جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

تاریخ اندیشه مدرن

از: م. ج. البرز

تاریخ اندیشه مدرن

(فصل دوازدهم)

تفرعن فقه و ایمان مداراگر


فهرست مندرجات

[تاریخ اندیشه]


"پییر بییل" متفکری است که از نبود سنت مدارای مذهبی در دوران خود خشمگین بود. از دید وی خودپسندی فقه دچار زیاده روی شده و ایمان مداراگر و ساده به بوته‌ی فراموشی سپرده شده است. این واقعیت که کسانی بودند که به تفسیرشان تا آن حد اطمینان داشتند که حاضر بودند به‌نام خدا دست به شکنجه، زندانی کردن و کشتار بزنند، تنها تفرعن آن عقیده را می‌رساند؛ تکبر جنایت باری که نقطه‌ی مطلقاً مقابل فروتنی مذهبی است.


[] تفرعن فقه و ایمان مداراگر

پییر بییل[۱] نمونه‌ی صادق اندیشمندانی است که در زمان خود و سده‌ی پس از آن، از شهرت بسزایی برخوردار بودند، اما در قرن حاضر یاد آنان از اذهان رخت بربسته و نام او با فراموشی قرین شده است. به گفته‌ی اندی وارهول[٢]، ظاهراً قرار است هرکس فقط صد و پنجاه سال از اشتهار را به خود اختصاص دهد.

پییر بییل دربسیاری از زمینه‌ها یکی از نافذترین و به یقین پرخواننده ترین نویسندگان تاریخ است. عالمی که دامنه‌ی اندیشه‌اش قرن هفده و نیمه‌ی اول قرن هجدهم فراگرفت و آثارش در کتابخانه‌های خصوصی افراد بیشمار و به ویژه علاقه مندان فرهنگ و تحصیلکردگان یافت می‌شد؛ معذالک این دانشور بزرگ در زمان حاضر تقریباً ناشناخته است. اهمیت وی در قرن هفده میلادی و تأثیری که وی بر زندگی و تمدن این سده و قرن پس از آن گذارد، تعیین کننده است و وی سمبل کشمکش‌ها و معضلات قرن هفده می‌باشد. همچنین وی کسی است که شهرتش در فرهنگ خود و در میان جمع علاقه مندان به فلسفه‌ی وی دستخوش تحول شگفت انگیزی شده است. این طنز تاریخ اندیشه‌ی مدرن بود که وی از جانب جنبش روشنگری[٣] فرانسه فردی از صف آنان و حتی یکی از پیش کسوتانشان به حساب می‌آید، معذالک در سراسر قرون هجده و نوزده میلادی و تا پسین سال‌های قرن بیستم، پییر بییل، این اندیشمند مذهبی و متدین و ایمان باور[۴] (مبحث پاسکال - فصل هفتم - را به خاطر بیاوریم)، به‌عنوان شخصی لامذهب، شکاک در امور دینی و پدر روشنگری شناخته شود. از اواسط قرن بیستم نونگری و نواندیشی درباره‌ی آموزشهای پییر بییل کم کم گسترش یافت، زیرا کارشناسان که نمی‌توانستند نقش وی را در فرهنگ، و نفوذ او را در سراسر قرن هجده نادیده بگیرند، آغاز به بررسی ژرف تر تعالیم وی کردند و وی را در شرایط زمان و کار و زندگیش، جدا از تصویری که از او در آن سده موجود بود، مورد توجه قرار دادند. این متخصصین نظریه‌های برجسته‌ای را تدوین نمودند که زندگی بییل را در جامعه‌ی پروتستان فرانسه و طی تبعید در هلند، بعد از آنکه در اواخر قرن هفدهم پروتستان‌ها در فرانسه ممنوع و اخراج شدند، بازسازی نمود. بنابراین، از اواسط قرن بیستم تجدید حیات در آموزشها و فلسفه‌ی پییر بییل، بر اساس اسناد و آثار درجه‌ی اول، آغازیدن گرفت. همچنین از ایمان باوری او که اغلب تأثیری تکان دهنده بر فرهنگ خود و زندگی مذهبی آن فرهنگ داشته، درک همه جانبه تری نتیجه شده است.

