- خاستگاه قوم آريايی
- نام ايران
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[قومشناسی] [اقوام کهن]
واژهی آريايی که در زبانهای سانسکريت، اوستايی و پارسی باســتان (زبانهای هند و ايرانی) بهترتيب بهگونههای «اريه» (ariya)، «ايريه» (arya) و «آريــا» (airya) به کار رفته است[۱] و دانشوران ايرانی و افغانی به پيروی از دانشمندان غربی آن را «آزاده» و «نجيب» معنا کردهاند[٢]، نامی است که نياکان مشترک هندوها (مردمان شمال هند که بهزبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) و مردمان آريايیتبار افغانستان و ايران کنونی بهخود میدادند.
بهنظر دياكونوف، خاورشناس روسی، «تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آریایی در باره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا مینامیدند. هندیان و پارسیان و مادها و اسکیتها و آلانها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه خود را آریا میخواندند»[۳].
هردوت در فهرست نام اقوامی که در لشگر خشايارشاه (۴٨٠ ق.م) در جنگ با يونان شرکت داشتند از پارسيان، مادها، آشوریها، باختريان، هنديان، آرياها، خزرها، عربها، ... نام میبرد.[۴]
نکتۀ جالب اين است که هردوت از «آرياها» بهمثابۀ قومی در کنار اقوام ديگر ياد میکند[۵] و بهگفتۀ دکتر شاپور رواسانی، استاد کرسی اقتصاد اجتماعی در دانشگاه اولدنبورگ - آلمان، «آنان را از مادها، پارسيان، هندیها، عربها، آشورها، خزرها جدا میشمارد؛ اما پارتيان، خوارزميان، سغديان و چند قوم ديگر جزو آرياييان میداند»[۶] همو میافزايد:
- «ممکن است هردوت در جای ديگر اقوام ديگری را از جمله آرياييان دانسته باشد، اما با توجه به آنچه نقل شد میتوان دريافت که بهنظر هردوت آرياييان در زمان خشايارشا قومی بودهاند مانند ساير اقوام و در کنار آنها.»[٧]
هردوت دربارۀ مادها مینويسد: «... فرمانده قشون مادها تيکرانس هخامنشی بود ... اينها (مادها) قبلاً بهطور عام آريا ناميده میشدند ... اما بعداً نام ديگری بهخود دادند.»
از اين گذشته، پارسها نيز شاخهای از قوم آريايی هستند. چنان که در ترجمۀ اسناد تاريخی از دوران هخامنشی نيز واژۀ آريا عنوان میشود. بهگفتۀ استاد ابراهيم پورداوود، داريوش بزرگ هخامنشی در سنگ نبشتههای «نقش رستم» از خود چنين ياد کرده است:
- «من داريوش هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمينهای همه نژاد، شاه در اين بوم (زمين) بزرگ و پهناور، پسر ويشتاسپ هخامنشی، پارسی، پسر پارسی، آريايی، از تبار آريايی.»[٨]
قديمترين سندی که در آن به خط ميخی واژۀ آريا ذکر شده کتيبۀ بيستون داريوش است. در ترجمۀ فارسی نرمان شارپ از فرمانهای هخامنشی، داريوش در کتيبۀ بيستون خود را «... پسر ويشتاسب، نوۀ ارشام هخامنشی ...» معرفی میکند. در بند ٢ ستون ۳ اين کتيبه آمده است:
- «... اين نبشتۀ من (است) که من کردم بعلاوه به (زبان) آريايی بود، هم روی لوح و هم روی چرم تصنيف شد ... بعلاوه من نسبنامه ترتيب دادم.»[۹]
در اين کتيبه، آريايی نام زبانی است که کتيبه بدان نوشته شده و داريوش از تعلق خود به يک گروه مردم همزبان سخن میگويد و نه بيشتر. اما در کتيبۀ «نقش رستم» آنچه داريوش خود را معرفی میکند، در کتيبۀ «شوش» نيز تکرار میشود. با توجه به آنچه از کتيبۀ بيستون نقل شد، میتوان دريافت که وی در کتيبههای نقش رستم و شوش در پی ترتيب دادن نسبنامه برای خود بوده، کاری که پسرش نيز ادامه داده است. در کتيبۀ خشايارشا مکشوف در تخت جمشيد (XPH بند ۳) نيز آمده: «... من خشايارشا، پسر داريوش، شاه هخامنشی، پسر پارسی آريايی، از نسل آريايی»[١٠]
ریگ ودا یکی از کهنترین نوشتههایی آريايی است که در آن واژهی آریا به چشم میخورد. در اين کتاب مقدس، که به زبان سانسکريت میباشد، واژۀ آريايی در اصطلاح ترکيبی «آريا ورته» (Arya Verta) ياد شده است که بهمعنای جايگاه و چراگاه آرياهاست.[١١] افزون بر اين، در یک متن سانسکریت آمده است که «آریاورته مهمترین سرزمین در مرکز اقالیم هفتگانه و ناف جهان (یوگه وشیشت) است».
