماتهای شوروی که پرده از آماده گیریهای پنهانی رزمی افغانها در برابر انگلیسیها برداشت، هیچ شک و تردیدی در مصمم بودن رهبران افغانستان، دست کم تردید خود امیر و نادرخان پرنفوذ، بر کلیه جنبههای استقلال ملی و تحکیم تخت برجا نگذاشتند.
پذیرایی امیر، نماینده سیاسی شوروی در کابل را بر تمایلات افغانها مبنی بر دستیابی به اهداف شان از راههای سخت ابزاری که در ١٩١٩ به بار نشسته بود که طی زمان بسیار کوتاه امیر را به قهرمان ملی مبدل نمود، متقاعد ساخت. مگر، کنون دیگر امان الله خان نمیتوانست مانند ١٩١٩ بدون به دست آوردن تضمین استوار مالی و مادی، رفتار نماید. سوریتس با دادن وعده کمک نظامی به امیر در آینده ناپیدا، ناممکن بودن تهاجم گسترده ضد انگلیسی را درک میکرد.
او همچنان به طرح کمیته اجرایی کمینترن، در زمینه رخنه انقلابی به هند، به یاری افغانستان، با شک و تردید مینگریست. او میپنداشت که کنون با تمایلات موجود نزد رهبری افغانستان، به آسانی میتوان پای افغانستان را به تهاجم بر ضد انگلیسیها کشانید. مگر، در آن تردید داشت که افغانها بدون پشتیبانی چشمگیر شوروی، کدام گامی بردارند.[٢۱]
مگر در دیدار با امیر، سوریتس نمیخواست هیچ چیز مشخصی را وعده بدهد. امیر با درک بیهوده بودن به دست آوردن کمک سریع نظامی از روسیه شوروی و بالاتر از آن تهاجم باهمی در برابر انگلیسیها، ناگزیر بود از موقف نرمتر طرزی- وزیر خارجه پشتیبانی نماید و هیات افغانی را به میسور گسیل دارد.
مگر امیر نمیتوانست چنین موقف شورویها را با پنداشتن آن که همو آنها افغانستان را به مذاکره با انگلیسیها کشانیدند، فراموش نماید و ببخشد. نه تنها دور دیگر سرد شدن مناسبات دو جانبه، بل، دور باز اندیشی افغانها در باره موقف نو شان – میان دو قدرت بزرگ فرا رسید. همو در همین وقت، [نه تنها] آرزوی کابل مبنی بر آوردن فشار نظامی به یاری روسیه برانگلیس، به یاس مبدل گردید؛ بل اندیشههای امیر به سخن ای. ام. ریسنر، از عرصه سیاستهای جهانگشایانه، به عرصه سیاستهای استوار بر "شالودۀ خردمندانه تر متحول ساختن صلح آمیز کشور" دگردیسی پذیرفت.[٢٢]
افغانها به عنوان واکنش پاسخی، به موقف غیر پیگیرانه روسیه شوروی، همه پیشنهادهای اصولیيی را که در دیدار محرم با نماینده سیاسی شوروی یادآوری شده بود، پس گرفتند و انجمن مهاجران به وجود آورده شده از سوی رهبران جنبش ملی هند - عبدالرب و ت. آچاری که گره عمده پیوند دهنده میان نمایندگی دیپلماتیک شوروی و عشایر مرزی بود، فرو پاشانیدند.
