طالبان دیروز و طالبان امروز
(بخش اول)
فهرست مندرجات
- اهداف
- فرهنگ روستا یا شریعت اسلام؟
- حمایت مردم
- بدرفتاری با مردم
- برخورد با فیلم و تصویر
- مسئه زنان
- طالبان و حکومتداری
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
در سال ۱۹۹۵ گروهی بهنام طالبان با فتح ولسوالی اسپین بولدک در مرز پاکستان با ولایت قندهار، اعلام موجودیت کرد. ظهور این گروه بهخاطر ابهام در بهمیان آمدن و وجود چهرههای ناشناخته در رهبری، حدس و گمانهای زیادی را برانگیخت.
برای مردم افغانستان که بعد از سرنگونی رژیم دکتر نجیبالله از جنگ خونین میان جناحهای درگیر بهشدت در رنج بودند این مسئله اهمیت زیادی نداشت. آنچه برای مردم دردکشیده از جنگ مهم بود، پایان جنگ و تامین امنیت در افغانستان بود. برای مردمی که جنگ را ناشی از مداخلات کشورهای همسایه میدانستند، کمک بهصلح از جانب یک کشور همسایه زیاد هم حساسیت برانگیز نبود.
شاید پاکستان هم این محاسبه را داشت که اگر مردم افغانستان طالبان را بهعنوان یک گروه بهمیان آمده از سوی پاکستان بشناسند و طالبان در افغانستان به تامین صلح موفق شوند، پاکستان همانگونه که با حمایت از مردم افغانستان در جنگ علیه اتحاد شوروی، در میان مردم این کشور محبوبیت کسب کرد، با حمایت از طالبان در کنارزدن گروههای درگیر جنگ داخلی، یکبار دیگر بهعنوان ناجی مردم افغانستان از جنگ داخلی در این کشور شناخته خواهد شد.
[↑] اهداف
اما طالبان حتی بعد از اینکه حدود نود درصد از خاک افغانستان را تحت کنترل خود در آوردند، تلاش نکردند تا به بسیاری از سوالاتی که در ذهن مردم در رابطه با آنها وجود داشت، جواب دهند.
بعد از اینکه زدوخوردهای مسلحانه در بخش بزرگی از افغانستان بهپایان رسید، عملکرد طالبان در بعضی از موارد این ذهنیت را بهمیان آورد که ظهور و بهقدرت رسیدن این گروه، تلاش پاکستان برای کنترل بر افغانستان است و همین موضوع در کاهش اعتبار آنان حتی در میان کسانی که در ابتدا از این تحریک حمایت کردند، موثر بود.
طالبان در ابتدا با سه شعار بهمیدان آمدند:
- تطبیق شریعت
- تامین امنیت
- تضمین وحدت جغرافیایی افغانستان
این سه هدف در حقیقت خواست مردم افغانستان بود و بههمین دلیل آنها در مناطق جنوب و شرق و جنوب غرب افغانستان با مشکل زیادی برنخوردند و در این مناطق بهشکل "نیروهای آزادیبخش" مورد استقبال قرار گرفتند؛ اما مشکل زمانی بهمیان آمد که آنها از روستاها بهشهر آمدند.
روستانشینان تفنگ بهدستی که به کابل و هرات آمدند، شریعت اسلامی را با شیوه زندگی در روستاهای دورافتاده افغانستان که خود از آنجا آمده بودند اشتباه گرفتند. آنها در ایجاد امارت اسلامی، الگوهای مدرسههای دینی را بر جامعه تعمیم دادند که بیشتر بر آراستهبودن ظاهر فرد بر شریعت متکی بود.
این عملکرد آنان حتی مورد تائید نزدیکترین متحد آنان یعنی القاعده قرار نگرفت. ابومصعب سوری، کسی که در القاعده از وی بهعنوان استراتژیست جهاد جهانی نام برده شده است در کتاب خویش زیر عنوان "افغانستان، طالبان و نبرد امروز اسلام" مینویسد: "تحریک طالبان مخلوطی از علمای دین (مولویها) با تحصیلات قدیمی اند که قبلا با تنظیمهای جهادی بودند با اضافه مجاهدین سابق و فرماندهان جهاد و طلاب علوم مدارسی دینی در پاکستان یا طلاب مدارس داخل افغانستان که پس از سیطره طالبان بر نقاط وسیعی از افغانستان این مدارس را ایجاد کردند."
این کتاب افزوده است: "بهاستثنای تنی چند از رهبران طالبان و معدودی از علمای آنان، دیگران اصلا سفری به خارج نداشته و در مورد سایر مذاهب اهل سنت و دعوت اسلامی در جهان معلوماتی ندارند. این عدم آگاهی موجب شده تا در بعضی موارد انحرافاتی در شیوه رفتار آنان از اصول شرع بهمشاهده برسد"
[↑] حمایت مردم
طالبان زمانی ظهور کردند که افغانستان در آتش ناامنی میسوخت و در مسیر جادهها ایستگاههای غیرقانونی افراد مسلح وجود داشت که از موترها (خودرو) و کاروانهای تجارتی و حتی مردم عادی پول میگرفتند.
افراد بر بنیاد قومیتشان اذیت شده و حتی بهقتل میرسیدند. حتی کابل، بهعنوان پایتخت افغانستان، عملا به چند حکومت مجزا تقسیم شده بود.
طالبان با مبارزه علیه چنین ایستگاههای غیرقانونی، از حمایت مردم و بخصوص تاجران برخوردار شدند و قیمت مواد اولیه کاهش یافت.
