رازهای سر به مهر تاریخ
دیپلماسی افغانستان در نیمه نخست سده بیستم
فهرست مندرجات
[تاريخ افغانستان] [بعدی]
"رازهای سر به مهر تاریخ"، نوشته گروهی از دانشمندان روسی: پروفیسور دکتر ولادیمیر بویکو، پروفسور دکتر الکساندر کنیازف، پروفسور دکتر تیخانف، پروفسور دکتر عبدالله یف، پروفسور دکتر پانین که به کوشش عزیز آریانفر منتشر میشود، گزیده مقالاتی است، درباره دورههای پادشاهی امانالله خان، حبیبالله خان کلکانی و نادرخان و نیز در باره نقش سیاسی خاندانهای یحیی و چرخی در رویدادهای خونبار شمالی و نقش سیاسی استاد خلیلالله خلیلی و عبدالرحیم خان صافی در رویدادهای مزارشریف و هرات. که برای نخستینبار با بهرهگیری از اسناد تازه افشا شده بایگانیهای شوروی پیشین، پرده از رازهای سر به مهر تاریخ معاصر کشور در نیمه نخست سده بیستم بر میدارد.
[↑] بهجای مقدمه:
اهدا به بزرگترین تاریخنویس و رویدادنگار، بزرگترین خامهپرداز، پژوهشگر و اندیشمند نیمه نخست سده بیستم کشور - ابرمرد والا گهر و ورجاوند فرهیختهیی که سیمایش در درازای دههها پیوسته فراسوی گرد و غبار برخاسته از تندبادهای "بیمار" و خانمانبرانداز سرزمین ما پنهان نگهداشته شده بود و هرگز از جایگاه والا و هنر بالای وی چنانی که درخور شأن واراسته و سیمای آراسته او و بازتابگر سپاسمندی بیآلایشانه ما به پیشگاه او باشد، بزرگداشت و ارجگزاری شایسته و بایسته نشد، روانشاد فیضمحمد کاتب هزاره.
اثر دست داشته، گزینهیی است از بهترین مقالاتی که در سالهای پسین درباره تاریخ دیپلماسی و سیاسی کشور ما (بیشتر در باره رویدادهای دراماتیک دورههای فرمانروایی امانالله خان، حبیبالله خان کلکانی و نادرخان و نیز نقش سیاسی خاندانهای یحیی و چرخی در رخدادهای خونبار شمالی و نقش سیاسی استاد خلیلالله خلیلی و عبدالرحیم خان صافی در رویدادهای مزارشریف و هرات) و کشورهای همسایه آسیای میانه در پرتو رویاروییهای سیاسی - نظامی روسیه و سپس شوروی با انگلیس یا آنچه که "رادیار کوپلینگ" آن را زمانی بازی بزرگ خوانده بود؛ در گستره جامعه کشورهای مستقل همسود، از سوی دانشمندان و پژوهشگران سرشناس این کشورها نگاشته و چاپ شده است. این مقالات، از میان دهها مقاله بازتاب یافته در فصلنامه "افغانستان و امنیت آسیای میانه" که در "بیشکیک"، پایتخت جمهوری قرغیزستان، به کمک بنیاد فريدریش ایبرت جمهوری فدرال آلمان و به همت پروفسور دکتر الکساندر کنیازیف، دانشمند نامدار افغانستانشناس - چاپ میشود، و دیگر آثار چاپ شده در گستره جامعه کشورهای مستقل همسود، به زبان روسی، برگزیده و به زبان پارسی دری برگردان شده است.
معیار گزینش مقالات، همانا آگاهی بخشی و روشناییافگنی آنها و داشتن بار تاریخی و اهمیت علمی آنها و درجه وثوق آنها و راهگشا بودن آنها بوده است. به گونهیی که با خواندن این مقالات، خواننده میتواند در روشنی دگردیسیها و دگرگونیهای کشور، منطقه و جهان در برههیی حساس و سرنوشتساز از تاریخ نوین ما قرار گیرد و تصویر روشن و برجستهیی از آنچه در سرزمین ما در آن برهه میگذشت، به دست بیاورد.