در سرودهای مذهبی اوستايی (يشتها) نيز از واژۀ آريايی سخن رفته است. در خرداد يشت (۵) از منزلگاه آرياييان، در آبان يشت (۱۳/۴۹) و (۱۵/۵۸) و (۱۸/۱۱٧) از ممالک آريايی، در (١٧/۶۹) از آريايیهای ديگر، در تير يشت (۴/۶) از تيرانداز آريايی (آرش کمانگير) و در (۹/۵۸) از ممالک اقوام آريايی، در (۹/۶۱) از ممالک آريايی، و در مهر يشت (١/۴) از ممالک آريايی سخن گفته میشود. در زامياد يشت (۹/۵۶، ۶۵) استاد پورداوود بهجای اقوام آريايی، اقوام ايرانی آورده است.[١۲]
[↑] خاستگاه قوم آريايی
در مورد خاستگاه آريايیها نظريات مختلفی بيان شده است. برخی از محققان اقامتگاه اصلی آرياها را، اروپا و جمعی ديگر آسيا و در شمال سيبری میدانستند.[*]
قوم «آريايی» يا بهتعبيری ديگر «هندوايرانی» شاخهی شرقی قوم بزرگیست بهنام «هندواروپايی» كه در هزارهی سوم پ.م. از سرزمينهای واقع در دشتهای جنوب روسيه، نواحی شرقی و فرودست رود دنپر، شمال قفقاز و غرب اورال برخاستند و بهتدريج بخشهای گستردهای از اروپا و آسيا را بهدست آوردند.[١۳]
قوم آريا شاخهی شرقی از اقوام «هندواروپايی» (نژاد سفيد) هستند که ريشه مشترک ملل اروپايی، هندی و آريايی است. اين قوم نام «آريا» را در برابر اقوامی که در سرزمينهای مختلف مغلوب و مقهور کردند، به خود دادند. مکان اصلی قوم آريا که از آنجا به اقطار جهان هجرت کردند، مورد اتفاق دانشمندان نيست، بعضی ترکستان و عدهای خوارزم و برخی شمال اروپا را منشأ اين قوم شناختهاند.[١۴]
آريايیها يا هندوايرانيان كه در شمال افغانستان امروزی میزيستند، در هزارهی دوم پ.م. گروههايی را به قصد مهاجرت و كشف مناطق جديد و مطلوب، به سوی جلگهی سند رهسپار کردند. اما خويشاوندان آنها که در منطقهی تمدنی «آندرونو» Andronovo (گسترهای شامل سرزمينهای واقع در سيبری غربی تا رودخانهی اورال)اقامت داشتند، بهسوی غرب آسيا (آناتولی، زاگرس و ميانْرودان) روانه شدند. اين گروهها در پيوند با اقوام بومی آسيايی مانند كاسیها و هيتیها، توانستند دولتهای نيرومند و تمدنهای درخشانی را در آن مناطق پديد آورند.[١۵]
گروههای آريايی، پيش از آن که هند را متصرف شوند و يا ايران کنونی را اشغال کنند، حدود دو هزار سال پيش از ميلاد مسيح، در شمال افغانستان میزيستند و سپس آنها در قرن شانزدهم پيش از ميلاد نواحی جنوب هندوکش و شمال غربی هند را بهدست آوردند و اندکی بعد به پنجاب تسلط يافتند.