دیدار هیاتهای افغانی و انگلیسی به تاریخ ١٨ اپریل ١٩٢٠ در میًسور آغاز گردید. هیات افغانی به رهبری طرزی، گفتگوهای بسیار خسته کنندهيی را که نزدیک به چهار ماه به درازا کشیدند، پیش بردند که تنها به تاریخ ٢۴ جون به پایان رسید. انگلیسیها کوشیدند برپایی مناسبات دیپلماتیک را که به معنای به رسمیت شناختن نهایی استقلال این کشور بود، به تعویق بیندازند. توافقهای مشخصی به جز از [پخش] اعلامیه در باره آرزومندی دو طرف مبنی بر مبادله نمایندگان رسمی در آینده، به دست نیامد. افغانها زیر فشار نیرومند، ناگزیر بودند ناروا بودن پروپاگند ضد بریتانیایی (برای همه روشن بود که همو از سوی شورویها) در هند را اعلام نمایند، مگر به برهم زدن مناسبات با روسیه شوروی – آن گونه که بریتانیای کبیر میخواست، موافقت نکردند[٢٣]
دیپلماتهای شوروی، مادامی که نتایج گفتگوهای میسوری درکابل روشن نبود، دوگانگی وضعیت خود را احساس میکردند. افغانها با پیشبرد گفتگوها با دو طرف رقیب، در وضعیت سودمندتری قرار داشتند. همچنان جزییات جدیدتری در رفتار افغانها پدیدار گردید. امیر، پس از رفتن هیات افغانی برای گفتگوها، اعلام داشت که میخواهد بیطرفی جدی را هم در مناسبات با انگلیس و هم در مناسبات با روسیه شوروی پیش گیرد و افغانستان را به کارزار کشاکش دو قدرت مبدل ننماید. سوریتس که میدید که این گونه طرح مساله، سیمای مناسبات افغانستان – شوروی را از ریشه دگرگون میسازد، نمیتوانست خاموش بماند. برای وی روشن بود که رهبری افغانستان میتواند بر کلیه مساعی دیپلماسی شوروی که مایل است افغانستان را هر گاه نه به عنوان همپیمان، دست کم یک ابزار گوش دهنده در مبارزه با انگلیس مبدل نماید، خط بطلان بکشد. او با نگرانی پنهان نکردنیيی حالی کرد که "افغانستان با گذاشتن نشانه تساوی میان ما و انگلیس، نبایستی به کمک ما سنجش نماید".[٢۴]
افغانها بیدرنگ به گونه بایسته پاسخ گفتند: در میانههای اپریل، در کابل، مجلس دربار (جرگه) با حضور نمایندگان قبایل مرزی، برگزار گردید. امیر در تفاوت از سخنرانیهای پیشین، بس با خونسردی در باره روسیه شوروی سخن گفت و به حاضران پیشنهاد کرد تا با اظهارات دوستانه بلشویکها با احتیاط برخورد نمایند و همزمان با آن قبایل را به آن فرا خواند تا برای چندی از پیکارهای مسلحانه با سپاهیان انگلیسی دست نگه دارند.[٢۵]
نمایندگان شوروی در کابل، دیگر از میانههای اپریل، از روی نامههای رد و بدل شده میان تاشکنت و مسکو آگاهی یافته بودند که خودداری کرملن از امضای اتحادیه نظامی با افغانستان، نه آن چنان به دلیل تردید در امکانات تحقق عملی آن، بل به دلیل توافقنامه در دست امضاء با انگلیس، با هراس از برهم خوردن آن بود.[٢٦]
مگر نبود نتایج ملموس در مناسبات شوروی - بریتانیا که مسکو به روی آن حساب باز کرده بود و تلاشهای افغانها مبنی بر از سرگیری دو باره تماسها با انگلیسیها، مسکو را بر آن داشت تا به عقد توافقنامه دو جانبه با کابل در گام نخست، در مقابل انگلیس شتاب نماید.
سوریتس، به تاریخ ششم ماه می، در دیدار با امیر، تمایلش را مبنی بر از سرگیری گفتگوها و در باره رهنمود حکومت شوروری مبنی بر امضای قرار داد در کابل اعلام داشت. او وعده سپرد که پیش از ٢٢ ماه می، پیش نویس توافقنامه را به امیر پیشکش نماید. سوریتس که این بار اوضاع را بس "باریک" میپنداشت و میدانست که "چه تاثیر منفیيی را عقب نشینی جدید در این مساله، بر جا میگذارد"، از کمیساریای خلق در امور خارجی خواست که تا ٢٢ می، ارقام مشخص کمک نظامی مورد نظر را به او اطلاع بدهند و هشدار داد در غیر آن، او [ناگزیر] ارقامی را که [افغانها] در گفتگوهای ماه جنوری به وی ارایه نموده بودند، در شالوده گفتگوهایی که از سر گرفته خواهند شد، خواهد گذاشت.[٢٧]