سخنوری فرهیخته و فرهمند فرموده است: "جای مردان سیاسی بنشانید درخت – که هوا تازه شود". نمیدانم، شاید او به راستی حق با او باشد؟ گاهی، با خود میاندیشم: این همه دشمنیها و لشکرکشیها و کشتارها و زدن و بستنها و سوزانیدنها و ویرانگریها که دستاوردی جز دردها و رنجهای بیپایان آدمها و ویرانی آبادیها و شهرها و برباد دادن هزینههای بیحد و مرز و به هدر دادن مساعی بزرگ نداشته است، در سراسر تاریخ برای چه بوده است؟ تازه خردمندی میفرماید: "جنگ برنده ندارد".
مگر نمیشد در روند تاریخ، انسانها به جای نبرد و پیکار و شبیخون و تاراج و به یاسا رسانیدن و به دار زدن و به توپ پراندن و به زندان افگندن و پسانها بمباران و موشکباران و... یک دیگر، به سوی مهرورزی و دوستی و عشق و همسویی و همگرایی و همکاری رو میآوردند؟
شاید هنوز جامعه انسانی در دوران کودکی و شاید هم شور و گرمی و مستی و "جهالت" نوجوانی به سر میبَرد!. شاید، هنگام بلوغ و سپس پاییز زندگانی و پیرانه سری، خرد چیره گردد و "ارزشها" دگرگون شود و آرمانهای والایی پدید آید. شاید هم، همان گونه که پیرمردان ما در گذشته میگفتند؛ در نهاد انسان دو نیرو باشد: اهریمن و فرشته. یکی، آدمی را به سوی نیکوکاری و رستگاری و انسان باوری و فرهنگپروری میکشاند و دیگری به سوی تبهکاری و گناه و سیه روزی و بزهکاری. و شاید روزی برسد که اهریمن از پا بیفتد و سر انجام "گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک" بر جهان چیره گردد!
باشد روزی فرا رسدکه باشندگان این سیاره خاکی، دیگر همه با همه بتوانند در خانه بهشت گونه خودشان زیر سپهر روشن صلح و آرامش به دور از جنگ و کشتار به سر برند و دیگر خونریزی و خودکامگی به بایگانی تاریخ سپرده شود.
آوخ، کنون که این گونه نیست، پس چه باید کرد؟ حالا که آدمیان همه به جان هم دیگر افتادهاند و به گفته شاعر "همه جا دکان رنگ است - همه رنگ میفروشند"، چه میشود کرد؟
برای این که از این کارزار بتوانیم جان به سلامت ببریم، باید برای نجات خود و برای این که زیر پا نشویم، چشم بگشاییم و ببینیم که در جهان ما، در پیرامون ما و سر انجام درون خانه ما چه میگذرد؟ از سوی دیگر، باید با تمام نیرو بکوشیم تا نیرومند شویم. چه گفتهاند که "در نظام طبیعت ضعیف پامال است".
امروز، توانمندی و استواری در گرو آگاهی است. مادامی که ما در راه گمی و تاریکی بسر بریم، نباید امید بهروزی و شگوفایی داشته باشیم و نباید هم در انتظار آن باشیم که «دستی از غیب برون آید و کاری بکند». ما بر سر یک دو راهی قرار گرفته ایم: یک راه به سوی آگاهی میرود، راهی دیگر به سوی نابودی.
دوست دارم این نبشته را از بازگویی دو رویداد ادامه دهم. دو رویداد نامتعارف، شگفتی برانگیز و دلچسب.
هنگامی که گرباچف به پاریس آمد، فرانسوا میتران، کتاب "روحالقوانین" مونتسکیو را به وی اهدا کرد و این پیامی بود خوشایند و نویدبخش برای رهبر شوروی و کشور روسیه در آستانه پا گذاشتن به یک عصر نوین در زندگی سیاسی آن کشور - عصر گذار از نظام توتالیتر شوروی به نظام نوین دموکرات و آزادیهای مدنی با اقتصاد بازار آزاد و شگوفایی کشور. روشن است این پیام برای گرباچف و ملت روسیه، پیامی بود روشن و گویا و راهگشاه...
