جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

افغانستان؛ آیا توریسم احیا خواهد شد؟

از: جف هان (مدیر و موسس شركت "هینترلند تراول" در لندن است.)؛
برگردان از: سیروس آزادی



فهرست مندرجات

[افغانستان][گردش‌گری در افغانستان]


افغانستان، بخاطر جنگ و ناآرامی، از نقشه توریسم محو شده است. اما چه فرصت‌هایی برای بازگشت دارد؟ جاذبه‌های توریستی‌اش كدام اند؟ در مقاله ذیل تلاش می‌شود به این سئوالات پاسخ داده شود.

بنابر عقیده عمومی، وقتی كشوری، طی سی سال گذشته، تجاوزات، جنگ‌های داخلی، و همه نوع كشمكش درونی و تخریب زیربنایش را مشاهده كرده، توریسم احتمالا آخرین چیزی است كه به ذهن افراد خطور می‌كند. اما نگرش نوین، كه تاحدی بواسطه افزایش سفرهای بین‌المللی رایج شده و مدعی است توریسم - درصورتی كه بخوبی مدیریت شود - با بهمراه آوردن منابع مالی، دانش و حسن نیت فراوان می‌تواند عامل مهمی در بازسازی باشد، دید متفاوتی دارد.

افغانستان اساسا همیشه یك چهارراه تجاری بوده كه در تعریف‌اش از عبارت "سكان آسیا" استفاده كرده‌اند. از دوران بسیار قدیم، جایگاه مركزی افغانستان غیرقابل چشم‌پوشی بوده است. چند امپراطوری مهم، باختران‌ها، گریك‌ها بعد از اسكندر، و محمود غزنوی در قرن دهم پس از میلاد، و ... بخاطر جایگاه جغرافیایی افغانستان بوجود آمدند.

در زمان ما نیز رویدادی مهم در این كشور رخ داده: ظهور طالبان، كنترل سریع آن‌ها بر عمده قسمت‌های كشور و سقوط‌شان تاثیری فوق‌العاده بر افغانستان و منطقه داشت. ما هنوز در حال ارزیابی اهمیت تاریخی طالبان، و درس‌هایی كه می‌توان از حكومت كوتاه‌شان آموخت، هستیم. این كشور، علیرغم آسیب دیدگی نمادهای فیزیكی‌اش، در جذب توریست‌ها سابقه‌ای طولانی دارد. شاید دیگر نتوان موزه كابل و بودای بزرگ بامیان را مرمت كرد، اما چیزهای زیادی هست كه می‌توان مجددا كشف‌شان كرد: كوه‌ها، صحراها، و قبیله‌نشین‌هایی با تبار متفاوت كه با میهماندوستی عجیبی از بازدیدكنندگان استقبال می‌كنند. در غرب نیز ثروتی پنهان وجود دارد. افغانستان، به مدت تقریبا سی سال، بر روی مسافران معمولی بسته بوده است. این امر در آسیا تقریباً بی‌نظیر است، و برای سرمایه‌گذاران و توریست‌های نوین گیرایی [خاصی] دارد.


[] قدیم و حال

با سفر زمینی همراه با گروه‌ها از افغانستان تا هند در دهه ۱۹۷۰ تجربه زیادی كسب كردم. عبور از ایران و رسیدن به هرات در آن روزها به‌معنی تجربه صحنه‌هایی بود كه قرون وسطی را یادآوری می‌كردند: ساختمان‌های كوچك، و خیابان‌هایی پر از وسایلی كه اسب و شتر آن‌ها را می‌كشیدند. هوای خنك غروب مردان موقر با لباس‌های رنگارنگ را به خیابان‌ها می‌كشید كه با تعارفات خاص خودشان با یكدیگر سلام و احوالپرسی می‌كردند. تعظیم، دست روی سینه، و "سلام علیكم، سلام، حالتان چطور است؟" و در جواب "خوبم."

