جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

افشار یزدی، محمود

از: مهديزاده کابلی


فهرست مندرجات


دکتر محمود افشار يزدی (زادۀ ۱۲٦۹ خ - درگذشتۀ ۲۸ آذر سال ۱۳٦۲ خ)، نويسندۀ ايرانی، نخستين مبتکر پان‌ايرانيسم[۱] و بنيان‌گذار موقوفات دکتر محمود افشار یزدی و یکی از استادان مدرسهٔ دارالفنون بود.[٢]


[] زندگی‌نامه

دکتر محمود افشار یزدی فرزند حاج محمد صادق افشار در سال ۱۲۶۹ ه‍.ش[٣] (۱٣۱۱ ه‍.ق به استناد عكسی كه پدرش بر پشت آن يادداشت كرده، ولی در بعضی مراجع ۱۳۱۳ آمده است)، در یزد زاده شد.[۴] از ايام کودکی او اطلاع چندانی در دست نيست. در سال ۱۳۲۳ ه‍.ق برای تحصيل در مدرسه انگليسی "سن گزوير هی اسكول" به هندوستان سفر کرد و در سال ۱۳۲۸ ه‍.ق، به ايران بازگشت و برای به مدت يك سال در مدرسه علوم سياسی تهران به تحصيل ادامه داد. سپس در سال ۱۹۱۳ ميلادی، برای تحصيلات عالی از راه روسيه و اطريش به سويس رفت و هشت سال در آنجا اقامت گزيد در سال ۱۹۱۵ ميلادی، با همشاگرديهای ايرانی خود در سويس "انجمن دانشگستر" را تشکيل داد و مدتی رياست آن با او بود. در همان سال برای تحصيل زبان به آلمان سفر کرد و همچنان مقالات سياسی در روزنامه‌های فرانسوی زبان سويس به نشر رساند.[۵]

محمود افشار، در سال ۱۹۱۹ ميلادی، برای چاپ رساله دكتری به آلمان رفت[٦] و سر انجام دکترای خود را در رشته علوم سياسی و اجتماعی از دانشگاه لوزان سویس دریافت کرد.[٧]

در سال ۱۹۲۰ ميلادی، به انگليس رفت و مقاله سياسی شديداللحن عليه قرارداد ۱۹۱۹ (در روزنامه نيريست لندن) انتشار داد. به همين مناسبت، مدتی دولت انگليس ويزای مسافرت به هندوستان، به وی نمی‌داد؛ و نيز در اين سال، رساله دكتری خود را به زبان فرانسه به‌نام "سياست اروپا در ايران" در برلين منتشر کرد.

دکتر افشار، در سال ۱۳۰۰ خورشيدی، به ایران بازگشت و توقف كوتاه در يزد داشت. سپس به تهران آمد و مقالاتی برای روزنامه‌های تهران و يزد نگاشت.[٨]

بين سال‌های ۱۳۰۱-۱۳۰۴ خورشيدی، به تدریس علوم سیاسی در مدرسه‌های دارالفنون و نظام پرداخت.[۹] در کنار شغل آموزگاری در شورای عالی تجارت نيز عضويت داشت.

در سال ۱۳۰۴، مجله آینده را راه‌اندازی کرد و مدت دو سال به نشر آن پرداخت.


[] بنيان‌گذار پان‌ايرانيسم

نخستين‌بار، واژه‌ی‌ پان‌ايرانيسم‌ را در ايران‌ دكتر محمود افشار يزدي‌ به‌ كاربرد. وی‌ در سال‌ ۱٣٠٦ خورشيدی‌، در مقاله‌ای‌ با عنوان‌ "مليت‌ و وحدت‌ ملی‌ ايران" از واژه‌ی‌ "پان‌ايرانيسم"، برابر پان‌تركسيم‌ و پان‌عربيسم‌، نام‌ برد. پنج‌ سال‌ بعد، در سال ‌۱٣۱۱ خورشيدی‌، وی‌ در نامه‌ای‌ كه‌ به‌ انجمن‌ ادبی‌ كابل‌ (افغانستان‌) نوشت‌، به‌صورت ‌مشخص‌ از "پان‌ايرانيسم" به‌عنوان‌ يك‌ انديشه‌ی‌ فراگير سياسی‌ در ايران معاصر ياد كرد. پيش‌ از آن ‌تاريخ‌، در زبان‌ فارسی‌ سخن‌ از واژه‌ی پان‌ايرانيسم‌ و انديشه‌ی پان‌ايرانيسم‌، به‌ ميان‌ نيامده ‌بود.[۱۱]


