جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

طالبان

از: دانشنامۀ آریانا


فهرست مندرجات

[افغانستان][تاریخ افغانستان]


طالبان یا تحریک اسلامی طلبای کرام، نام گروهی از شبه نظامیان مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید دگم مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی در دین اسلام و باورهای قبیله‌های (پشتونوالی) است.[*]


این گروه که قرائتی تنگ‌نظرانه نسبت به مفاهیم اسلامی دارد به کمک آمریکا و با حمایت مالی - ایدئولوژیک عربستان سعودی به همراه مساعدت‌های بی‌د‌ریغ پاکستان شکل گرفت.[*]

طالبان که قدرت را از سال ۱۹۹٦ در افغانستان در دست داشتند، در پی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ٢٠٠۱ میلادی به آمریکا، و حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان از قدرت ساقط شدند.


[] واژه‌شناسی

طالبان، به‌معنای طلبه‌ها (جمع: طلاب)، در افغانستان و جهان عرب به کسانی گفته می‌شود که در مکاتب و مدارس دینی تعالیم اسلامی را فرا می‌گیرند.[]


[] تاریخچه

طالبان در آغاز کار شاید از اوایل ۱۹۹۴ گروه خودجوش کوچکی در قندهار بود. می‌گویند اعضایش که طلاب علوم دینی بودند، از رفتا رهبران مجاهدین که به‌خاطر کسب قدرت در شهر جنگ راه انداخته بودند، به‌خشم آمده و تصمیم گرفته‌اند برای پایان دادن به این تبهکاری‌ها، دست به‌عمل بزنند.[]

نام طالبان به‌عنوان یک گروه جدید مسلّح در افغانستان نخستین‌بار در همان سال (۱۹۹۴ میلادی) در گزارش‏‌ها دیده شد[*]. در آن هنگام طالبان توانسته بودند، برخی مناطق جنوب افغانستان مانند سنگ حصار، دوراهی اسپین بولدک و شهر قندهار را به‌تصّرف خود درآورند.

در حین پیشروی از جنوب افغانستان به‌طور چشمگیری از میل جوان‌ها، چه در نواحی روستایی و چه در ارودگاه‌های پناهندگان در مرز پاکستان، به پیوستن به صفوف خود برخوردار بوده‌اند. هم‌چنین قادر بودند به مقدار معتنابی سلاح دست یابند، اعم از سلاح‌هایی که نیروهای مختلف در حین عقب‌نشینی به‌جا می‌گذاشتند یا آن‌هایی که در حین خلع سلاح افراد و گروه‌ها به‌دست می‌آمد.

جنبش طالبان سخت وابستۀ تعهد مداوم سربازان آن است که بعضی از آن‌ها آماده‌اند تا در راه ملامحمدعمر شهید شوند... طالبان به‌سوی قندهار رفت و تقریباً بدون مقاومتی شهر را اشغال کرد. قندهار در دو سه سال گذشته دستخوش هرج و مرج بود زیرا چند گروه از مجاهدین برای تسلط بر شهربا هم می‌جنگیدند. طالبان توانست رهبر گروه‌ها را دستگیر کند، بعضی‌ها را کشت و بقیه را به زندان انداخت. توفیق نمایان طالبان در بازگرداندن، نظم به قندهار شهرت زیادی برایشان به‌بار آورد...

آنان در سال ۱۹۹۵ موفق شدند به‏ پیشرفت‏‌های سریعی در سایر مناطق افغانستان چون هرات و ده استان‏ دیگر نایل آیند و حتی کابل را محاصره کنند[*].

شهر هرات، تحت کنترل اسماعیل خان قرار داشت که با حکومت متحد بود. او به‌تدریج سلطه و نفوذ خود را بر سراسر ایلات عربی فراه و نیمروز در سمت شمال و بادغیس در سمت شمال غرب کسترش داده بود، وقتی طالبان از قندهار به‌سوی غرب حرکت کرد... نیروهای اسماعیل خان اطراف پایگاه هوایی را مین‌گذاری کرده بودند به این قصد که از پیشروی طالبان جلوگیری کنند. آن‌ها مجبور بودند با موج مردمانی درگیر شوند که به شوق شهادت در راه هدف خود را به روی مین‌ها می‌انداختند.

طالبان هم‌چنان پیش رفت و در عرض مدت نسبتاً کوتاهی شندند را گرفت و بدون جنگ به سمت هرات رفت و در ۵ سپتامبر ۱۹۹۵ وارد شهر شد.

فرضیات زیادی وجود دارد که چرا اسماعیل خان به آن راحتی تسلیم طالبان شد و در واقع هرات را به آن‌ها داد... احتمالا فکر کرده بود که نمی‌تواند روی پشتیبانی مردم حساب کند.

در طول نخستین ماه‌های حکومت طالبان بر هرات گزارش داده‌اند که صف‌های طویلی در برابر کنسولگری ایران تشکیل شده بود و تعداد زیادی درخواست روادید ورود به ایران را داشتند.

یکسال بعد، در ۱۱ سپتامبر ۱۹۹٦ طالبان ناگهان وارد جلال‌آباد شد. مقاومت اندکی صورت گرفت. رهبران مجاهدین که شورای ننگرهار را تشکیل می‌دادند تصمیم گرفتند بدون درگیری زیادی شهر را ترک کنند.