نفوذ بییل در تاریخ تکوین اندیشه‌ی مدرن غیرقابل انکار است. یکی از دلایلی که پژوهندگان به نگاه نزدیکتری به آثار و آموزشهای او علاقه مند شدند آن بود که در اواسط قرن بیستم، برای مدتی، تاریخ فکری کمّی[۵] رسم شده بود. به این معنا که مورخین ِ اندیشه، چیزی را که قابل شمارش باشد کندوکاو می‌کردند و یکی از موارد قابل شمارش، تعداد کتبی بود که در کتابخانه‌ی افراد در قرن هجده موجود بودند. در فرانسه دارایی و املاک کسانی که از دنیا می‌رفتند از طرف دادگاه صورت برداری می‌شد. یکی از مفاد صورت برداری تعداد کتاب‌ها و لیست آنها بود. محققین قرن بیستم با شگفتی کشف کردند که "واژه‌نامه‌ی انتقادی و تاریخی"[٦] به قلم پییر بییل در فرانسه و بسیاری ممالک دیگر یگانه کتابی بود که بیش از همه در کتابخانه‌ها از قرن شانزده به‌بعد یافت می‌شد.


آنچه که آثار و اندیشه‌ی پییر بییل را تا این اندازه مسئله انگیز کرده، ایمان باوری است. بینش دینی وی سر آن داشت تا عقل را به فروتنی وادارد و وابستگی مطلق آدمی را به ایمان نشان دهد. همان زمان که عقل در فرهنگ اروپایی یکه تاز میدان بود، وی در صدد بود تا عدم تطابق خرد و ایمان را به عرصه‌ی نمایش گذارد و برجسته کند. برای اثبات ناسازگاری میان ایمان و خرد، بییل مصمم بود تا ضرورت فروتنی ایمان و رازآلودگی[٧] مذهب و در عین حال بلاهت فقه عملی و دیانت منطقی را بشناساند. رازناکی[٨] مذهب در غرب موضوع جدیدی نبود، لیکن بییل بر رازناکی مذهب و بر ناسازگاری میان عقل وایمان آن زمان پافشاری می‌کند که خرد و عقل پایه‌های عقیدتی در اروپا شده بودند. اینجاست که حکایت خطیر پییر بییل آغاز می‌شود.