چندی بعد، پس از فروپاشی شوروی و سرنگونی رژیم دمکراتیک خلق در افغانستان، یکی از فرهنگمندان که پس از سالها زندگانی در باخترزمین به کشور بازگشته بود، دیداری داشت با یکی از رهبران نظامی نامدار کشور. وقتی رهبر نظامی وی را "بار" داد، تنی چند از سرشناسان محلی گوشه و کنار کشور نیز حضور به هم رسانیده بودند که هر یک تحایفی برای رهبر آورده بودند. او از این که تحفهيی به همراه نداشت، احساس شرمندگی کرد و خویشتن خویش را سرزنش که چرا چیزی برای رهبر نیاورده است. مگر ناگهان یادش آمد که ترجمه پارسی کتاب "داکتر ژیواگو - نوشته بوریس پاسترناک - نویسنده نامدار روس را که برای خواندن در راه - در هواپیما با خود گرفته بود، در دیپلومات خود دارد. چون چیز دیگری برای پیشکشی نداشت، به ناچار همان کتاب را به رهبر اهدا کرد.
رهبر نظامی نیمه با سواد که انتظار چنین تحفهيی را نداشت و نیز هرگز در زندگی کسی برایش چنین چیزی اهدا نکرده بود، با چشمان شگفتی زده در اندیشه فرو رفت و به سان ابلهی به کتاب خیره شد و به روی جلد آن نگریست و سپس کتاب را به دستیار خود سپرد و این ماجرا را برای همیشه به دست فراموشی. روشن است این کار، نه پیامی به این رهبر ساخته و پرداخته اوضاع نا به سامان کشور داشت و نه در آستانه سرازیری سیل بنیاد برانداز طالبان به کشور؛ معنایی. مگر نفس این رویداد که بایست ثبت تاریخ گردد، گواه بر تراز پایین فرهنگ و دانش در کشور، به ویژه در رهبری است.
البته، این موضوع، تنها در قرینه رهبر نظامی نیمه باسواد یادشده صادق نیست. سوگمندانه و دردمندانه، یکی از مسایلی است که روح نخبگان ما را اسیر گرفته است. بیگانگی با کتاب و خوانش - بیماریی است، سخت سهمگین و تباهکن. چنین درماندگی در چنین عصر خیزش، خودکشی است.
کمرنگ شدن و بیفروغ شدن مشعل فرهنگ، از ریشهيیترین دلایل پسمانی و تیرهروزی سرزمین ما است. هرگاه قرار باشد از یکی از دو عامل تباهکن تاریخی نام ببریم، در کنار نداشتن آگاهی، همو همین رخت بربستن ارزشهای فرهنگی از سرزمین ما است که پیشینه چندین سدهيی دارد. اروپا ۵٠٠ سال کار کرد تا بنیاد عقلایی و تجربی رئالیزم پراگماتیک را به میان آورد و درست در همین ۵٠٠ سال پس از سقوط دولت تیموریان، ما در خواب سهمگین فرو رفته بودیم.
... برگردیم به ادامه گفتار. آگاهی مفهومی است بسیار گسترده، دارای ابعاد گوناگون. در این جا سخن بر سر آگاهی تاریخی است. آگاهیيی که در گذشته با ترفندهای گوناگون نگذاشتهاند از آن بهره مند گردیم و با تحریف تاریخ، با دستکاریها در تاریخ، با توطئه سکوت، با سانسور، با بستن زبانها و خامهها، یک مشت یاوه و چرند را به نام تاریخ به خورد ما دادهاند. از این رو، رسالت تاریخی کسانی که به آثار دست اول دسترسی دارند و به زبانهای خارجی تسلط، است که با برگردان این گونه آثار، با روشنگری بر تاریکیها پرتو بیفگنند و بر سیاهیها سپیدی.