زمان میگذشت، مگر مرکز خاموش بود (پسانترها، روشن گردید که این خاموشی ناشی از آغاز آماده گیری بلشویکها به خاطر سرنگونی امیر بخارا بود). سوریتس به تاریخ ٢٦ ماه میناگزیر بود به وزارت خارجه افغانستان مسوده پیشین قرار داد را گسیل دارد.[٢٨] مگر او در تمایلات خود مبنی بر [آن که] با افغانها به توافقنامه دو سویه سودمند دست یابد، صادق نبود. او در "نهانخانه ذهن" خود میپنداشت که بازتاب دادن ارقام و اعداد کمک نظامی شوروری در قرار داد، به معنای آغاز تحویلدهی جنگ افزارها نخواهد بود. او، در ماه جون ١٩٢٠، با آگاهی یابی از پاگیری مقاومت باسماچیها در ترکستان و بخارا، اعتراف میکرد که از همه انواع کمکها که میبایستی کنون به افغانستان ارایه نمود، "ادن جنگ افزار، "نادلبخواه"ترین آنها است".[٢۹]
نمایندگی سیاسی شوروی در کابل، تنها به تاریخ ده جون، تاییدیه حجم کمک وعده داده شده به افغانستان را به دست آورد[٣٠] وکمیسیون مشترک افغانستان– شوروی در زمینه تدوین پیش نویس قرار داد، ایجادگردید. گفتگوهای افغانستان- شوروی به تاریخ ٢۴ جون، پس از پنج ماه گسست، از سر گرفته شد. در این روز، نشستی به مناسبت بررسی پیش نویس [تهیه شده از سوی افغانستان]، که عقد همزمان سه موافقت نامه را در برداشت: تجاری، پیمان [نظامی] - "در صورت حمله ناگهانی انگلیسیها" و موافقتنامه در زمینه بیطرفی دوستانه؛ برگزار گردید. افغانها خواستار کمکهای نظامی - فنی بودند که ابعاد آن چند بار بیشتر از آن چه بود که سوریتس پیشنهاد نموده بود. افغانها، همچنان، بر تضمین حقوقی انصرف جانب شوروی از تبلیغات کمونیسیتی در افغانستان، پافشاری داشتند.
سوریتس به محض آشنا شدن با پیش نویس تدوین شده از سوی افغانها، آن را همچون "ناشدنی" ارزیابی نمود. او، با اعلام نمودن این که این گونه تقاضاها سوء قصد بر نظام اقتصادی شوروی است و حکومت شوروی هیچگاهی به انجام آن مبادرت نخواهد ورزید، اعتراض شدیدی بر حکومت [افغانستان] وارد آورد و سر انجام، آشکارا حالی کرد که به نمایندگی از حکومت خویش ماموریت دارد تا قرار داد را تنها بر اساس پیش نویس ارایه شده از سوی شوروی به بررسی بگیرند و به برهم زدن مناسبات تهدید کرد. اعلامیه او تاثیر چشمگیری برجا گذاشت. امیر لحن سخنان خود را آرامتر ساخت و تلاش ورزید بسیاری از بندهای پیش نویس خود را نرمتر سازد و سرانجام موافقت نمود تا واریانت ارایه شده از سوی شوروی را به عنوان شالوده گفتگوها بپذیرد.[٣۱]
هیات طرزی به تاریخ ٢ اگوست به کشور برگشت و به گونه باشکوهی پذیرایی گردید. طرزی در سخنرانی خود در برابر پذیرایی کنندگان - افسران و کارمندان وزارت خارجه، در باره موفقیت آمیز بودن سفر هیات خویش سخن گفت و از آغاز عصر جدیدی برای افغانستان اطلاع داد. راستش او در باره آن که این مشی سیاسی جدید عبارت از از چه چیزی است، سخن نگفت و آن را نشکافت. از همه اینها، نمایندگان شوروی در کابل تنها یک چیز را برای خود روشن ساختند: در گفتگوهای افغان- انگلیس گسست رخ داده است که بیچون و چرا منجر به محدودیت کارهای تبلیغاتی و استخباراتی شوروی در هند از طریق افغانستان میگردد. سوریتس، در نامهها به تاشکنت و به مسکو، تاریخی۴ اگوست ١٩٢٠ نتیجه گیری کرد: در رابطه با راهاندازی کار تبلیغاتی شوروی در هند، "پًر ما در افغانستان "رنگ"[٣٢] خورده است."[٣٣]
همگام باآن، نگرانی افغانها، در رابطه با گزارشهای رسیده به کابل و آوازههای پخش شده در باره تشدید بحران در بخارا، بیشتر میشد. سوریتس، بنا به رهنمود مسکو، برنامه سرنگونسازی امیر بخارا را از رهبران افغان پنهان میکرد و با درک جدی بودن حوادث پیش آینده و با هراس از واکنش منفی افغانستان، به نهایی ساختن تدوین موافقتنامه شتاب میورزید. افغانها تقریبا همه بندهای اساسی پیشنویس ارایه شده از سوی شوروی را پذیرفتند (از جمله، همچنان در باره گشایش قونسولگریهای شوروی در قندهار و هرات را)، منهای بندی که در باره تبلیغات در مرز با هند بود."[٣۴]
هنگامی که پیک در باره رخدادهای بخارا، به کابل رسید، همه چیز برای امضای قرار داد متقابلا سودمند افغانستان- شوروی فراهم بود و به گونهيی که انتظار میرفت، قرار داد به تاریخ ١٣ سپتامبر ١٩٢٠ امضاء شد و دو طرف متعهد شدند آن را به تصویب برسانند. [این گونه]، این بار، کشاکشها در دربار امیر، به سود گروه متمایل به روسیه (روسوفیل) به پایان رسید.