برای آنکه دست آوردهای اندیشه‌ی بییل را در چارچوب واقعی‌اش مورد نظر قرار دهیم، کمی باید از سیر فعالیت او مطلع باشیم. وی در خانواده‌ای زاده شد که پیرو پروتستانیسم در فرانسه بودند. در فرانسه‌ای که مذهب رسمی‌اش کاتولیک است، اعضای فرقه‌ی پروتستان به سختی تحت تعقیب و آزار بودند. وی پس از تعمق طولانی و به علت برخی مقولات مذهبی از پروتستانیسم به کاتولیسم می‌گراید، عملی که از صداقت وی برمی خیزد، اما به بهای از دست دادن ِ محبت و قرابت خانواده‌ای که وی دوستشان می‌داشت، تمام می‌شود. بعد از چند سال که در مذهب کاتولیسم سر کرد، بازهم به علت برخی مسایل مذهبی، وی دوباره عضو ایمان اصلاح طلبانه‌ی پروتستانیسم می‌شود و اینک قدم به یکی از خطرناک ترین موقعیت‌ها در فرانسه‌ی کاتولیک می‌گذارد: به عنوان کافر، یعنی کسی که به حقیقت ایمان کاتولیسم پی برده، ولی آن را نفی کرده، شناخته می‌شود. وی سالهای طولانی را به عنوان آموزگار در آموزشگاه‌های پیشرو و در مدارس و سمینارهای اروپایی می‌گذراند. بعد از لغو تحمل پروتستان‌ها در فرانسه، زمانی که برادرش در سیاهچال‌های لویی چهاردهم به قتل می‌رسد، بییل در قلب جامعه‌ی تبعیدی‌ها در رتردام هلند مشغول تدریس به جوانان پروتستان می‌گردد. در آنجا نقش مهمی را به عنوان یکی از رهبران مباحثات پروتستان بازی می‌کند. آثار وی را می‌توان در چارچوب مشاجره‌ی مدافعان کالونیسم (پروتستانیسم) و طرفداران کاتولیسم درک نمود، وبه این مطلب پی برد که چرا عقاید بییل خطری برای فرهنگی بشمار می‌رفت که بطور روزافزونی به بنیادگزاری مذهب بر اساس عقل اصرار می‌نمود. محتوای نوشتجات وی موقعیت مطلقاً مرکزی و حیاتی وی در دنیای قرن هفده را آشکار می‌کنند، زیرا هر اثری که از خامه‌ی وی می‌تراوید، بهانه‌ای بود برای بحث و جدلی عمده. در بسیاری موارد وی باعث رنجش خوانندگان کاتولیک می‌شود. در مباحثات، بییل هرکسی را که در اردوگاهش نیست با سخن پرصلابت و سرسختش، که هر استدلالی را می‌خواست تا آخرین مرحله‌ی منطقی‌اش دنبال کند، مورد تهاجم قرار می‌دهد.

پییر بییل معتقد است که با نشان دادن ماهیت واقعی ایمان و عقیده، باید خوانندگان را به لرزه درآورد و از جایگاه آسودگی شان بیرون کشید. سپس یکی از بی نظیرترین موارد کامیابی در انتشار، یعنی "واژه نامه‌ی انتقادی و تاریخی" او خلق می‌شود، اثری در چهار مجلد، که به ترتیب حروف الفبا مقالاتی تقریباً راجع به همه چیز در آن نگاشته و تنظیم شده‌اند. اثری که در آن نوشته‌های داهیانه‌ای بطورموجز اما با پانوشت‌های طویل درباره‌ی مقولات فلسفی، مذهبی، تاریخی، بطور تخصصی و آموزشی به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. این اثر بارها و بارها تجدید چاپ می‌شود و گسترش می‌یابد. همین نوشته است که یکی از وسیعترین کتابهای مطالعه شده و متعلق به کتابخانه‌ها در دوران نخستین مدرن محسوب می‌شود. بییل در راهی گام نهاد که پیش از او پاسکال قدم گذارده بود، یعنی آن پروژه‌ی فکری خطیری که معتقد بود انسان باید درست بیندیشد و عقل انتقادی به تنهایی کافی است که خرد را به خضوع وا دارد وآدمی را برای ایمان مهیا سازد. افزون بر آن بییل کسی است که اخلاق حقیقت جویی و دانشوری در او موج می‌زند. او بر این باور بود که بیشتر متفکران اروپایی تا آن زمان، بجای آنکه بپرسند: "درباره‌ی تاریخ اروپا، مذهب خود و نمادهای مورد احتراممان چه می‌دانیم؟"، صرفاً راجع به آنچه آرزو داشته‌اند حقیقت باشد، بسنده کرده و قلم فرسایی نموده‌اند. بییل در جواب بانگ می‌زند که ایمان هرگزاز حقیقت و دانش پژوهی و عقل انتقادی واهمه‌ای ندارد.