پيرنيا مشيرالدوله در جلداوّل ايران باستان مینويسد: «آريايیهای «هندوايرانی» (آريانها) ... از آسيای وسطی مهاجرت كرده به باختر آمدند، از آنجا شعبه هندی به طرف هندوكش رفته به درۀ پنجاب هند سرازير شد و شعبه ايرانی به طرف جنوب و غرب متمايل شده در فلات ايران منتشر گرديد.»[١۶]
بنابر دادههای تاریخی، باستانی و زبانشناسی و تبارشناسی در گذشتههای دور مردمانی از نژاد سپید در سرزمینهای شمالی افغانستان و آسيای مرکزی (شمالشرقی فلات ایران) زندگی میکردند که بعدها با گسترش جمعیت و عوامل دیگر محدودهی زندگی خود را گسترش دادند و در سرزمینهای دیگری نیز نشیمن یافتند. بنابر تاریخ منظوم آريايیان در شاهنامه، فریدون پادشاه آريايی جهان را میان سه فرزند خود یعنی سلم و تور و ایرج تقسیم کرد. این تقسیمبندی و داستان نمادین نیز شاید یادی از گسترش تیرههای آریايی در جهان باستان بوده باشد. در مورد محل نخستین زندگی آریاها جستارهای بسیاری صورت گرفته است. تبار شناسان کلاسیک اروپایی قائل به انگارهی مهاجرت آریاییها از سرزمینهای سرد شمالی به فلات ایران و هند و اروپا هستند. اما دانشمندان علم تاریخ امروزه بهویژه در ایران فرضیه مهاجرت را رد میکنند و میگویند که تا حال هیچ دلیل مستند و محمکی از سوی دستهی اول در مورد قطعی بودن مهاجرت آریاییها به فلات ایران ارائه نشده است، دسته دوم بیان میدارند که آریايیها به فلات ایران مهاجرت نکردهاند بلکه از آغاز در منطقهای از فلات ایران زندگی میکردند و تنها گسترشی در برههای از تاریخ از گوشه شمالشرقی فلات ایران به سوی سایر سرزمینهای آريايی صورت گرفته است و برای اثبات آن نیز به داستان نمادین شاهنامه استناد مینمايند که فریدون جهان مسکون را میان سه فرزند خود تقسیم کرد: چنان که غرب را به سلم، شرق را به تور و ایران را به ایرج واگذار میکند. امروزه به نظر میرسد فرضیهی مهاجرت آریاییها از فلات ایران به سایر نقاط مقبولتر باشد تا فرضیه مهاجرت از مکانی نامعلوم و از راههایی ناشناخته.
اقوام آریایی که فلات گسترده ایران را برای مسکن خود انتخاب نمودند به گروههای مختلف تقسیم شدند که نام برخی از آنان در اوستا آمده است؛ مانند: «باکتریان» که در دامنههای شمالی هندوکش تا کنار جیحون که همان بلخ امروزی در افغانستان است، «سغدیان» در ناحیه کوهستانی میان جیحون و سیحون، «خوارزمیان» در گستره خیوه، «ماژگیان» در کنار رود مارگوس یا مرغاب که بیشتر در گستره مرو واقع در ترکمنستان کنونی است، «آریانها» در مجاورت رود هریرود (آریوس)، «درانگیان» در شمال غربی افغانستان کنونی، «آراخوتیان» در ناحیه رود هلمند و شاخههای آن در اطراق قندهار در افغانستان کنونی و ... میزيستند.
[↑] نام ايران
بهموجب نظريههای دانشمندان و نوشتههای علمیای که در اين زمينه منتشر شده نام «ايران» از قبيلۀ باستانیای که خود را «آريا» ناميده، گرفته شده است.[تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز، ص ۱٨] حسن پيرنيا نيز بر همين نظر است؛ او مینويسد: «بعضی محققان به اين عقيدهاند که آريانهای هندی از طرف پامير به هند سرازير شدهاند و اخيراً اين عقيده نيز اظهار شده که جدايی آريانهای هندی و ايرانی در اروپا روی داده، بعد هندیها در ۱٧٠٠ ق.م از قفقازيه به ايران آمدهاند و آريانهای ايرانی در دنبال آنان به ايران وارد شده آنها را بهطرف مشرق راندهاند. از آنچه گفته شد معلوم است که نام «ايران» از اسم اين مردمان است، يعنی آيريا در مضاف اليه صيغۀ جمع «آيريانام» میشد، بعد اين کلمه بهمرور دهور مبدل به آيريان، اِيْران، ايران شده. در زمان ساسانيان اِيْران میگفتند.»