امروزه خیلی چیزها تغییر كرده، بجز تعارفات طبیعی. افغانستان به‌زور به‌دنیای نوین كشیده شد. یك سفر شخصی ده روزه، از غرب به شرق كشور در نوامبر / دسامبر ۲۰۰۲ (اولین ملاقاتم از این كشور بعد از سال ۱۹۸۱) جزئیات عملی را تفكیك نمود. افغانستان هنوز جذاب بود، نسبتاً امن بود، و هینترلند می‌توانست در آنجا فعالیت كند. سفر من به یك ماجرای واقعی تبدیل شد.

گروهی از ۱۲ مسافر جسور، كه در بین‌شان فقط یك نفر زیر چهل سال داشت و پیرترین‌شان ۷۵ ساله بود، در آوریل سال گذشته وارد تهران شد، و این در حالی بود كه روز بعد هنگام فرود در مشهد با بوران و برف مواجه گردید. برای تجدید قوا یك روز بیش‌تر در شهر حرم امام رضا ماندیم.

قدم زدن در مركز شهر بسیار جالب بود. حرم بزرگ ما را جذب خود كرد، و مقیاس وسیع صحن‌های اطراف حرم همه ما را شگفت‌زده كرد. شام گوارا به سبك ایرانی و دیدار از یك چایخانه ما را آرام كرد و با آداب و رسوم شرق آشنایمان كرد.

عزیمت زودهنگام به‌سوی مرز باعث تنظیم الگوی روزهای آتی شد. امور خرید آب معدنی و خوراكی برای سفر شب قبل انجام شده بود. كمبود آب آشامیدنی تمیز در افغانستان یك معضل است اما آب معدنی بطری شده در شهرها فراوان است، گرچه طبق استانداردهای محلی گران است.

خوب بودن جاده‌های ایران تكان‌های جاده‌های افغانستان را تشدید می‌كند. اما قبل از هر چیز به تجربه مرزی می‌رسیم. عبور از مرزهای آسیایی با وسیله شخصی و گروهی از غربی‌ها می‌تواند تجربه‌ای تلخ مملو از سوء تفاهم‌ها باشد: زبان، فرهنگ، و حتی دشمنی آشكار. اما با دقت زیاد در آماده كردن اسناد برای افراد و خودرو، به اضافه رضایت‌نامه درباره سرنوشت شخصی و چندین انشاءالله، سرانجام از این تجربه گذشتیم.

در سال ۲۰۰۳، مرز اسلام قلعه افغانستان دریایی بود از هرج و مرج آشكار، اما برای گروه ما تجربه جالبی محسوب می‌شد. مسئولان با نوعی تردید به ما نگاه می‌كردند. "ما یك NGO بودیم؟ نه! نظامی بودیم؟ معلوم است كه نه! پس آنجا چكار می‌كردیم؟" ما نسلی بودیم كه احتمالا ۲۵ سال بود دیده نشده بودیم - گروهی از توریست‌های غربی. بالاخره، لبخند، و كمی ناباوری، روی صورت‌هایشان ظاهر شد. "بسیار خوب، خیلی خوش آمدید."


[] هرات

سپس سفر به هرات آغاز شد. جاده جدید در حال ساخت، موازی با راه خاكی است. باید دقت زیادی به خرج دهید، مگر اینكه بخواهید وسیله‌تان را از بین ببرید. سفرهای گذشته را از یاد نمی‌برم - ۱۲۵ كیلومتر مسیر هرات هیچ مشكلی نداشت. با احداث جاده جدید از سال بعد، مجددا مشكلات برطرف خواهد شد. غروب بود كه به شهر رسیدیم و هتلی را كه قرار بود در آن بمانیم پیدا كردیم. یك راننده تاكسی خوش برخورد برای كمك به یافتن هتل در تاریكی به یاری مان آمد.