‎احمدشاه مسعود وزیر دفاع‏ دولت ربّانی، در سپتامبر ۱۹۹٦، ناچار شد به‌علّت قدرت‌یابی طالبان از راه گرفتن نیروهای‏ جدید و نیز فرار برخی فرماندهان محلّی بویژه پشتون‌ها و پیوستن آنان به‏ طالبان، از کابل عقب‌نشینی کند[*].

اهالی کابل تا این زمان، نگران پایتخت بودند. خیلی‌ها حتی ضروری‌ترین اموال خود را فروخته بودند و تقریباً در فقر و فاقه می‌زیستند. بنابراین، وقتی طالبان وارد شهر شد آسودگی چشمگیری به‌وجود آمد و امید ایجاد شد که لااقل آرامشی پدید آید و اوضاع اقتصادی سروسامانی پیدا کند. احتمالاً برهان‌الدین ربانی و احمدشاه مسعود از این طرز فکر در میان مردم آگاه بودند و شاید همین باعث شد که تصمیم گرفتند برای هر وجب کابل نبرد نکنند. شهرت شکست‌ناپذیری طالبان نیز شاید دلیل دیگری بود که فکر کنند نیروهای دولتی میل به جنگ با آن‌ها را ندارند. (بنابراین، فرار را بر قرار ترجیح دادند!)

با این حال، طالبان صبر نکرد که تسلط‌اش را بر کابل محکم‌تر کند و بلافاصله به سمت شمال حرکت کرد. در عرض چند روز در ارتفاعات معبر سالنگ که شمال و جنوب افغانستان را از هم جدا می‌کند، با نیروهای مسعود روبرو شد... دوستم و مسعود تصمیم گرفتند خصومت دیرین را کنار بگذارند و از نظر نظامی باهم متحد شوند. به این ترتیب نیروهای آنان در کنار هم توانست به‌طور موقت طالبان را تا مواضع شمال کابل عقب براند و در آنجا بن‌بست جدیدی پیش آمد.

‎[در این زمان ربانی و دوستم مرتکب خیانت ملی دیگر شدند]. پس از آن‌که اقدام دوستم به‌چاپ اسکناس خاص خود و اقدام حکومت ساقط شده ربانی به پر کردن بازار با اسکناس‌های تازه چاپ شده، تورمی تصاعدی و سقوط پول افغانی را باعث شد.

به‌دنبال ورود طالبان، چه به‌دلایل اقتصادی و چه به ترس از تجدید درگیری، سیل عظیم مهاجرت از جلال‌آباد. کابل آغاز شد. ده‌ها هزار، و بعضی از آن‌ها در واکنش مستقیم به بمباران شهر توسط نیروهای حکومتی، در سپتامبر ۱۹۹٦ از جلال‌آباد به پاکستان عزیمت کردند. پنجاه هزار نفر دیگر بین ماه‌های اکتبر و دسامبر همان‌سال از کابل به پاکستان گریختند.

طالبان سه ماه پس از تصرف کابل، یکبار دیگر کوشیدند به سمت شمال حرکت کند. این بار توانستند قرارگاه‌های بین کابل و معبر سالنگ را تصرف کنند. بیش از یکصد هزار نفر به‌عنوان پناهنده به کابل آمدند و طالبان سلطه خود را مستحکم کرد.

طالبان سپس به‌سوی مزارشریف رفت و بدون درگیری در ٢۴ مه ۱۹۹٧ آنجا را گرفت و دوستم به ازبکستان گریخت. دکتر حمید احمدی می‌نویسد:

    بدین ترتیب طالبان با فتح کابل تصّرف مناطق شمالی مانند مزار شریف را در دستور کار خود قرار دادند. آن‌ها با کمک طلاّب اعزامی از پاکستان و در سایۀ خیانت برخی‏ فرماندهان محلّی و اختلافات میان دوستم و عبدالملک در مه ۱۹۹٧ مزار شریف را به‌تصرّف درآوردند. یک روز بعد طالبان در اثر قیام مردم‏ مزار شریف و عملیّات نیروهای حزب وحدت و عبدالملک (که تا آن‏ زمان بنا داشت با طالبان سازش کند) شکست سختی خوردند و از مزار شریف عقب‏‌‌نشینی کردند[*].

در این دوران پاکستان، عربستان و امارات عربی متّحده طالبان را به‌‌عنوان دولت قانونی افغانستان به‌رسمیّت‏ شناختند. پس از عقب‌‌نشینی از مزار، طالبان به تقویت نیروهای نظامی‏ خود و خرید سلاح‌های جدید پرداختند و در اواسط مرداد ۱٣٧٧ (اوایل‏ اوت ۱۹۹٨) موفّق شدند مزار شریف و مناطق اطراف آن را به‌‌چنگ آورند و در اواسط شهریور هجوم دیگری را به استان بامیان محّل استقرار نیروهای شیعۀ حزب وحدت شروع کردند و بخش اعظم شهر بامیان‏ را به‌‌تصرّف درآوردند[*].


[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱: محمد محق، ریشه‌های تاریخی القاعده و طالبان: بخش اول و بخش دوم
پيوست ٢: داود قاری‌زاده، تعریف طالبان امروز افغانستان چیست؟
پيوست ۳: وحيد مژده، طالبان دیروز و طالبان امروز: بخش اول و بخش دوم
پيوست ۴: دکتر حمید احمدی، طالبان: ریشه‌‏ها، علل ظهور و عوامل رشد
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]