[] ديدگاه‌ها

در طول حاكميت رژيم پهلوی در ايران کنونی، چه در دورۀ رضاخانی و چه در دورۀ پس از آن، سياست نژادپرستانه به گونه‌های مختلف از جمله در جهت آسيميله كردن (شبيه‌سازی يا در واقع از خودبيگانه‌سازی) اقوام مختلف ساكن در اين کشور به اجرا درآمد.[۱٢] يكی از كسانی كه در تدوين و به اجرا درآمدن اين سياست‌، نقش كليدی برعهده داشت، "دکتر محمود افشار يزدی" بود.[۱٣] وی که خود ترک‌تبار و از طايفۀ افشار بود، از جمله روشنفكران نژادپرستِ ضد ترك و ضد عرب آن دورۀ به‌شمار می‌رفت كه از سويی با دربار رضاخان، و از سوی ديگر با انگليسی‌ها ارتباط نزديك داشت. ارتباط او با دربار، سبب شد كه وی ثروت هنگفتی به‌هم زند و همين ثروت عظيم را در جهت محقق ساختن اهداف شووِنيستی ضد ترك و ضد عرب به كار برد. در همين راستا بود كه "بنياد موقوفات افشار" را بنياد نهاد.[۱۴]

افزون بر اين، محمود افشار، با انتشار ماهنامه‌ای با عنوان "آينده" به‌ترويج و اشاعه انديشه‌های نژادپرستانه و افكار پان ايرانيستی خود پرداخت. محمود افشار، سردبير ماهنامه "آينده" بود. نخستين شماره اين ماهنامه، در تيرماه سال ۱۳۰۴، درست همزمان با سال روی‌كار آورده شدن رضاخان از سوی انگلستان، منتشر شد. بخش اعظم مقالاتِ "آينده" را خود محمود افشار می‌نوشت؛ با اين‌حال، اشخاص ديگری همچون "احمد كسروی‌" (سازنده كلمه و هويتِ ساختگی‌ و جعلی‌ "آذری‌")، "رشيد ياسمی‌"، "دكتر مشرف نفيسی‌ (مشرف‌الدوله)"، "الله‏يار صالح" و ... از جمله کسانی بودند كه با اين نشريه همكاری داشتند. اين افراد که در شمار روشنفكران سياسی آن دوران (يعنی دوران رژيم آريامهری پهلوی) بودند، همزمان در نهادهای سياسی كشور، از مجلس تا وزارتخانه‌ها، نيز فعاليت داشتند.[۱۵]

دنبال كردن سياست "ايرانيزاسيون" [= ايرانی سازی] جامعه ايران و ايدۀ "پان ايرانيسم"، در تمامی سالهای فعاليت سياسی دکتر محمود افشار، اركان اصلی تفكر و كُنش وی را تشكيل می‌داد. نگاهی به نشريه "آينده"، آشكارا حكايت از تداوم فكری وی دارد.[۱٦]

برنامه ايرانيزاسيونی [= ايرانی سازی] كه دکتر محمود افشار ظرف مدت ۳۵ سال به گونه‌ای مداوم، خواستار اجرا و پيگير آن بود، بر ۸ ركن استوار است. او خود مختصات اين برنامه "ايرانی سازی" را چنين بر می‌شمرد:

    ۱- ترويج كامل زبان و ادبيات فارسی و تاريخ ايران در تمام مملكت، مخصوصا در آذربايجان و كردستان و خوزستان و بلوچستان و نواحی تركمن‌نشين.