روز بعد، گردش مان در شهر تاییدكننده نظر من بود، مبنی بر این كه هرات بیش از هر شهر دیگری در افغانستان جاذبه‌های توریستی دارد. حال و هوای تجارت با ایران، كه روز به روز در حال افزایش است، شهر را به تكاپو وادار كرده. شكوه معماری اسلامی را می‌توان به بهترین نحو در مسجد جامی (از قرن دوازدهم) مشاهده كرد. مناره‌های مصلای تیموری و مقبره گوهرشاد شگفت‌انگیزترین نوع از تزیین كاشی كاری را دارا هستند. مقبره جامی (شاعر) نیز در شهر قرار دارد. ارگ بزرگ بر شهر مسلط است. در داستان‌ها آمده كه این ارگ را ابتدا اسكندر بزرگ ساخته.

جنگ‌های خشونت‌آمیز اخیر در شهر ساختمان‌های زیادی را تخریب كرد اما ارگ را می‌توان همانگونه چندین قرن پیش دیده می‌شده اكنون مشاهده كرد. درست شش كیلومتر بیرون از شهر گازرگاه قرار دارد، مكانی باشكوه و ویژه. بازدیدكنندگان از مقبره صوفی مقدس و خواجه عبداله انصاری (شاعر)، كه در سال ۱۰۰۶ در هرات به‌دنیا آمد و در آن فوت كرد و نیز از مقبره‌های رهبران و شاهان سابق افغانستان كه شعرا و مسافران قدیمی به آن‌ها اشاره كرده‌اند دیدن می‌كنند. دانشمندان و درویش‌ها، به مدت چندین قرن، به این سرزمین صلح می‌آمدند. مردم شهر به ما (گروهی از توریست‌های مسن كه به ساختمان‌هایی كه آنان بی‌ارزش قلمداد می‌كردند با تعجب می‌نگریستند) خیره شده بودند. توریست‌ها هنوز عجیب و غریب هستند و مردم محلی می‌خواهند بیش‌تر درباره‌شان بدانند، همان قدر كه توریست‌ها دوست دارند درباره مردم محلی بدانند.

دیدار ما از مسجد (كه هنرمندی ماهر در حال مرمت و تعویض كاشی‌هایش بود) با خاتمه نماز همزمان شد و خیلی زود عده زیادی از نمازگزاران كنجكاو ما را احاطه كردند و سئوالات زیادی پرسیدند. در آنجا نوعی اشتیاق برای اخبار، ولع برای هنجار و غرور برای مسلمان و افغان بودن وجود دارد. مهمان‌نوازی، تنوع، رنگ و اغلب فرش‌های نفیس منطقه اشتیاق بدست آوردن این شكوه مندی‌ها را در گروه ما ایجاد می‌كردند. مجبور بودم موارد پیش‌پا افتاده‌ای مثل عوارض گمركی، حمل فیزیكی موارد و مشكلات بار زیادی را به آنان گوشزد كنم، اما بی‌فایده بود.

سفر ما تازه آغاز شده بود. اكنون اثاثیه زیادی داشتیم. وقت آن رسیده بود كه مسیری كه به‌نام "جاده روسیه به قندهار" شناخته می‌شد را پیش بگیریم. طولی نكشید كه با موانع نیرویی شبه نظامی - كه ماهیتی ناشناخته داشت - مواجه شدیم، كه احتمالا برای گرفتن مالیات راه را بسته بودند. جاده هراس‌انگیز بود، و نشانه‌های كشمكش در جاده دیده می‌شد. احتیاط بسیار زیادی لازم است و اجتناب از خطرهای خاص خیلی زود به یك غریزه تبدیل می‌شود.

وقتی با لاشه سوخته هواپیمایی در كنار جاده مواجه می‌شوی، چشم‌انداز برایت آشكار می‌شود، و خشونت بشر را بی‌پرده می‌بینی. این مدخل صحرای افسانه‌ای مرگ بود، خشك و ناخوشایند. اما گاهی برای صرف چای كنار جاده می‌ایستادیم و درباره وضعیت جاده بحث می‌كردیم. نگهداری خودروی مان اهمیت زیادی داشت و سفرمان بیش از آنچه برنامه‌ریزی كرده بودیم طول كشید. خودروی مان باید سه هفته دوام می‌آورد. شب هنگام در یك چایخانه توقف كردیم - در آنجا چیز دیگری نبود. یك كیلومتر پایین‌تر از جاده یك هتل قدیمی روسی قرار داشت، كه اكنون تخریب شده و پر از لاشه خودروهای زرهی بود. بنابراین، بعد از یك جلسه دیگر از "چه كسانی هستید؟" در چایخانه غذای محلی را خوردیم و برای خواب آماده شدیم.