[به هر رو]، جانب شوروی انجام تعهدات زیر را به دوش گرفت:
- - گذاشتن یارانه سالانه به میزان یک میلیون روبل با پشتوانه طلایی یا نقرهيی به دسترس حکومت افغانستان؛
- تجهیزات لین تلگراف کشکا - هرات - قندهار - کابل،
- دادن ١٢ فروند هواپیما و سازماندهی آموزشگاه هوانوری،
- تحویلدهی دو بطریه توپچی با هشت توپ پدافوند هوایی،
- دادن ٣٠٠٠ قبضه تفنگ و بهاندازه کافی مرمی؛
- ساختن کارخانه باروت بدون دود به کابل.[٣۵]
لندن، با آگاهی یابی از امضای این قرار داد، از ریشه یابی تاثیر شوروی در افغانستان پریشان گردیده و به همین سبب به تاریخ ٧ جنوری ١٩٢١ هیات بریتانیایی به ریاست دابس به کابل آمد. انگلیسیها هدف خود را چنین قرار داده بودند که جلو تصویب قرار داد افغانستان- شوروی را بگیرند و به امیر پیش نویس موافقتنامه افغانستان و انگلیس را پیشکش نمودند.
در کاخ کرملن، در آغاز، امر تصویب قرار داد را به تاخیر انداختند. این کار، نه تنها با تمایلاتی مبنی بر روشن ساختن موقف افغانها پس از آمدن هیات دابس به کابل مرتبط بود، مگر، بیشتر با آن که بندهای جداگانه سند امضاء شده از سوی سوریتس برای مسکو، خوشایند نبود. حکومت شوروی تصمیم گرفت با شتاب متن جدید قرار داد را با نمایندگان رسمی افغانستان – محمد ولی خان [دروازی]، میرزا محمد خان یفتلی و غلام صدیق خان چرخی امضاء نماید. (از جانب شوروی، قرار داد را گ. چیچیرین و قره خان امضاء نمودند). در این حال، موفق شدند به تفاهم برسند که متن قرار داد امضاء شده در پاییز ١٩٢٠ به گونه مقدماتی پذیرفته شود. به تاریخ ٢٠ اپریل ١٩٢١ کمیته اجرایی مرکزی سراسری جمهوری شوروی فدراتیف سوسیالیستی روسیه، قرار داد را تقریبا بدون کدام تغییر به تصویب رسانید.
مگر در مسکو (که در وضعیت سیاسی بس ناگواری پس از امضای قرار داد جدید و تصویب یک جانبه آن از سوی شوروی قرار گرفته بودند)، هنگامی که روشن گردید که افغانها نه تنها به گفتگوها با انگلیسیها پایان ندادهاند، بل در بسیاری از مسایل، متمایل به پذیرش خواستهای آنان اند، هنگامهيی شگفتی برانگیزی برپا شده بود. سیاست آگاهانه، نیرنگ بازانه، سنجش شده و باریک بینانه و سازگار با روانشناسی افغانهای دابس، به سرعت به آن انجامید که بسیاری از سیاستمداران برجسته افغانی و در گام نخست، طرزی - وزیر امور خارجه که تا این هنگام به آنگلوفوبی (انگلیسی ستیزی) نامور بود، زیر تاثیر انگلیس از کار برآمد".[٣٦] طرزی آماده بود با خواستهای انگلیسیها در باره ناروا بودن گشایش قونسلگریهای شوروی در خاور افغانستان، در نزدیکی مرزهای هند، موافقت نماید- چیزی که توسط قرار داد ١٩٢١ افغانستان- شوروی (امضاء شده و کنون دیگر تصویب شده در مسکو)، به جانب شوروی اجازه داده میشد. در کابل میدانستند که این بند قرار داد، مهم ترین پیروزی دیپلماسی شوروی در رقابت با انگلیس شمرده میشود.
سر از بهار و تا پایان پاییز ١٩٢١ ، مناسبات روسیه شوروی با افغانستان در حالت بحران جدی قرار داشت: موافقت ممکنه حکومت افغانستان با برخی از خواستهای انگلیسیها، میتوانست قرار داد افغان - شوروی را بیمفهوم گرداند.