[↑] بدرفتاری با مردم
هرچند طالبان تا پایان کار امارتشان موفق به از میان بردن مخالفینشان بهصورت کامل نشدند و بخشی از افغانستان تا پایان کار امارت اسلامی توسط جبهه متحد اداره میشد، اما در مناطقی که حاکم شدند، به ملوکالطوایفی گروههای مسلح پایان دادند؛ ولی بهجای اینکه مردم محل را در قدرت شریک کنند، نوعی سلطه جابرانه را حاکم ساختند.
بهخصوص در بعضی از مناطق شمال افغانستان، حکام محلی طالبان بر مردمان محل فشارهای زیادی وارد کردند.
در شمال بود که طالبان متهم بهقتل عام مردم غیرنظامی شدند.
بهعبارت دیگر، طالبان در بخش بزرگی از کشور وحدت فیزیکی را بهمیان آوردند اما در جهت تامین وحدت ملی نهتنها ناکام بودند که حتی عملکردهایشان مغایر با وحدت ملی تلقی شد.
حتی در مناطق پشتوننشین خارج از حوزه قندهار بزرگ در مواردی مردم از عملکردهای طالبان راضی نبودند.
بهعنوان مثال در یکی از اعیاد در ولایت خوست، افراد مسلح طالبان بهسوی اجتماعی از مردم که مشغول "میله" (جشن) و تفریح سنتی بودند، آتش گشودند و عدهای را کشتند. دلیل این عمل نیز این بود که برای طالبان، این بازی (تخم جنگی) خلاف شریعت تعبیر میشد. بعداً ملا محمدعمر، رهبر طالبان، برای دلجویی از خانوادههای افراد کشته شده بین آنها زمین توزیع کرد.
[↑] برخورد با فیلم و تصویر
طالبان هر نوع تصویربرداری از موجودات زنده را ممنوع کردند. حتی به مغازهداران دستور داده شده بود تا تصاویر انسان و یا حیوان را که روی قوطیهای اجناس تجارتی وجود دارد پاک کنند.
تلویزیون، ویدیو و فیلم، وسایل موسیقی و حتی کامپیوتر از اجناس ممنوعه بهشمار میرفت، زیرا امکان دیدن تصویر موجود ذیروح در کامپیوتر وجود داشت.
ملا نورالدین ترابی، وزیر عدلیه (دادگستری) طالبان، بخشی از وقت خود را صرف کنترل بایسکلهایی (دوچرخههایی) میکرد کههارن (بوق) الکترونیک داشتند و صدایی شبیه به آهنگ موسیقی تولید میکردند و چنین وسایلی را میشکست. اگر از موتری (خودرو) نوار موسیقی بهدست میآمد، مالک موتر ده روز زندانی میشد.
[↑] مسئه زنان
مشکل بزرگ طالبان با جامعه جهانی را بعد از مسئله اسامه بن لادن، موضوع حقوق زنان تشکیل میداد.
طالبان هیچگاه به این سوال که نظرشان در مورد کار و تحصیل زنان چیست، جواب روشنی ندادند و بههمین دلیل بود که عملکردشان در ممانعت از کار و تحصیل زنان، نه بهعنوان یک موضعگیری موقتی، بلکه بهعنوان طرز دید و موضعگیری ایدئولوژیک آنان در مورد نیمی از پیکر جامعه تلقی شد.
[↑] طالبان و حکومتداری
رسیدن بهقدرت و حکومتداری حتی بر گروهی شدیداً ایدئولوژیک چون طالبان تاثیر گذاشت و ضرورتها موجب یک سلسله تغییرات در طرز فکر آنان شد.
با یک نگاه بهفهرست اعضای مهم طالبان امروز میتوان نوعی پیشرفت مثبت را در مقایسه با دیروز مشاهده کرد. در میان این چهرههای جوان کسانی هم دیده میشوند که روزی در محضر درس استادان دانشکده حقوق دانشگاه کابل در انستیتوی دیپلماسی وزارت امور خارجه – زمانی که ملا محمدحسن وزیر خارجه بود - درس خواندهاند.
در سال ۱۹۹۸ کمی بعد از آنکه ملا محمدحسن، بهعنوان وزیر امور خارجه طالبان منصوب شد، دستور داد تا انستیتوی دیپلماسی وزارت امور خارجه مجددا فعال شود. این انستیتو از سالها قبل در اثر جنگهای داخلی از فعالیت باز مانده بود.
دستور وزیر خارجه طالبان مانند هر دستور دیگر آنان صریح و قاطع بود: انستیتوی دیپلماسی مجدداً فعال شود، از استادان دانشکده حقوق بهترینها استخدام شوند و برای انتقال استادان از دانشگاه به وزارت خارجه وسایل ترانسپورتی (حمل و نقل) مهیا شود.
ملا محمدحسن هر روز پیشرفت کار را نظارت میکرد. بعضیها به این گمان بودند که شاید انستیتوی دیپلماسی مبدل به یک مدرسه علوم دینی شود، اما چنین نشد.
حدود یکصد تن برای تحصیل در انستیتو ثبت نام کردند که مقامات بلندپایه طالبان حتی افرادی در پست معاون وزارتها را شامل میشد. آنها سخت به آموزش مسایل دیپلماتیک علاقه داشتند. فارغالتحصیلان این انستیتو مانند مدارس دینی طی محفلی دستاربندی میشدند. تعدادی از این افراد همین اکنون در صف طالبان در شمار "افراد کلیدی" آنها قرار دارند.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين نوشتار برای بخش فارسی بی بی سی توسط وحيد مژده (کارشناس امور طالبان) برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مژده، وحيد، طالبان دیروز و طالبان امروز (۱)، بخش فارسی بی بی سی: یکشنبه ۱٨ ژوئيه ٢٠۱٠ - ٢٧ تیر ۱٣٨۹
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسايت بخش فارسی بی بی سی
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]