اتوبوس محلی قبل از سپیده‌دم راه افتاد و ما بلافاصله دنبالش كردیم. روزی طولانی پیش روی بود، و بحث راننده درباره وضعیت بد جاده ادامه داشت. برای سرعت بخشیدن به بازسازی جاده كه برنامه‌ریزی و تایید شده بود دعا كرده بودند. وقتی جاده جدید تكمیل شود، سفر هرات-قندهار فقط یك روز طول می‌كشد. ما، خسته و كوفته، فقط می‌خواستیم تا شب به یك هتل برسیم.


[] قندهار

بخاطر ملاحظات امنیتی قصد نداشتیم دو شب در قندهار بمانیم. اما انعطاف‌پذیری كلید سفر موفقیت‌آمیز در افغانستان است. خودروی ما به كمی تعمیر نیاز داشت و مجبور بودیم توقف كنیم. قندهار سرزمین جالبی بود. قبل از حمله روسیه به افغانستان، قندهار سرزمین حاصلخیزی برای عمده آسیا محسوب می‌شد، و انگور و انارش به‌درستی معروف شده. از دیدن نشانه‌های احیای این كشت‌وكار، علیرغم كشت ناخوشایند خشخاش به‌صورت پراكنده، هیجان‌زده شدم. این شهر از نظر سنت‌های اسلامی و موسسات دولتی افغانستان مهم است. مسجد عبای حضرت محمد یكی از مقدس‌ترین حرم‌ها در این كشور است. تاریخ باستان نیز اهمیت دارد: اسكندر شهری را در اینجا تاسیس كرد و بقایای باستانی‌اش در همین نزدیكی هستند. در زمان معاصر، قندهار مقر طالبان بود.

از اینجا تا مرز پاكستان ۹۰ كیلومتر و تا كویته كمی بیش‌تر از این است. قندهار، بخاطر قرارگرفتن در مسیر تجاری، پر است از هتل، رستوران و بازار. تاثیر پاكستان بر منابع مالی و بازرگانان بسیار قوی است. حساس‌ترین مسافران می‌توانند جریان پنهان مواجهه اسلامی را حس كنند. شهر بخاطر گلدوزی‌هایش، انبار ترانزیت ابریشم، كلاه‌های گلدوزی شده قبیله‌ای، كت‌های بی‌آستین، بازارهای جالب و مكان‌های تاریخی معروف است.

با وجود این، شهر با گذشته و حال متزلزل برای غربی‌ها و بسیاری از مسافران باقی مانده، بنابراین دقت بسیاری لازم است. روز بعد ترجیح دادیم برای دیدن "لشكرگار" و "بست" به خارج از شهر برویم. این مكان اقامتگاه زمستانی شاهان غزنوی بود، كه توسط مغول‌ها تخریب، و در سال ۱۲۲۱ توسط تیمور بازسازی شده بود. بقایای حیرت برانگیز، و طاق بزرگ بسیار معروف هستند.

وضع جاده‌ها همچنان خراب بود. دو روز طول كشید تا با رانندگی محتاطانه به غزنه (حدود ۳۵۲ كیلومتر دورتر از شهر) برسیم. تنها نبودیم: دسته‌های اتوبوس‌ها و كامیون‌ها، كه بعضی‌هایشان بیش از اندازه بارگیری شده بودند اطرافمان بودند. اكنون ما در حال طی مسیر بر روی "جاده امریكایی" بودیم. این جاده، كه برخلاف جاده سیمانی روس‌ها، از آسفالت ساخته شده در اكثر مناطق تا حد خرابی كامل فرسایش یافته. آسفالت به نگهداری بیش‌تری نیاز دارد. اما در این روزها با مهمان‌نوازی صمیمانه‌ای مواجه شدیم. هیچ كس قصد ایجاد دردسر نداشت، بلكه می‌خواستند از ما محافظت كنند. خبرهای خوب برای آینده - گروهی از مهندسان هندی و كارمندان سازمان ملل را در حال بررسی جاده دیدیم. احتمالا كار بازسازی جاده شروع شده است.