[تاريخ ايران باستان، ج ۱، ص ۱۳٧]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ۲: کلمه آریا در زبان سنسکریت یعنی [متمدن] Civilized. ظاهرن خود کلمه از مرز افغانستان وارد سنسکریت شده است.[سايت چهل تکه، معنی کلمه آریا، برگرفته از: برنامهای بنام Indian Tale را که از کانال History پخش میشد]مشخص نيست که متمدن ترجمهی دقیقی از آریا است يا نه، اما برخی اين واژه را چنين معنا کردهاند:"آریا از ایر پهلوی و ائیریه اوستایی میآید، نام قوم آریاست که در معنی فارسی امروزی یعنی نجیب و شریف است. در نوشتههای استاد فریدون جنیدی «زندگی و مهاجرت آریاییان» و یشتهای پور داوود ریشهی آریا بههمین شکل آمده و ایران هم به معنی سرزمین ایرها: «واژه ایران در پارسی میانه بهشکل اران (erān) بوده و برگرفته شده از شکلهای قدیمی آریانا یعنی سرزمین آریاییهاست.واژه آریا در زبانهای اوستایی، پارسی باستان و سنسکریت به ترتیب به شکلهای اَیریه – airya، اَریه - āriya و آریه – arya بهکار رفته است و نیز در زبان سنسکریت اریه – ariya به معنی سَروَر و مهتر و آریکه – aryaka بهمعنی مَردِ شایستهی بزرگداشت و حرمت است و آریایی به زبان اوستايی ائیرین – airyana و به زبان پهلوی و پارسی دری «ایر» خوانده میشود.»و این تعریف هم از «اسطوره، بيان نمادين» اسماعیل پور است: واژهی «آريا» به زبان اوستايی «ايريه / Airya»، به پارسی باستان «آريه / Ariya» و بهزبان سنسكريت «آريه / Arya»میباشد. اين نامواژه بهمعنای «نجيب و شريف و آزاده و دوست» است [فرای، ص ٢ ؛ فروشی، ص ١١؛ اسماعيلپور، ص ٧٩].»واژهی آریا بنا به نظر ویل دورانت نویسندهی کتاب تاریخ و تمدن بهمعنی کشاورز است. اما این ادعاها پایه و اساس علمی ندارند.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: آريا از ديدگاه ايرانشناسان: بخش نخست، بخش دوم و بخش سوم
پيوست ٢: داريوش کيانی قوم آریایی
پيوست ۳: آرياييان؛ به روايت دايرةالمعارف بزرگ اسلامی
پيوست ۴: دکتر شاپور رواسانی، نژاد آريا دروغ بزرگ
پيوست ۵: سالار سیفالدینی، واژۀ آریا از دید پانايرانيستها
پيوست ٦: گفتگوی فرزاد جوادی با دکتر رضا مرادی غياثآبادی، نژاد آریايی، تعریفش چیست؟
پيوست ٧: ورود آريايیها به فلات ايران به روايت استاد هاشم رضی
پيوست ٨: ساوالان اوغلو، آریایی در گذر تاریخ (مردمان آریایی کیستند؟)
[↑] پینوشتها
[۱]- برتولومه، فرهنگ اوستا، ص ۱٩٨
[۲]- فرای، ريچارد ن.، ميراث باستانی ايران، ترجمۀ مسعود رجبنيا، انتشارات علمي و فرهنگی، ١۳۶٨ ص ۲؛ فروشی، بهرام، ايرانويج، انتشارات دانشگاه تهران، ١۳٧۴ ص ۱۱؛ اسماعيلپور، ابوالقاسم: اسطوره، بيان نمادين، انتشارات سروش، ١۳٧٧، ص ٧٩.
طبيعتاً در ميان اعضای قوم آريا، مانند همۀ اقوام جهان انسانهای شريف و شرير، راستگو و دروغگو، ... وجود داشتهاند. بدين سبب، خيالپردازی شيرين و شاعرانهای خواهد بود، اگر کسی افراد يک قوم را - هر قومی که میخواهد باشد - از صدر تا ذيل و بهعنوان يک واحد غير قابل تقسيم و تفکيک، شريف، آزاده، «مهماندوست» و پهلوان بداند و از تعلق احتمالی و خيالی بدان قوم يا «نژاد» قرين افتخار شود و خود را تافتۀ جدابافته در جامعۀ بشری بداند.
در هر حال، به گفتۀ دکتر شاپور رواسانی، هر معنايی برای واژۀ «آريا» قايل شويم، فقط با يک نامگذاری سروکار داريم و اين نام هيچ فضليت و زيبايی يا پليدی و زشتی که ارثی هم باشد(!) همراه نداشته و ندارد.