شانزدهم جولای ١٩٢١، ف. ف. راسکلنیکف- نماینده سیاسی جدید شوروی، به کابل آمد. او بیدرنگ احساس کرد که اوضاع بیآرام است و مبارزه قدرتها بر سر تاثیر در افغانستان بنا به اعتراف خود وی، "چرخیدن گردونه به سود ما را تهدید مینماید."[٣٧] او، در ماه اگوست ١٩٢١، در یکی از نامهها عنوانی و.ای. لٍنین، اوضاع را این گونه پرداز کرد: "چنین بر میآید تاثیر انگلیسیها با پشتوانه بس استوار ثروت سرشار دولت متحده پادشاهی بریتانیا، دیپلماسی شوروی را که در پشت سر خود چیزی جز از گرد و خاک انقلابی، انگلیسی ستیزی پرهنگامه و [سراب] وعدههای "لرزان" کمک نظامی نه چندان چشمگیر، تکیه گاهی ندارد، زمینگیر نموده است".[٣٨]
روشن گردید که انگلیسیها، به امیر، در صورت راهاندازی تبلیغات ضد شوروی در کشورهای مسلمان و در صورت انجام گفتگوها با دیگر کشورها با میانجیگری حکومت بریتانیا، ٢٠٠٠٠ میل تفنگ، ٢٠ دستگاه توپ دور برد، جنگ افزار برای ٢٠ گروهان تیربار، و یارانه سالانه نه کمتر از ۴ میلیون روپیه، وعده دادهاند.
جنرال دابس اعلام نمود که حکومت وی، هرگاه افغانستان مناسبات دیپلماتیک خود را با روسیه شوروی برهم بزند و سفارت شوروی را از کابل بکشد و به اگنتهای انگلیسی اجازه دهد بدون ممانعت از راه خاک افغانستان برای پیشبرد کار بر ضد حکومت شوروی به آسیای میانه بروند، استقلال افغانستان را به رسمیت میشناسد.[٣۹]
با آن که رهبری نظامی شوروی - به گونهيی که این کار را انگلیسیها هم میکردند - ، به آوردن فشار بر حکومت افغانستان، با برگزاری چند نمایش قدرت در مرزها دست یازیدند، مگر دیپلماسی شوروی را نه این کار، بل تنها نرمش ناپذیری انگلیسیها که از افغانها خواستار چیزی بودند که آنان دیگر نمیتوانستند با آن موافقت نمایند - بازگشت به کنترل انگلیسیها بر روابط خارجی کشورشان، [از شکست] نجات داد.
افغانها، با رد خواستهای انگلیسیها، سر از نو در برابر لزوم تصویب قرار داد شوروی – افغان قرار گرفتند. راسکلنیکف و سوریتس، به تاریخ ١ اگوست ١٩٢١، ناگهانی برای انجام گفتگوهای محرمانه با امیر به پغمان دعوت شدند. امانالله خان با اطمینان اعلام داشت که به تاریخ ٣ اگوست قرار داد با روسیه به تصویب خواهد رسید. مگر به خاطر این که این عملیه موجب برانگیختن جروبحثهای تند در شورا نگردد، دیپلماتهای شوروی باید تضمین کتبیيی مبنی بر تحقق برخی از خواستهای وی (عقد قرار داد تجاری، سهل ساختن شرایط ترانزیت کالا [های خریداری شده از سوی افغانستان] از راه روسیه و مانند آن) بدهند.
نشست [شورای دربار] موعود، به تاریخ ٣ اگوست در کابل گشایش یافت که در آن نزدیک به ٣٠٠ نفر که در میان آنها اعضای شورای دولتی جدید قانونگذاری که مقارن آن هنگام هنوز رسما گشایش نیافته بود: سرداران، رهبران روحانی، نمایندگان بارزگانان هندی باشنده کشور و نمایندگانی از قبایل مرزی مسعود و وزیری دیده میشدند، اشتراک ورزیده بودند(به رغم آن که از همه حاصران سوگند به قرآن گرفته شد که مسایل مورد بررسی و نتایج جرو بحثها فاش نشود، نمایندگی سیاسی شوروی به موقع گزارش کاملی از روند نشست بهدست آورد).