[] غزنه

بالاخره به غزنه رسیدیم، شهری معروف با تاریخ نظامی ممتد، سابقه‌ای بودایی و وضعیت تقریباً متزلزل كنونی. محبت و گرمی ذاتی مردم شهر بر من تاثیر گذاشت. دژ بزرگ از كیلومترها دورتر قابل مشاهده است و درست پشت آن دو برج یا مناره قرار دارد، كه توسط مسعود ۱۱۱۰ و بهرام شاه (شاهان غزنوی) ساخته شده‌اند. این مكان‌ها در غزنه معروف هستند. آجركاری بر روی برج‌ها از نتایج هنر اسلامی دوره ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ بعد از میلاد می‌باشد. كمی بالاتر بقایای كاخ سلطان مسعود و آرامگاه سلطان محمود (فاتح بزرگ قرن دهم) قرار دارند.


[] كابل

گردش ما در جنوب تقریباً كامل شده بود و ۱۴۵ كیلومتر نهایی به كابل بر روی جاده تقریباً جدیدالاحداثی طی شد كه قبل از وارد شدن به دره كابل از میان تپه‌ها می‌گذرد. دشمنی و كشمكش بین احزاب، برای كنترل كابل، تا حدی بوده كه مین‌روبی اطراف شهر سال‌ها طول خواهد كشید. می‌توان [با هواپیما] از كابل به هرات پرواز كرد، اما صحراهای خشك جنوبی افغانستان تجربه‌ای هستند كه نباید از دست‌شان داد.

پایتخت افغانستان اكنون، بخاطر بازگشت پناهندگان و ناآرامی مداوم در بخش‌های دورافتاده كشور، جمعیت زیادی دارد. برای توریست یا مسافر، جذابیت‌های شهر عبارت اند از هتل‌ها و مسافرخانه‌های متعادل، غذاهای متنوع و رستوران‌ها به‌علاوه‌ی دسترسی به كالاها و اجناسی كه در دیگر نقاط افغانستان در دسترس نیستند. در این شهر پر جنب و جوش، تماس با دنیای خارج از طریق اینترنت و تلفن آسان است. شرایط جوی تقریباً در تمام طول سال ملایم و قابل تحمل است. برای كارگزاران قدرت در این دنیای خاص و بازرگانان، كابل جایی است كه در نهایت مجبوری تجارت خود را در آن انجام دهی.

تنوع و پیچیدگی خیابانی مثل "چیكن استریت" توریست‌ها را گیج می‌كند. تعداد خیابان‌های مشابه در دنیا، كه این تعداد مغازه - كه همه نوع ابزار دست‌ساز كشور را ارائه كنند - را در خود جای بدهد، بسیار اندك است. كتاب‌های راهنما، سنگ لاجورد، قالیچه، گلدوزی، سلاح، جواهرات، هر چیزی! فقط بپرسید. البته قیمت در اینجا بالاتر از بقیه مناطق كشور است، اما هر چیزی كه بخواهید می‌توانید بخرید. كابل شهر یادبودها، اماكن مذهبی، قلعه دژمانند، و البته برای افغان‌ها، بازاری كه محصولات خارجی در آن فروخته می‌شود، نیز هست. كابل خودش را برای فصل‌های آتی آماده می‌كند. از هتل اینتركنتیننتال به پایین، همه هتل‌ها در حال نوسازی هستند. وزارتخانه‌های دولتی و دیگر موسسات باید دوباره از زیربنا ساخته شوند. با گردش در حومه شمالی و جنوبی معنی ویرانی كامل، بخاطر جنگ‌های داخلی ۲۰ سال گذشته، را درخواهید یافت. كارهای زیادی هست كه باید انجام شود. سالن خالی موزه، كه به‌صورت دلخراشی غارت شده، نیازمند همكاری بین‌المللی است.