این دانشجوی فرهنگباور دبستان تاریخ که بیش از دو دهه سرگرم آموزش، کار و پژوهش سامانمند در زمینه تاریخ معاصر و نوین کشور و منطقه بوده است، بیآن که در پی دستیابی به برچسپی چونان "روشنگر تاریخ" - ستایش واژهيی که شماری از دوستان فرهیخته از سر مهر نثار این کمترین فرمودهاند، باشد، رسالت تاریخی و میهنی و فرهنگی خود دانسته است تا شماری از آگاهیبخشترین آثاری را که به زبان روسی در زمبنه تاریخ خونبار معاصر و نوین کشور و منطقه نگاشته شده است، به زبان پارسی دری برگردان و شماری از آثاری را که دیگر اندیشمندان و پژوهشگران از زبانهای دیگر به زبان پارسی دری برگردان نمودهاند، ویرایش و باز چاپ و به دسترس شیفتگان بگذارد (نگاه شود به زندگینامه نویسنده در برگهای اخیر کتاب). انگیزه اصلی این کار تنها یک چیز بوده است و آن هم این که دردمندانه ما در کشور خود نخست تاریخنگار، تاریخدان و تاریخنویس[۱] حرفهيی بسیار کم داشتهایم. کسانی هم که جسته و گریخته به نوشتن تاریخ و یا کتابهایی در باره تاریخ پرداختهاند، با کمبودهایی چون نداشتن دسترسی به بایگانیها و اسناد دست اول، نداشتن تسلط بر زبانهای خارجی، نداشتن آشنایی با روشهای علمی تاریخ نویسی و سایر کمبودهای دیگری که ناگفته پیدا و هویدا اند، رو به رو بودهاند. در نتیجه، با این فاجعه رو به رو هستیم که بخش بسیار بزرگی از کتابهایی که به دست هم میهنان ما نگاشته شده است، در کنار کاستیهای علمی - اکادمیک و متدیک، از بیماریهای گوناگونی چون بیماریهای زیانبار زبانی، مذهبی، تباری، خود خواهی، خودبرتربینی و مانند آن رنج میبرند. از همین رو است که اهمیت و ارزش برگران آثار گرانسنگ از زبانهای خارجی برجسته میشود.
فرانسویها میگویند:
"روشن شدن یک شمع، میتواند جهانی از تاریکی را به چالش بکشد". امیدوارم این کتاب بتواند به سان شمعی در این شبستان بدرخشد و شب و شب پرستان را به چالش بکشد و چراعی گردد فرا راه آیندگان ودر دست هر روشنگر روشن بین، به گونهيی که بتواند - به فرموده شاملو - بانگ بر آرد: "چراغی به دستم، چراغی در برابرم – من به جنگ سیاهی میروم".
آرزومندیم، در پایان، در سر انجام کار، رهی پیش ما آید که خوانندگان گرامی خشنود باشند و ما رستگار! ایدون!
يادداشت ۱: اين سری مقالهها زير عنوان رازهای سر به مهر تاریخ"، نوشته گروهی از دانشمندان روسی: پروفسور دکتر ولادیمیر بویکو، پروفسور دکتر الکساندر کنیازف، پروفسور دکتر تیخانف، پروفسور دکتر عبدالله یف، پروفسور دکتر پانین که پيش از اين، به کوشش، گزينش و گزارش آقای عزیز آریانفر، در وبسايت خاوران منتشر شده است، باتوافق جناب آقای پروفسور رسول رهين و اجازه جناب آقای عزيز آريانفر در دانشنامه آريانا نيز دوباره منتشر میشود.
[↑] پینوشتها
[۱]- شایان یادآوری میدانیم که میان تاریخنگار (هیستوری گراف =) کسی که به نگارش منابع و ماخذ در علم تاریخ و پژوهش پیرامون این منابع و مأخد و نیز تا اندازهيی به نسخهشناسی میپردازد و تاریخدان یا تاریخنویس (هیسترویک =) کسی که به پژوهش و کاوش پیرامون موضوعات تاریخی میپردازد، تفاوت هست که دردمندانه این موضوع در کشور ما چندان به سنجش گرفته نمیشود. در نتیجه، کسانی را که پژوهشهایی در باره تاریخ نمودهاند و یا کتابهایی نوشتهاند، به اشتباه تاریخنگار میخوانند.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]