جلسه را امیر افتتاح و آن را پیش برد. او اعلام نمود که آرزومند است دیدگاههای بیآلایشانه در باره اوضاع [سیاست] خارجی کشور را بشنود. او حاضران را با سرشت پیشنهادهای اخیر انگلیس آشنا ساخت. اعداد و ارقام کمکهای انگلیسیها را که [حاضر اند] در ازای بستن پیمان دفاعی ارایه نمایند، اعلام کرد. با پنهان نکردن این که سر باز زدن از تقاضای انگلیسیها میتواند پیچیدگیهای جدی را در مرز برانگیزد. مگر خاطر نشان ساخت که او با قرار دادن تحکیم استقلال افغانستان به عنوان هدف حکومت خود "حاضر است کشور را کارزار ... جنگ خونبار تازهيی بگرداند تا این که به پذیرفتن کنترول بیگانه بر روابط خارجی موافقت نماید"، و به وابستگی پیشین به انگلیس بازگشت نماید. سپس خاطر نشان ساخت که روسیه شرایط دیگری را پیشنهاد مینماید که حاضر است به وی کمکهای بلاعوضی ارایه نماید. او آشکارا به حاضران حالی کرد که متمایل به پذیرش پیشنهادهای روسیه و تصویب قرار داد افغانستان - شوروی است.
به هر رو، با توجه به این که امیر عملا دیگر موقف خود را تعیین کرده بود، جر و بحثهای تندی [در نشست] درنگرفت. با این هم، در چهارچوب وعده امیر مبنی بر بررسی آزاد [موضوعات]، سخنرانیهای نمایندگان شورا - شیر احمد [خان] و عبدالهادی خان داوی که از بخارا برگشته بود، با موقف امیر مباینت داشتند.
شیر احمد، با احتیاط اندیشهيی را ابراز داشت در باره خطرات تهدید نظامی در صورت گسیختگی روابط با انگلیسیها و از نامطمین بودن به دست آوردن کمکهای نظامی چشمگیر از روسیه سخن گفت. سخنرانی داوی بیشتر از دیگر سخنرانان شایان توجه بود که نازکترین مساله مناسبات افغانستان و شوروی در آن هنگام، یعنی مساله بخارا را "شور" داد. او با دلهره از سرازیر شدن نیروهای ارتش سرخ به بخارا، در باره بلشویکها، در باره کارزار تبلیغات آته ایستی (الحادی) که به هزینه دولت به راهانداختهاند و این که از ادای نیایشهای مذهبی آشکارا جلوگیری مینمایند، سخن گفت.
مگر موقف داوی در کل بار دوگانه داشت. او با درک آن که از میان دو "شر" ناگزیر باید کمتر زیان آور آن را برگزید، در آن دوره متمایل بود تا "شرٍ" روسیه شوروی را برای کشور کمتر زیان آورتر [نسبت به "شر" انگلیس] بپندارد. به باور او، بیآن که چشمهای خود را روی رخدادهای بخارا ببندیم، بایسته است از روسیه کمکهای همه جانبه به دست بیاوریم (همان گونه که ترک و پارس رفتار کردند) تا مهمترین چیز - استقلال افغانستان را حفظ کنیم.
با آن که نمایندگان تاجران محلی هندی (که نگران امکان کاهش چشمگیر دوران تجاری [خود] با هند بودند)، در حمایت از سمتگیری هوادار انگلیس افغانستان ابراز نظر کردند، موقف انگلوفیلها (هواداران انگلیسیها) نیرومند نبود، چون امیر که گزارش اصلی را داده بود، ابراز نظر بس مشخصی نموده بود. افزون بر آن، امیر، توضیحات نمایندگان شوروری را در باره قرار داد که در آستانه برگزاری مجلس ارایه نموده بودند، به گونه گسترده به کار گرفت که به گونه که از کار برآمد، مهمترین فاکتور تصویب موفقانه آن گردید. تاثیر ویژهيی را بازخوانی نامه راسکلنیکف در باره موقف [جانب شوروی] مبنی بر خود داری از گشایش قونسولگریها در مرز با هند، از سوی امیر، بر حاضران برجا گذاشت.[۴٠] چون افغانها هراس داشتند که پویایی سیاسی شوروی، میتواند وضع را در مرزها پیچیده ساخته و افغانستان را به درگیری جدیدی با انگلیس بکشاند.