پروازهای بین‌المللی سفر به كابل را آغاز كرده‌اند و تردیدی وجود ندارد كه توریسم خیلی زود شروع خواهد شد. ستاد توریستی آماده و منتظر است، و تعدادی از توریست‌های متعهد با حضورشان به آن رونق داده‌اند. با توسعه زیربنای توریستی گردشگری تسهیل می‌شود و سفر به خارج از كابل دشوار نخواهد بود. دیدار از غزنه، بامیان و جلال‌آباد آسان‌ترین دیدار خواهد بود.


[] بامیان

ما، پس از استراحت و تجدید قوا، به‌سوی كوه‌های شمالی رفتیم - محل زندگی قبایل قومی متفاوت: تاجیك‌ها، هزاره‌ها، ازبك‌ها، و تركمن‌ها. كوه‌ای هندوكش برای همه شناخته شده‌اند - بلند، پوشیده از برف، پر از دره‌های مخفی و رودهایی كه از كوه سرازیر می‌شوند. قبل از عبور از تونل سالنگ، كه راه اصلی به شمال و مزار شریف می‌باشد، می‌بایست به دره بودایی بامیان (۲۲۳ كیلومتری كابل) می‌رفتیم. در اینجا یكی از بزرگ ترین عجایب دنیا قرار داشت: مجسمه بزرگ بودا با ۵۵ فوت ارتفاع كه متاسفانه در عملی وحشیانه، كه نمونه‌اش در قرن گذشته یافت نمی‌شود، تخریب شد. با وجود این، غارها، فرورفتگی‌ها (كه در آن‌ها مجسمه‌ها را جای داده بودند) و ویرانه‌های پادشاهی و شهری قدیمی كه توسط مغول‌ها تخریب شد و طالبان به آن آسیب رساندند، هنوز در اینجا قرار دارند. یك مسافرخانه جدید گشایش یافته و شهرها / دژهای باستانی مجاور بر روی قله كوه‌ها، و نیز دریاچه‌های بسیار زیبای "بند امیر"، همگی در انتظار كشف شدن هستند.


[] تونل سالنگ

جنگجویان در كل این منطقه جنگیدند و تا چهار سال پیش كه درگیری حزبی پایان یافت هنوز خط مقدم نبرد محسوب می‌شد. مین‌روبی كل منطقه سال‌ها ادامه خواهد داشت. اگر بخواهید به شمال، پشت كوه‌ها، بروید باید بین تونل یا راه طولانی بیرون یكی را انتخاب كنید. البته ذكر این نكته كه تونل ترسناك سالنگ - شاهكار مهندسی عظیم دهه ۶۰ كه به‌شدت خراب شده - در حال بازسازی است، بسیار ترغیب كننده است. موسسه آقاخان در حال كسب حمایت مالی برای سازه‌های روستایی و پل‌ها در این منطقه است. اسماعیلی‌های زیادی در این منطقه هستند. تجربه تونل و جاده برای ما تجربه خوبی نبود. در راه برگشت، بخاطر برف و بوران اواخر ماه می‌ كه به نابسامانی و مسدود شدن جاده‌ها منجر شد، مجبور شدیم از چایخانه‌ها استفاده كنیم. وقتی تونل و جاده‌های نزدیك بازسازی شوند، چنین طوفان‌هایی مسئله‌ساز نخواهند بود. به‌هرحال، چشم‌انداز عالی است. اینجا دنیای دیگری است، بسیار دور از صحراهای داغ و خشكی قندهار. این جاده اصلی به‌سوی شمال به تاجیكستان نیز متصل می‌شود و شما را به فلات بی‌پایان آسیا می‌آورد، كه هزاران مایل وسعت دارد.