حال اجازه دهید لحظه‌ای تأمل کنیم و نظر به مقاله‌ای بیندازیم که بییل در واژه نامه‌ی انتقادی و تاریخی درج نمود. مقاله‌ای که اروپا را از پایه تکان داد. این نوشته‌ای است درباره‌ی پادشاهی داوود پیغمبر. وی در این مقاله، یا بهتر بگوییم در پانوشت آن چه می‌نویسد؟ او می‌نویسد که انجیل می‌گوید که داوود از سوی خداوند برگزیده شد و مورد لطف وی قرار گرفت. و بعد با اشاره به منبع کتاب مقدس، پییر بییل زندگی داوود را به خواننده نشان می‌دهد: داوود دزد ودروغگوست. وی زناکارست. نه تنها وی زناکار است، بلکه شوهر زنی را که وی با او به زنا می‌پردازد، به جنگ روانه می‌کند تا هلاک شود. در منتهای کهولت وی برای آنکه گرم شود تن خود را با تن زنان عریان می‌پوشاند. از غارت مردم خویش ابایی ندارد و به آنان خیانت می‌کند. اما او همچنان طرف مهر و محبت خداست و پادشاه بیت المقدس می‌شود. زمانی که در قرن هجده میلادی یعنی ۳۰-۴۰ سال پس از نگارش مقاله‌ی بییل، این نوشته خوانده می‌شد، تنها یک نتیجه می‌توانست گرفته شود: به انسانی که مورد لطف کتاب مقدس است نگاه کنید! و مقاله‌ی بییل اثرتوطعه گرانه‌ای محسوب می‌شد که هدفش کم کردن احترام افراد به انجیل و نابودی حرمت آن بود. آماجش زیرپا نهادن اخلاق و سنت ترسایی - کلیمی[۹] بود. اما اینک بیاییم ببینیم که تاریخ تفکر چگونه به آن نگاه می‌کند. بیایید بییل را در شرایط تاریخی او و در چهارچوب مباحثات سیاسی - مذهبی‌ای که وی در آنها شرکت داشت، قرار دهیم.

در بحث میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها، کاتولیک‌ها به ادعای پروتستان‌ها مبنی بر پیش گزینی،[۱٠] که با حدت و شدت ابراز می‌شد، حمله می‌کردند. پیش گزینی مورد نظر پروتستان‌ها می‌گفت که خداوند در کمال رازآلودگی آنانی را که قصد پرهیزکاری شان را دارد، برمی گزیند. منتقدین کاتولیک می‌گفتند: "اگر بر این ادعای پروتستان‌ها، یعنی اصل پیش گزینی عقیده مند باشیم، بدترین گنه کاران نیز ممکن است رستگار شوند و مؤمن ترین اشخاص هم می‌توانند مورد لعنت واقع شوند؛ بر این اساس چیزی فرای فهم آدمی وجود دارد." و این جاست که نیروی تام و تمام مقاله‌ی بییل در باره‌ی داوود پادشاه آشکار می‌شود.

دو راه بیشتر پیش پا وجود ندارد: یک راه به نفی رازگونگی مشیت و رحمت الهی می‌پردازد ومنکرآن است که اراده‌ی او خارج از درک بشر می‌باشد، و دیگری به پدافند آن برمی خیزد، به دفاع از رمز و راز لطف پروردگار، غیرقابل درک بودن آن و غیرقابل توصیف بودن آن می‌پردازد. اینجاست که مقاله‌ی داوود پادشاه چون بمب صدا می‌کند. بییل می‌گوید به انجیل رجوع کنید. داوود پادشاه بر طبق استانداردها و معیارهای جاری، هر جنایتی را که انسان می‌توانسته مرتکب شود، مرتکب شده، اما نظیر همان دزد که توسط عیسی مسیح بر سر خاج درکمال رازگونگی رستگارشد، خداوند خود می‌گوید که داوود رستگار شد و مورد لطف و مرحمت وی قرار گرفت. بییل از آن پروتستان‌ها که می‌خواهند گناهان داوود را انکار کنند، می‌پرسد آیا اگر جنایتکاری از سوی خداوند آمرزیده شود، آن جنایات هرگز جنایت نبوده اند؟ اما وظیفه ما انسان‌ها چیست؟ ما باید فقط تا آنجا که ممکن است به قضاوت بنیشنیم. داوود مرتکب جنایت شد. بر اساس هر معیاری که حسابش را بکنید، اعمال وی تبه کارانه بودند و از انجیل مقدس باید دستگیرمان شود که آیین‌های پنهانی پروردگارو اراده و آمرزش‌های او ورای قوه‌ی درک طبیعی ادراک و فهم ما انسان‌هاست.