مجلس تصمیم گرفت قرار داد افغانستان - شوروی را به تصویب برساند و تقاضایهای اخیر انگلیس را رد نماید. هنگام رای گیری، تنها هفت نفر از ٢٧٠ عضو شورا علیه تصویب قرار داد قرار گرفتند. به تاریخ ١۴ اگوست ١٩٢١، اسناد تصویب شده میان افغانستان و روسیه شوروی، به گونه رسمی مبادله شد.[۴۱]
پس از تصویب قرار داد با روسیه، افغانها مذاکرات با انگلیسیها را به گونه نمایشی برهم زدند. روزنامه "پراودا" [ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی] شتابزده اطلاعات تأیید ناشدهيی را مبنی بر این که هیات بریتانیایی ناگزیر گردیده است پایتخت افغانستان را ترک گفته و به لندن بازگردد، گزارش داد. مگر، دابس به کابل ماند.[۴٢]
پس از چندی، انگلیسیها با تلاش به حفظ شرایط تدوین شده از سوی افغانها، با انصراف از مطالبات فزونی خواهانه، اعلام آمادگی کردند تا قرار داد افغان - انگلیس را مبتنی بر اصولی که بتواند هر دو طرف را ارضاء نماید، به امضاء برسانند. آنها پنهان نمیکردند که دیگر این قرار داد عمدتا بر ضد تاثیر روز افزون شورویها در این کشور متوجه است.
قرار داد ٢٢ نوامبر ١٩٢١ افغان – انگلیس،[۴٣] استقلال افغانستان را تایید و ترتیب مبادله نماینذگیهای دیپلماتیک میان لندن و کابل را تثبیت نمود.
این گونه، این پیشگویی راسکلنیکف تایید گردید که "افغانها با نگسستن روابط - نه با روسیه و و نه با انگلیس، استاتوس کوو (Status quo) یا وضعیت موازنه با ثبات را میان هر دو دولت برقرار خواهند کرد و با کجدار و مریز نگهداشتن روابط میان آنها، هرگونه سود ممکنه را از هر دو طرف به دست خواهند آورد"[۴۴]
هرچه بود، میتوان گفت که هیچ کدام از ابرقدرتهای رقیب، از این [کارزار] کشاکشهای دیپلماتیک در افغانستان، پیروزمند بدر نشدند. در حالی که جانب افغانی، به هدف اصلی خود - دستیابی به پشتوانه حقوقی وضعیت مستقل کشور و یافتن استاتوس "عضو کامله الحقوق جامعه جهانی" رسید.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين سری مقالهها زير عنوان رازهای سر به مهر تاریخ"، نوشته گروهی از دانشمندان روسی: پروفسور دکتر ولادیمیر بویکو، پروفسور دکتر الکساندر کنیازف، پروفسور دکتر تیخانف، پروفسور دکتر عبدالله یف، پروفسور دکتر پانین که پيش از اين، به کوشش، گزينش و گزارش آقای عزیز آریانفر، در وبسايت خاوران منتشر شده است، باتوافق جناب آقای پروفسور رسول رهين و اجازه جناب آقای عزيز آريانفر در دانشنامه آريانا نيز دوباره منتشر میشود.
[↑] پینوشتها
[۱]- تا اواخر سده نزدهم، بخشی از شمال افغانستان رسماً بهنام ترکستان افغانی، سرزمینهای فرارود بهنام ترکستان روسی و سرزمین کاشغر که اکنون بهنام ایالت سینکیانگ جمهوری تودهیی چین یاد میشود، بهنام ترکستان چینی خوانده میشدند که بنا به دلایل سیاسی، تقریباً همزمان هر سه نام از سوی سه کشور افغانستان، چین و شوروی کنار گذاشته شدند - گ.
[۲]- بایگانی سیاست خارجی امپراتوری روسیه، فوند ٠٧۱، پرونده ویژه ٢، پرونده ۱، پوشه ٢، برگهای ٢۸، ٢۹ و ۴۵.
[۳]- مرکز نگهداری و بررسی اسناد تاریخ نوین روسیه، فوند شماره ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١١٦، برگ ٦ .
[۴]- بایگانی سیاست خارجی امپراتوری روسیه، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ١، پوشه ١٠١، موضوع شماره ۴، برگ ١٠١.
[۵]- همان جا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ٢، پرونده ٠٢ ، پوشه ٢، برگ ٧٠.
[۶]- مرکز نگهداری و بررسی اسناد تاریخ نوین روسیه، فوند ۵، پرونده ویژه ٢١١٦، برگ ٣
[٧]- بایگانی سیاست خارجی امپراتوری روسیه، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ٢، پرونده ١٠٢، پوشه ٢، برگ ٧٠
[۸]- مرکز نگهداری و بررسی اسناد تاریخ نوین روسیه، فوند ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١١٦، برگ ۴.
[۹]- برای بهدست آوردن آگاهیهای بیشتر نگاه شود به: تاریخ سیاست خارجی شوروی ١٩١٧-١٩٧۵، زیر نظر: اندره گرومیکو و بوریس پونوماریف، جلد ١، مسکو، ١٩٧٦، صفحات ١٢٦-١٣٠.