هنگام عبور از این جاده با اسكلت تانك‌ها، خودروهای زرهی و روستاهای ویران شده برخورد كردیم - كه شاهدی هستند بر دیوانگی محض و طمع جنگ طلبان. مردم شمال به خارجی‌ها بیش‌تر عادت دارند و، مثل جنوبی‌ها، با تردید به حضورمان در منطقه نمی‌نگریستند. چند مكان باستانی وجود دارد – كه در زمان صلح خاكبرداری شده و اكنون به فراموشی سپرده شده‌اند - كه در درك گذشته باستانی بسیار مهم هستند. این مكان‌ها شامل ویرانه‌های معبد سرخ كتل می‌شود كه اكنون متروكه باقی‌مانده و در انتظار بازدیدكنندگان، توضیحات و توجه می‌باشد.

مناطق دیدنی شمال بسیار بیش‌تر از آن‌چیزی است كه من درباره‌اش نوشته‌ام - قندوز - شهری قرون وسطایی، كه زمانی با دیوار محصور شده بود، دیگر شهرها، معادن سنگ لاجورد كه در شرق مخفی هستند.


[] مزار شریف

زمان ما در این سفر محدود بود. می‌بایست مزار شریف را می‌دیدیم، كه صحنه عمده جنگ‌ها بوده و مركز قسمت شمالی محسوب می‌شود. مزار شریف همچنین مذهبی‌ترین و مشهورترین زیارتگاه در افغانستان را در خود جای داده است - زیارتگاه حضرت علی، پسرعمو و داماد پیامر. هر ساله هزاران نفر (با الهام گرفتن از داستان‌ها، سنن، و از همه بالاتر، با الهام گرفتن از ایمان) برای عبادت به این زیارتگاه می‌آیند. ما كه هستیم كه بخواهیم درباره علت آمدن نزد خدا بحث كنیم؟ زیارتگاه نقطه توجه شهر است. بعد از بازسازی‌های اخیرش، ساختمانی رنگارنگ و تقریبا زیبا با معماری موزون و كاشی كاری پدیدار شده است. خود شهر كاملا نوین است، و آثار درگیری‌های اخیر بر شهر نمایان است. مزارشریف، همانند كابل، محل هتل‌ها، غذا، و استراحت قبل از پیشروی است.

در نزدیكی شهر یك گنجینه قرار دارد، و آن ویرانه‌های شهر باستانی بلخ است، كه گفته می‌شود یكی از قدیمی‌ترین شهرهای دنیا است. طبق روایات، زیارتگاه‌ها و آیین‌ها به قرن پنجم قبل از میلاد برمی گردند. اسكندر شهری در اینجا بنا نمود، بقایای بودایی اطراف شهر باقی مانده و دیوارهای شهر كه حداقل ۱۲ كیلومتر طول دارد هنوز اینجا است. ویرانه‌های گنبد نوح (یكی از قدیمی‌ترین مساجد در آسیا) تزئیناتی مشابه با تزئینات قرن هشتم سامرا در عراق دارد. بلخ، زادگاه "رومی بلخی" (شاعر صوفی) است. این شهر دانشگاهی، مركز اسلامی یادگیری و تقوا، توسط چنگیزخان ویران شد اما شاهرخ آن را احیا كرد. بر روی زیارتگاه خواجه ابو نصر پارسا كار خارق‌العاده‌ای انجام شده. هر كسی كه به هنر، تاریخ و فرهنگ علاقه‌مند است باید این مكان باستانی را ببیند.

بازگشت به كابل از شمال، علیرغم این كه طولانی است، باید یك روز طول بكشد. اما هیچ چیزی در این دنیا قطعی نیست و شرایط آب و هوایی ما را شكست داد. پروازها از مزار همیشه پر هستند، كه خود شاهدی است بر محبوبیت بلخ.