بییل فریاد می‌زند، آیا این لامذهبی است؟ اینکه ادعا کنیم که اراده‌ی خدا برای بشر غیرقابل توضیح است و دلایل وی از مرزهای عقل آدمی فراتر می‌رود و اینکه انسان‌ها معیارهای نهایی امور جهان نیستند، آیا این خلاف دین است؟ از نظر وی، آدمی باید با فروتنی و خضوع ایمان را بپذیرد و تواضع عقل را که قرین آن است قبول نماید، هرچند به ظاهرعجیب جلوه کند. چنانچه ایمان و رمز و راز پنهانی آن و نه تلقین و ترغیب را قبول کنیم، پس باید داوری طبیعی را هم بپذیریم و بپذیریم که میان داوری طبیعی از یک سو و رمز وراز ایمان از سوی دیگر تفاوت هست.

مقالات دیگری نیز که در واژه نامه‌ی او از کلک بییل می‌تراود، به همین اندازه جنجال برانگیزند. برای مثال سه مقاله از این کتاب، مقوله‌ی شر[۱۱] را بررسی می‌کند. چگونه می‌توان در حالی اعتقاد به خیر بینهایت ذات خداوند، وجود پلیدی[۱٢] را توضیح داد؟ در یک مقاله بییل به این بحث می‌پردازد که آیا خرد و عقل می‌توانند به راز همزیستی پلشتی،[۱٣] دوش به دوش با خدایی که منبع خیر نامتنهایی است، پی ببرد؟ و وی به تجدید حیات برهان ابیکور در یونان باستان دست می‌برد. می‌گوید: "محال است بتوان نتایج منطقی را انکار نمود. یا اینکه خداوند می‌تواند از شر ممانعت کند و نمی‌کند، که در این صورت بر پایه‌ی داوری طبیعی، خیّر نیست، و یا اینکه پروردگار می‌خواهد بر شر چیره شود، اما نمی‌تواند، که در آن صورت قادر مطلق نیست." از نظر بییل جوابی برای این معضل از جایگاه عقل طبیعی وجود ندارد. اعتقاد به خیر و نیکویی ذات خداوند در حوزه‌ی ایمان است و بس. واین از دایره‌ی فهم طبیعی بشر خارج است.

وی به مسئله‌ی شر از جایگاه واقعیات جهان می‌نگرد و زمانی که بحث میان یک ترسا را در برابر یک مانوی به عرصه‌ی نمایش می‌گذارد، در میان همعصرانش جنجالی برمی انگیزد. مانویان استدلال می‌کردند که نیروهای شر و خیر با یکدیگر مساویند و برای غلبه بر گیتی با هم در ستیزند. بییل ادعا می‌کند که اگر در مجادله‌ای یک مانوی را در مقابل با اطلاع ترین و منطقی ترین مسیحیان قرار دهیم، مسیحی قادر به شکست مانوی نخواهد شد، زیرا شواهد رنج و بدبختی انسان‌ها و محنتی که گریبانگیر آنان است، آنقدر بیشمارند که آشتی این همه حرمان با خوبی ذات الهی تنها از طریق ایمان میسر است. سازش آن با آوردن مدارک غیرممکن است. ایمان همین است، یعنی آنچه که از قوه‌ی فهم و درک آدمی خارج است.

