جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

فارس يا ايران

از: انجمن کابل


فهرست مندرجات


فارس يا ايران، بخشی از نامه‌ی انجمن کابل در پاسخ به‌مقالۀ "ايران و افغانستان"[۱] است که به قلم آقای دکتر محمود افشار يزدی نگاشته شده بود. اين نامه در اول حمل ۱٣۱٢ خورشيدی، در شمارۀ ۱٠ سال دوم مجله کابل به نشر رسيده است.


[] فارس يا ايران

... بحث دوم که دکتور قريباً يک مقاله را کاملاً بدان سپرده است، در باب تشريح کلمۀ فارس و ايران است.

جناب دکتور گمان برده‌اند که انجمن ما استعمال لفظ فارس را برای ايران تحت يک نقشه ديرانديشدۀ سياسی، مسلک قرار داده است و سبب آنهم منحصر ساختن مشاهير است برای افغانستان (يا يک خيال ديگر که شايد دکتور اظهار آن را مناسب نديده‌اند)، به خيال ما اين "وهم" بوده است و اگر مجلۀ کابل را در وقت فرصت مطالعه کنند، غالباً استعمال لفظ ايران را نيز به‌همين معنا در آن خواهند يافت؛ ما خيال داريم که هر نامی را که يک شخصی برای خود اتخاذ می‌کند، به‌همان نام ناميدن او مناسب‌تر است؛ چون لفظ ايران را ايرانی‌ها دوست دارند، ما بايد ايران بگوييم نه فارس مخصوصاً که لفظ فارس را ناگوار می‌دانند ما نبايد اين لفظ را استعمال کنيم؛ اگر ايران را پارس بگوييم پس به‌جای "ايرانی" بايد "پارسی" بگوييم؛ حال آن که در هند و ايران و حتی در وطن ما هم پارسی به‌معنای آتش‌پرست است که يک مسلمان را پارسی گفتن هم صحيح نيست و مخالف شعاير دين مبين مشترک ما و ايران است. مترجمين عموماً مايل جستجوی لغت نزديکی برای ادای مطلب مايترجم می‌باشند؛ چون غربی‌ها عموماً ايران نمی‌گويند بعيد نيست مترجم ما هم لفظ پارس را موزون ديده برای استعمال اين لفظ شايد همان لفظ فارسی که به‌معنی لسان فارسی است، سايق شده باشد. محرر گمان داشته مادامی که فارس يک ايالت تاريخی ايران امروزه است، برادران ايرانی ما در استعمال لفظ "زبان فارسی" به‌معنای زبان ايرانی مانعی نمی‌بينند - در گفتن لفظ فارس به‌جای ايران نيز عيبی نخواهد بود. ولی دکتور اين را موجب حدوث اختلاف عظيم بين زبان مشترک طرفين می‌داند که ما با او اتفاق [نظر] نداريم. اگر يک کلمه از کلمات موجب اختلاف بزرگ شده می‌تواند، پس در حق آن جريانی که در ايران برای تبديل شيوه موجودۀ زبان ادبی موجود است، و کلمات فارسی قح را اگرچه صرف در يک ده يا شهر ايرانی مستعمل و در زبان تحرير نامأنوس و کم استعمال يا غير مستمعل باشند، نسبت به الفاظ معموله و مروجه ترجيح می‌دهد، چه خواهند فرمود؟ حتی از گوشه و کنار ايران صدائی شنيده و از بعضی محررين ايران مقالاتی ديده شده است که کلمات عربی را کاملاً بايد از زبان ايران کشيد، در حالی که اين کلمات تنها به اعتبار ماضی و ريشه عربی بوده‌اند و امروز اگر بر عربها عرض شوند، نخواهند شناخت (و اگر بشناسند هم ضرری نخواهد کرد)؛ حال آن که کل افغانستان و ايران و هند و بخارا همين شيوه را می‌شناسند.[٢]

اميد است آقای دکتور يقين کرده خواهند بود که ادبای افغانستان بر استعمال لفظ پارس به‌جای ايران اصرار ندارند.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی از مجلۀ "آينده" (جلد سوم، شماره ٧، صص ٣٧٦-٣٧٨) بازنويسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- من ديدگاه‌های آقای دکتر محمود افشار يزدی دربارۀ وحدت سياسی ايران و افغانستان و همچنان پاسخ انجمن ادبی کابل را در مقالۀ "ايران سرزمين فراموش شده!" (عفلت‌زدگی افغان‌ها و فرصت‌طلبی ايرانيان) به نقد کشيده‌ام.[مهديزاده کابلی]
[۲]- الفاظ جديدی که احتياجات عصريه موجب تولد آنهاست داخل اين بحث نيست.[انجمن ادبی کابل]



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

مجلۀ آينده، جلد سوم، شماره ٧ (نمره مسلسل ٣۱)


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]