كابل، برای بسیاری از توریست‌ها، نقطه عزیمت از افغانستان است، و آنان برای خروج از پایتخت از پروازهای بین‌المللی استفاده می‌كنند. اما برای آن‌هایی كه زمان و قوه تصور دارند یك ریسك وجود دارد: كابل از طریق تنگه كابل به جلال‌آباد و خروج از افغانستان از طریق گذرگاه معروف خیبر به پیشاور در پاكستان. این گذرگاه‌ها بوی تاریخ می‌دهند و، از قرونی كه شاهد تاسیس افغانستان مدرن و كوتاه‌سازی آرزوهای استعماری بریتانیا و سیك‌ها (در قرن ۱۸ و ۱۹) بوده‌اند، غرق در خون می‌باشند. عزیمت از دره كابل به تنگه كابل از میان سرزمینی با شكوه صورت می‌گیرد. جاده در دست مرمت است و در صورت تكمیل به جاده اصلی تجاری تبدیل خواهد شد. جلال‌آباد سابقه بودایی جالبی دارد، در زمان‌های مختلف متزلزل بوده، اما بازارخوبی برای اجناس شمال‌غربی است و دارای هتل‌های متعادلی می‌باشد. قالیچه‌ها در این منطقه تنوع جالبی دارند.

زمانی این منطقه، تا مرز پاكستان، چندین اردوگاه پناهندگان را در خود جای داده بود و مشاهده اردوگاه‌های خالی خوب بود. در خود مرز عده‌ای پیاده در حال عبور بودند. عبور از سمت افغانستان آسان بود.

پاكستان بخاطر كاغذبازی‌اش، كه ما هم تجربه كردیم، معروف است.

من با عصبانیت آن‌هایی كه درانتظار وارد شدن یا خارج شدن از پاكستان بودند موافق هستم.

گذرگاه خیبر بوی قرن گذشته را می‌دهد و بخشی از آن محسوب می‌شود. دژها، سربازان مرز شمال‌غربی و فضای عجیب "لندی كتل"، سكوی راه آهن، و شهر باستانی قاچاقچی‌ها. یك معبد بودایی بر خانه‌های بزرگ مستحكم (كه گفته می‌شود به عوامل مهم بازار سیاه تعلق دارد) مشرف است. به پیشاور، شهر پرجنب و جوش مدرن / باستانی، خوش آمدید - شهری ممتاز در استان مرزی شمال‌غرب، با جمعیت عمدتاً افغانی، شهری مملو از توطئه‌های عمیق سیاسی، ارتدوكسی اسلامی، پر از بازرگان، صراف و قاچاقچی. در پایان سفرتان در افغانستان، آیا می‌توانید چیزی بیش تر از این درباره یك شهر بپرسید؟

سفر به افغانستان یك نكته را ثابت كرد. پتانسیل این كشور به‌عنوان یك مقصد توریستی عمده بسیار بالا است. تمام مزیت‌های طبیعی را دارا است، چشم‌انداز گوناگون، صحراها، كوه‌ها، صنایع دستی زیبا، قالیچه‌هایی كه در دنیا شناخته شده‌اند، باستان‌شناسی، بعضی ساختمان‌های زیبا و سابقه تاریخی فوق العاده كه قوه تخیل را تحریك می‌كند. اما بزرگ‌ترین امتیاز مهمان‌نوازی خالصانه افراد مختلف است.

چطور می‌توان این پتانسیل فوق‌العاده را درك كرد؟ فقط با سرمایه‌گذاری عظیم در جاده‌ها، ارتباطات هوایی، زیر ساخت‌ها، و جلوه‌های توریسم - راهنماهای تعلیم دیده، هتلداری، ادبیات توریستی، سرمایه‌گذاری در مدیریت امكان باستانی. گونه‌های مختلف حمل و نقل نیز باید به كارگرفته و نگهداری شود. سرانجام اینكه، امنیت برای مسافران ضروری است. ممكن است بگویید كار دشواری است. اما توسعه توریسم تازه آغاز شده و باید مورد تشویق قرار گیرد. افغانستان با آغوش باز و ذهنی پذیرا از همه استقبال می‌كند.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- جف‌ هان، افغانستان؛ آیا توریسم احیا خواهد شد؟، برگردان: سیروس آزادی، سایت ویستا



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سایت ویستا


[برگشت به بالا]