بییل سپس توجیهات دینی مسئله‌ی شر را بررسی می‌کند. اگر گناه اولی (گناه حضرت آدم) اتفاق نمی‌افتاد، اراده‌ی آزاد وجود نمی‌داشت و اراده‌ی آزاد ارمغان خداوندی به بشراست. امر مبارکی بود که خداوند به انسان حرمت گزارد و به او آزادگی بخشید و حتی آزادی داد تا گناه کند، هرچند هبوط (سقوط) آدم منجر به فاجعه‌ای در سرنوشت بنی بشر شد. بییل بازهم غوغا بپا می‌کند وقتی که این مورد را با مادری مقایسه می‌کند که در مجلس رقصی دخترش همراه خوشگذران می‌شود و بکارت و روح خود را از کف می‌نهد، اما وی را آزاد می‌گذارد تا برود، تا مگر انسانی با حق انتخاب آزاد باشد. آیا احدی با منطق روزمره بر آن مادر می‌بخشد؟ اما به‌هرحال این مقوله‌ای خدایی است. خدا خارج قوه‌ی فهم انسان‌هاست. برای درک او ایمان ضروری است.

بییل نه تنها به ابراز این استدلالات جهت نشان دادن عجز عقل در مضامین مبادرت می‌کند، بلکه با اشاره به فیزیک و برای کسانی که در آینده وی را به عنوان پیشرو فلسفه‌ی نوین شناختند، تناقض زینو[۱۴] را درباره‌ی حرکت بازسازی می‌نماید. در این تضاد محال بودن حرکت پیشنهاد می‌شود. یکی از این تضاد‌ها بسی گیرا است: چگونه می‌توان زمان بینهایت داشت، اما قادر به گذار از فاصله‌ی معینی نبود؟ هر گامی که بسوی دیوار بر می‌دارید فاصله را نصف می‌کند و اگر تا بینهایت هم بروید، همواره یک نصف باقی است که نپیموده اید. در زمان نامحدود انسان قادر به عبور از یک فاصله‌ی مشخص نیست. از نظر بییل تمامی حوزه‌های عقیدتی بشر به انسان ناتوانی عقل را نشان می‌دهند. این ناتوانی بدان معنا نیست که ماده‌ی در حال حرکت وجود ندارد و به طریق اولی، عجز منطق دال بر این نیست که خداوندی با ذات نیکو وجود ندارد، بلکه خداوندی را معرفی می‌کند که دامنه‌ی راز و رمزش از حیطه‌ی عقل فراتر می‌جهد. این تنها خسران عقل انسانی را به ذهن متبادر می‌کند و نیاز به تحفه‌ی ایمان بیش از پیش آشکار می‌شود.

بییل کسی است که از ناتاب آوری[۱۵] و عدم مدارای مذهبی در دوران خود خشمگین بود. این واقعیت که کسانی بودند که به عقایدشان تا آن حداطمینان داشتند که حاضر بودند به نام خدا دست به شکنجه، زندانی کردن و کشتار بزنند، تنها تفرعن آن عقیده را می‌رساند؛ تکبر جنایت باری که نقطه‌ی مطلقاً مقابل فروتنی مذهبی است. تواضع عقل نه فقط ارج ایمان را برای بییل بالا می‌برد، بلکه به فروتنی نیز می‌انجامد. ارزش مدارا و تحمل‌ دگراندیشانی را ارج می‌نهد که در آن از نخوت یک مرام نشانه‌ای نباشد و افراد را آزاد گذارند تا طریق ایمانشان را طی کنند بی آنکه مزاحم دیگران شوند.