[۳]- ا. م. دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳٨۰، ص ۱٤٢، سطرهای ۵ تا ٩، و یادداشتهای ۱٢ تا ۱٧ ص ٨٢-٤٨۱؛ اين گفتۀ دياکونوف که «تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آریایی در باره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا مینامیدند» با آن که کاملاً منطقی به نظر میرسد، اما او در ادامه به عمد و یا به سهو نام اقوام اصيل آريايی مانند: باختريان و هرويان را که در افغانستان میزيستند، از قلم انداخته و اقوامی ديگری چون اسکیتها و آلانها که سندی برای اثبات آريايی بودن آنها در دست نيست، در فهرست خود افزوده است.
[۴]- هردوت، ٧/٦٢-٦٩
[۵]- هردوت، ٧/٦٦؛ در اينجا منظور از آريا مردم هرات عهد باستان است.
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[١٠]-
[١١]-
[١٢]-
[١۳]- گيرشمن، ص ٩ و ۴-۵٢؛ دوشنگيمن (١٣٧۵)، ص ٢١؛ بهار (١٣٧٧)، ص ١۴٣؛ بهار (١٣٧٦)، ص ٦-٣٨۵؛ بهار (١٣۵٢)، ص هفده؛ فروشی، ص پنج؛ اسماعيلپور، ص ٧٨.دکتر رضا مراد غیاثآبادی، امید عطایی، دکتر فریدون جنیدی از جمله پژوهشگران ايرانیاند که براساس روایتهای شاهنامه و متون تاریخی ایران فرضیه مهاجرت را رد کردهاند. آنها بر اين باور هستند که «اصولاً در مورد انگارهی مهاجرت نژادی به نام آریا به فلات ایران که از سوی غربیها مطرح شده است باید شک کرد. چرا که هیچ منبع موثق و محکم و هیچ دلیل باستانشناسی که بتواند انگارهی «مهاجرت» آریاییها را با آن کیفیاتی که خاورشناسان غربی مطرح میکنند وجود ندارد. براساس فرضیه مهاجرت غربیها آرینها سه یا چهار هزار سال پیش به ایران و سپس اروپا مهاجرت کردهاند و این مهاجرت نیز به علت سرمای شدیدی بود که جهان را به ویژه نواحی آسیای میانه را فراگرفته بود، در اوستا در بخش وندیداد نیز به چنین تغییر شدید آب و هوایی اشاره شده است که سبب مهاجرت بخشی از آریائیان به جنوب به رهبری جمشید میشود. از نظر زمینشناسان نیز چنین توفان و سپس سرمای شدیدی در گذشته رخ داده است اما زمان این تحول بزرگ جغرافیایی که برابر شد با مهاحرت آرینها از آسیایی شمال آسیایی میانه به ایران، بسی دورتر از زمانی چهار یا سه هزار سال اعلام شده از سوی مورخین غربی است. از سوی دیگر با مراجعه به تواریخ کهن ایرانی از جمله اوستا و شاهنامه میبینیم که اشاره به این مهاجرت به صورت دیگری بوده است که در شاهنامه به شکل تقسیم زمین توسط فریدون میان فرزندانش ذکر شده است. میتوان از این مبدا وارد جستار شد که اگر هم مهاجرتی در کار بوده است در داخل فلات جغرافیایی ایران و یا همان ایران زمین صورت گرفته است و یعنی مهاجرت از یک ناحیه از فلات ایران به نواحی دیگر از طریق راههای گوناگون و اقوام مختلف آریایی که امروزه اقوام ایرانی را تشکیل دادهاند.»[*][١۴]- فليسين شاله، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ص ۶٨
[١۵]- كمرون، ص ١٦ و ٧٠ و ٧-١٠٦؛ گيرشمن، ص ۵٢؛ بويس (١٣٧٧)، ص ٦۴-۵٨؛ بويس (١٣٧٦)، ص ٩-٢٨؛ بويس (١٣٧۵)، ص ١٧؛ فرای، ص ٣؛ دوشنگيمن (١٣٧۵)، ص ٢٢؛ اسماعيلپور، ص ٧٩.
[١۶]- پيرنيا، حسن، تاريخ ايران باستان، تهران: مؤسسۀ انتشارات نگاه، چاپ ششم - ١٣٨٨ خ، ج ١، ص ١٣٧
[↑] جُستارهای وابسته
□ نژاد
□ قوم
□ هندواوپایی
□ هندوایرانی
□ باورهای آریاییها
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[↑] ردهبندی
قومشناسی اقوام باستانی هندواروپایی هندوایرانی مهاجرت آریاییها زبان آریایی باورهای آریاییها اسطورههای آریایی