    ۲- كشيدن راههای آهن، و مربوط و متصل نمودن كليه نقاط مملكت به يكديگر، تا بواسطه خلط و آميزش زياد ميان طوايف مختلف ايرانی، يگانگی [= يكسانی] كامل پيدا شود.

    ۳- كوچ دادن بعضی ايلات آذربايجان و خوزستان به نقاط داخلی ايران و آوردن ايلات فارسی‌زبان از داخله به اين ايالات و شهرنشين كردن آنها، با رعايت شرايط اختلاط و گشودن مدارس.

    ۴- تقسيمات جديد ايالات و ولايات و از ميان بردن اسامی آذربايجان و خراسان و كرمان و عربستان و غيره.

    ۵- تغيير اسامی تُركی و عربی كه تُرك‏تازان و غارتگران اجنبی (!) به نواحی، دهات، كوهها و رودهای ايران داده‌اند به اسامی فارسی، و از ميان بردن كليه اين قبيل آثار خارجی (!).

    ۶- بايد استعمال اَلسنه خارجی را بطور رسمی برای اتباع ايران در محاكم، مدارس، ادارات دولتی و قشونی منع نمود.

    ۷- بايد به سرعت به آبادی اين نقاط كوشيد و وسائل زندگانی راحت و آزاد را برای مردم فراهم آورد تا وضع آنها، از همسايه‌های فريبنده، پست‌تر نباشد.

    ۸- بايد در اصول اداره مملكت، سياستی را اتخاذ نموده كه نه بواسطه تمركز زياد منجر به استبداد و انزجار گردد، و نه بواسطه عدم‏ تمركز زياد، موجب خودسری و هوچيگری ولايات شود. بعقيده نگارنده بهترين سياست اداری برای ايران، سيستم دِكُنسانتراسيون است كه بين سانترالياسيون (تمركز) و دسانتراليزاسيون (عدم تمركز) يا به اصطلاح معمول ديگر “لامركزيت” می‌باشد.[۱٧]

جهت آشنايی بيشتر با انديشه‌های دکتر افشار، بهتر است نگاهی به بخش‌هايی از مقاله‌های وی در ماهنامه‌ی "آينده" انداخته شود. او می‌نويسد:

    "... "ترک و تورانی" نژادی است که ايران و افغانستان را قرن‌ها پيش به آتش بيداد و خونخواری سوزانيد و هنوز نيز ترک‌ها از وحدت فارسی‌زبانان انديشناک هستند و باز در سر هوای امپراتوری عظيم توران را می‌پزند. "پان تورانيزم" يا "پان تورکيزم" که ايده‌آل اين شعبه از زردپوستان است، غير از همان نغمه‌های شوم توران چيزی ديگری نيست و قصدی جز از بين بردن نژاد سفيد آريايی و زبان‌فارسی ندارد... همين ترک و مغول‌ها بودند که ايران و افغانستان هر دو را به خون آلودند و به آتش سوختند."[۱٨]

او در جای ديگر می افزايد:

    "... مسلم است مغول‌ها و تُرك‏های وحشی، كتاب و كتابخانه و كتاب‌خوان و كتاب‌نويس و كتاب‌شناس و كتاب‌دوست، همه را به آتش بيداد بسوختند. شاعر و نويسنده را كشتند و آثار تمدن ايران را تا آنجا كه توانستند نابود ساختند. از آثار هجوم وحشيانه نژادهای توراتی [منظو نژاد "تُرك" است] كه بيشتر از ديگر خرابی‌های آن‌ها، در ملت ما اثر گذاشته و چون خنجر زهرآگينی در دل و پهلوی كشور ما فرو رفته، زبان تُركی است كه نه‌تنها در آذربايجان و زنجان، بلكه تا حدود قزوين و همدان نفوذ كرده، حتی در اندرون كشور، در قلب فارس كه مهد ايران بوده است، سايه هولناك خود را بر سياه چادرهای ايلات قشقايی و ديگر ايلات، افكنده و همواره چون گازانبری در شمال و غرب ايران، از قفقاز و آسيای صغير، مخفيانه دهان برای بلعيدن باز كرده است! ..."[۱۹]