وقتی که خشم فقها بسوی بییل معطوف می‌گردد چرا که به نظر ایشان آثاری خطرناک از خامه‌اش تراویده، وی انتقاد از بنیادهای فرهنگی را پیشه‌ی خود می‌سازد. همین انتقادات از جمله ارثیه‌ی اندیشه‌ی او باقی می‌مانند. وی می‌کوشد ایمان باوران را بشناسد و به آنان گوش فرا دهد؛ شکاکان فلسفی و کالونیست‌ها را با بردباری می‌پذیرد و به دفاع از تحمل دگراندیشان و وجدان می‌پردازد. همه‌ی دست به دست هم می‌دهند تا وی را به این نتیجه بکشانند که بسیاری از ترسایان خرافاتی و متکبرند و حاضر به ترک ایمان صاف و ساده شده‌اند. همین باعث می‌شود که وی به نگارش تاریخ ترس مسیحیان از ستاره‌های دنباله دار، مهمل بودن عقیده‌ی ساحری و هجویاتی که بسیاری در زمانها و مکانهای گوناگون بدان پای بند بوده اند، بپردازد. وی می‌گوید که واقعیت این شده که یک جامعه‌ی مسیحی با توجه به رازگونگی رستگاری قادر است کمتر از جامعه‌ی لامذهب پرهیزگار باشد و براستی اگر ذات خداوند اراده کند می‌تواند لامذهبان را از راه‌های نهانی‌اش به آمرزش راهنمایی کند.

از دید وی تفرعن فقه دچار زیاده روی شده و ایمان مداراگر و ساده به بوته‌ی فراموشی سپرده شده است. صبغه‌ای از مسیحیت گریبانگیر اروپا شده که مانع از رازناکی است و به تبع آن ایمان به فنا رفته؛ کیشی به وجود آمده که می‌کشد، شکنجه می‌دهد و زندانی می‌کند. گویا ذهن آدمی آنقدر آگاه است که مدعی شود: "من می‌دانم که خداوند چه اراده‌ای کرده است وآنقدر آگاهم که می‌توانم بخاطر آن انسان‌ها را بکشم و حبس نمایم." پرخاشگرانه به معاصرانش فریاد می‌زند: "هان!‌ای متکبران پست، آیا بر اساس تعبیرتان از خدا تصور می‌کنید آنقدر آگاهید که حاضرید زجر دهید، به قتل برسانید و انسان‌ها را محبوس کنید؟ اینک عزم بر آن کرده ایم که چهره تان را بر همگان هویدا کنیم و پایه‌های فکریتان را تا سطح عاجزی زبون فرو آوریم. آبرویتان بر باد خواهد رفت و غرورتان به خفت با خاک یکسان خواهد شد. به آنجایی خواهید رسید که هرگز تصورش را هم نمی‌کردید." آری، پروژه‌ی بییل پروژه‌ای تکان دهنده است.

بر آثار پییر بییل به این دلیل که نه پای بند به اسناد، نه عقل ومنطق، بلکه تنها متکی به ایمان بود، مهر لامذهبی زده شد. مقاله‌ی بییل در مورد داوود بنیان نوشته‌ی ولتر درباب داوود، تقریباً واژه به واژه شد. ایمان باوری در اروپا ادامه می‌یابد اما بر روی موج گذار به طبیعت گرایی و پای بندی به منطق سوار می‌شود. پییر بییل می‌نویسد که ایمان بر عقل برتری دارد و این را در زمانی می‌گوید که فرهنگ دینی، مبنایش را بیش از پیش بر پایه‌ی عقل گذارده است. آری، این فصلی بی اندازه خطیر در تاریخ مذهبی و روشنفکری اروپاست.[۱٦]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- Pierre Bayle
[۲]- نقاش و فیلم ساز آمریکایی Andy Warhol
[۳]- Enlightenment
[۴]- fideistic
[۵]- Quantitative intellectual history
[۶]- Historical and Critical Dictionary
[٧]- mystery
[۸]- mystery
[۹]- Judeo - Christian
[۱٠]- Predestination
[۱۱]- Evil
[۱۲]- Evil
[۱۳]- Evil
[۱۴]- Zeno
[۱۵]- Intolerance
[۱۶]- م. ج. البرز، تاریخ اندیشه مدرن (فصل دوازدهم)، تفرعن فقه و ایمان مداراگر، نشریۀ خبری سیاسی الکترونیک ایران امروز



[] سرچشمه‌ها

نشریۀ خبری سیاسی الکترونیک ایران امروز