[۱] «ای برادران، سوگند به هستی خدای که به حقیقت میترسم از این که خدای بر من غضب فرماید.»
[۲] «از این رو واجب شد بر شما که در یهودیه و اسرائیل سیر کنید در حالتی که مبشر باشید اسباط دوازدهگانهٔ اسرائیل را تا فریب از ایشان برداشته شود.»
[۳] پس شاگردان ترسان و گریان در جواب گفتند: همانا آن چه را که به آن ما را فرمان دهی میکنیم.
[۴] پس آن وقت یسوع فرمود: «باید سه روز نماز کنیم و روزه بگیریم و از حالا به بعد هر شب باید نماز کنیم برای خدای سه بار، وقتی که ستارهٔ اول نمایان شود؛ آن گاه که برای خدای نماز به جای میآوریم سه بار از او خواهان رحمتیم؛ زیرا خطاکاری اسرائیل بر خطاکاریهای دیگران سه برابر زیاده میشود.»
[۵] شاگردان گفتند: چنین است.
[۶] پس چون روز سوم به پایان رسید، در صبح روز چهارم یسوع همهٔ شاگردان و رسولان را خواند و فرمود: «کافی است که با من برنابا و یوحنا بمانند.»
[۷] «اما شما بلاد سامره و یهودیه و اسرائیل را تماماً بگردید، در حالتی که مبشر باشید به توبه؛ زیرا تیشه بر نزدیکی درخت گذاشته شده است تا آن را ببرد.»
[۸] «بر بیماران دعا کنید؛ زیرا خداوند مرا به هر مرضی مسلط نموده.»
[۹] آن وقت نگارنده گفت: ای معلم، اگر از شاگردان تو سؤال کنند از راهی که به آن واجب است اظهار توبه، پس چه جواب گویند؟
[۱۰] یسوع در جواب فرمود: «اگر مردی کیسهٔ خود را گم کند آیا چشم خود را میگرداند تا آن را ببیند، یا دست خود را تا آن را برگیرد، یا زبان خود را تا فقط بپرسد؟ نه، هرگز چنین نیست؛ بلکه با تمام تن خود چشم میاندازد و هر قوّتی که در خود دارد به کار میبرد تا آن را پیدا کند.»
[۱۱] «آیا این درست است؟»
[۱۲] نگارنده در جواب گفت: همانا درست است به تمام درستی.
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>