اما پرسشی که در ذهن تداعی می‌شود، اين است که چرا دکتر محمود افشار يزدی و افراد امثال او که خود از ترک‌تباران ايران هستند، چنين به‌هم تباران خود می‌تازند؟! به‌هر حال، برای يافتن پاسخ، می‌توان دو دلیل را برشمرد: یکی آنکه نفرت دکتر افشار از ترکان ریشه در پیچیدگی‌ها و مشکلات ژرف روانی و خودبیزاری دارد، و دوم اینکه به‌هر صورت، در مسايل تاريخی نمی‌توان غرض‌ورزی‌های سياسی را ناديده انگاشت.


[] موقوفات دکتر محمود افشار یزدی

در حال حاضر، مركز اين بنياد در تهران قرار دارد. هر ساله از سوی آن، جايزه‌ای به محققان، شاعران و دانشمندان برتر عرصه ادبيات و تاريخ اعطا می‌شود، كه "عبدالحسين زرين‌كوب"، "سيد محمد دبيرسياقی"، "غلامحسين يوسفی"، "فريدن مُشيری (شاعر)" و "ريچارد فِرای (مورخ آمريكايی)" و "نجيب‌الله مايل هروی" (نسخه‌شناس افغانی)، از جمله كسانی هستند كه تا كنون لايق دريافت اين جايزه شناخته شده‌اند.


[] آثار




[۱٠]

[٢٠]

[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]


[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱: نامه‌ی دكتر محمود افشار به انجمن ادبی كابل (سال ١٣١١)
پيوست ٢: دکتر محمود افشار يزدی افغانستان و خطر زرد
پيوست ۳: پيش‌سخن دکتر محمود افشار بر "پژواک ابتذال"
پيوست ۴: مهديزاده کابلی، نقدی بر افغان‏نامه
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]- زندگی‌نامه دکتر محمود افشار، وب‌سايت بنياد موقوفات محمود افشار
[۵]- همان‌جا
[۶]- همان‌جا
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]- سرچشمه‌ی انديشه‌ی پان‌ايرانيسم، تارنمای حزب پان‌ايرانيست
[۱۲]- محمد اوجال، اولوتورک، محمود افشار يزدی و تورك ستيزی، هفته‌نامه "سينا" (چاپ همدانِ آذربايجان)، شماره ۱۷۸، ۵ آبان ۱۳۸۸
[۱۳]- همان‌جا
[۱۴]- همان‌جا
[۱۵]- برداشت آزاد از مقاله "محمود افشار و ايرانيزاسيون"، نوشته دكتر جمشيد فاروقی (منبع: اينترنت)
[۱۶]- همان‌جا؛ دولت مدرن و نظام رضاخانی همراه با تکامل خود پدیده‌ای را به‌نام "پان ايرانيسم" خلق کرده که نه‌تنها اساس و ضامن بقای نظام مزبور بود بلکه تسلط خارق‌العاده پدیده مزبور بر اقليت‌های قومی ساکن در ايران کنونی به‌طور چشمگیری شخصیت آن‌ها را تحت تاثیر خود قرار داده به‌نحوی که هویت فرد را در درون قالبی از پیش طراحی شده شکل می‌داد.
"ايران‌گرايی"، يا به سخن بهتر "ايرانی سازی"، انسان غير ايرانی را از طبيعت و حتی از خود منفک کرده است. این شیوه غیرطبیعی، سقوط اخلاق انسانی را همراه داشته و به در هم شکسته شدن رابطه عاطفی فرد با اصليت خويش و بیگانه شدن با ارزش‌های خودی به‌عنوان یک انسان از خود بیگانه گشته است.
آنچه که ما امروز در ايران شاهد آنیم، دو فاکتور را در دل خود پنهان دارد، خود برزگ بينی ايرانی و میل به تجاوز که فاکتور دوم نتیجه غیر قابل اجتناب فاکتور اول است. آیا این به این مفهوم است که همه ايرانی‌ها از این قاعده تبعیت می‌کنند. البته که نه بلکه این شیوه تفکر غالب در جامعۀ ايرانی است که ايران‌گرايی و پان ايرانيسم را خواسته يا نا خواسته به‌عنوان روش زندگی خود برگزیده‌اند.
شیفتگی دکتر محمود افشار به ايران‌گرايی و زبان فارسی، سبب تبليع پان ايرانيسم شد. تأثير مستقيم يا غير مستقيم اين انديشه، در ايران کنونی ايرانی را از انسان غير ايرانی پدید آورد که با بر تن کردن جامه ايرانيت به یک شعف کم دوام دست یافت؛ اما دیری نپاید که میل بیشتر به غير ايرانی بودن بار دیگر در غير ايرانيان (مانند ترکان و عرب‌ها) زنده شد. چنان که ما در ايران امروز، در ميان ترکان و عرب‌های ايرانی شاهد آنيم.
[۱٧]- افشار، محمود، "مسئله ملیت و وحدت ملی ایران"، ماهنامه آينده، شماره ۸، آذرماه ۱۳۰۶، ص ۵۶۶
[۱۸]- افشار، محمود، سيد جمال‌الدين، يا يک بازی تازۀ سياسی، ماهنامۀ آينده، جلد سوم، شماره ٧، فروردين ۱۳٢۴، صص ۳۶۳-۳۶۴
[۱۹]- افشار، محمود، "يگانگی ايرانيان و زبان فارسی"، ماهنامه آينده، جلد چهارم، شماره ۲، آبان ۱۳۳۸، ص ۱۳۱
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]