[۱٠]- مرکز نگهداری و بررسی اسناد تاریخ نوین روسیه، فوند ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١١٦، برگ ۴.
[۱۱]- همانجا، برگ ٦١.
[۱۲]- همانجا، برگ ۴۵.
[۱۳]- بایگانی سیاست خارجی امپراتوری روسیه، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ١، پرونده ١٠١، پوشه ۴، برگهای ١١٠-١١٢
[۱۴]- همانجا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ٢، پوشه ١٠٢، برگ ۴٦
[۱۵]- آدمک، ل. دبلیو، افغانستان، ١٩٩٠-١٩٢٣، تاریخ دیپلوماتیک، برکلی و لس آنجلس، ١٩٦٧، ص ١۴١؛ تیپلینسکی، ل. ب.، تاریخ مناسبات افغانستان- شوروی ١٩١٩-١٩٨٧، زیر نظر یو. و. گانکفسکی، مسکو، ١٩٨٨، ص ۵٣.
[۱۶]- بایگانی سیاست خارجی امپراتوری روسیه، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ٢، پرونده ١٠٢، پوشه ٢، برگ ۵٢.
[۱٧]- همانجا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ١، پرونده ١٠١، پوشه ۴، برگهای ١٢١-١٢٢.
[۱۸]- همانجا، برگ ١٢۴.
[۱۹]- همانجا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ٢، پرونده ١٠٢، برگ ۵۴.
[٢٠]- همانجا
[٢۱]- همانجا، برگ ۵۵
[٢۲]- همانجا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ١، پرونده ١٠١، پوشه ۴، برگ ١٢۵.
[٢۳]- مرکز نگهداری و بررسی اسناد تاریخ نوین روسیه، صندوق ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١٧٩، برگ ٧.
[٢۴]- بایگانی سیاست خارجی امپراتوری روسیه، فوند ٠٧١، پرونده ویزه ٢، پرونده ١٠٢، پوشه ٢، برگ ١۵۵.
[٢۵]- همانجا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ١، پرونده ١٠١، پوشه ۴، برگ ١٣٣.
[٢۶]- همانجا، برگ ١٢٦
[٢٧]- همانجا، فوند ٠٧١، پرونده ویژه ٢، پوشه ١٠٢، موضوع ٢، برگ های ٩٠-٩٠ ب.
[٢۸]- همانجا، پرونده ویزه ١، پوشه ۴، برگ ١۵٠.
[٢۹]- مرکز نگهداری...، فوند۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢٩٢۴، برگ ۴٣.
[۳٠]- بایگانی...، فوند ٠٧١، پرونده ویزه ٢، پوشه ١٠٢، برگ ١۴٠.
[۳۱]- همانجا، برگهای ١١٠-١١٠ ب.
[۳۲]- منظور از پربازی (قطعهبازی یا ورقبازی) است
[۳۳]- مرکز نگهداری...، فوند ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١٧٩، برگ ٨.
[۳۴]- همانجا، برگ ١٠.
[۳۵]- همانجا، فوند ٦٢، پرونده ویژه ٢، پوشه ٢۴٣، برگهای ١۵٩-١٦١.
[۳۶]- همانجا، فوند ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١٢٨، د برگهای ٣-۴.
[۳٧]- همانجا، برگ ٣.
[۳۸]- همانجا، برگ ١.
[۳۹]- بابا خواجه یف، "شکست سیاست ضد شوروی انگلیس در آسیای میانه و در خاور میانه در دوره شناسایی د - فاکتو و د - ژوری دولت شوروی" (در سالهای ١٩٢١-١٩٢۴)، تاشکنت، ١٩۵٧، صص ٧٣-٧۴.
[۴٠]- مرکز نگهداری... فوند۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١٢٨، برگهای ٨-١١.
[۴۱]- همانجا، برگهای ٩-١٢.
[۴۲]- روزنامه پراودا، تاریخ ٦/٩/١٩٢١ ؛ گزارش سالیانه کمیساریای خلق در امور خارجی به نهمین کنگره شوراها (١٩٢٠-١٩٢١)، مسکو، ١٩٢١، ص ١٣٠.
[۴۳]- برای مطالعه متن قرار داد نگاه شود به:Gopalakrishnan R. The Geography and Politics of Afghanistan. New Delhi, 1982, 232-237, Shah ikbal Ali. Afghanistan the AfghansL.,1928 ,255-264.[۴۴]- مرکز نگهداری ... فوند ۵، پرونده ویژه ١، پوشه ٢١٢٨، برگ ٢
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]