[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]







دکتر محمود افشار یزدی در سال ۱۲۶۹ ه.ش، در یزد متولد شد. دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه لوزان سوئیس دریافت کرد و پس از بازگشت به ایران به تدریس علوم سیاسی در دارالفنون پرداخت‌. با عضویت در شورای عالی تجارت در سال ۱۳۵۵، بنیاد ادبی دکتر افشار را پایه گذاری کرد. در زمان معاونت وزارت فرهنگ‌ درسال ۱۳۰۴، مجله آینده را راه‌اندازی کرد. وی در ۲۸ آذر سال ۱۳٦۲، وفات یافت‌. دکتر افشار یزدی موارد وقف اموالش را در کتاب ۵ وقف نامه ذکر کرده است که شامل املاک متعدد وی در شمیران‌، تهران و شهرری است.

مصارف وقف شامل تألیف‌، ترجمه، چاپ کتاب و رساله ها مربوط به ادبیات فارسی و تاریخ و جغرافیای ایران است که تاکنون ۹۰ جلد کتاب را این بنیاد (انتشارات‌) چاپ کرده است.

از موارد مصرف وقف‌، اعطای جایزه به دانش پژوهان‌، شاعران و دانشمندان ادبیات فارسی است که هرساله طی مراسمی به یکی از افراد برتر ادبیات تعلق می‌گیرد.

مهم‌ترین موقوفات دکتر محمود افشار یزدی عبارت است از:

    ساختمان لغت‌نامه دهخدا؛ مؤسسه باستان‌شناسی دانشگاه تهران؛ ساختمان مرکز آموزش زبان فارسی به خارجیان؛ ساختمان دانش‌نامه بزرگ فارسی‌؛ دبیرستان دکتر محمود افشار (واقع در میدان ونک‌)؛ مدرسه راهنمایی دکتر محمود افشار (واقع در میدان ونک‌)؛ دبستان دکتر محمود افشار (واقع در میدان ونک‌)؛ سالن ورزشی دانشگاه امیرکبیر؛ ۷۰۰ خانه در شهرری که در اختیار تعاونی فرهنگیان گذاشته شده است.[*][**]