|
اسناد لانهی جاسوسی
شماره ۲۹
فهرست مندرجات
.
افغانستان (۱)
اسناد لانهی جاسوسی، عنوان مجموعه اسناد محرمانهی سفارت آمریکا در تهران است، که توسط دانشجویان پیرو خط امام در ۷۴ جلد ترجمه و منتشر شد. این اسناد، که پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، در ۱٣ آبان سال ۱٣۵٨ بهدست دانشجویان پیرو خط امام، کشف شد، بهگفتهی ماجراجویان انقلابی، «از اسرار جاسوسیها و دخالتهای بیشمار آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان پرده برمیدارد و اسامی بسیاری از عوامل و رابطین آمریکا و انواع شیوههای جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا میکند.» دو جلد ٢۹ و ٣٠ این مجموعه اسناد، ویژهی افغانستان است..
- ... ما، باردیگر پشتیبانی بیدریغ خود را از برادران مسلمان و مظلوم افغانی اعلام میداریم، و اشغال اشغالگران را شدیداً محکوم مینماییم. ما مسلمانیم، و شرق و غرب برایمان مطرح نیست، ما از مظلوم دفاع میکنیم و بر ظالم میتازیم، این یک وظیفهی اسلامی است.
▲ | پیشگفتار |
---|
برای بررسی کوتاه در مورد افغانستان و شناخت هرچند سطحی از جریاناتی که در افغانستان واقع شده و میشود، احتیاج به ذکر نکاتی کوتاه خارج از اسناد موجود در این کتاب ضروری بهنظر میرسد و ضروریترین این نکات اوضاع جغرافیایی این کشور و تا حدودی وضع تاریخی آن است؛ اما در بعد سیاسی قضایا چون محدودیت در چهارچوب اسناد وجود دارد، سعی میشود تا حدامکان از این محدوده خارج نشده و بیشتر به خود اسناد پرداخته شود.
▲ | جغرافیای افغانستان |
---|
افغانستان کشوری است در آسیای مرکزی با تخمیناً ٢٢ میلیون نفر جمعیت که از شمال به شوروی، از غرب به ایران، از شرق و جنوب به پاکستان و از شمال شرقی به چین محدود است. افغانستان هرچند به دریا راه ندارد ولی به علت هم مرزی با پاکستان و بلوچستان ایران و پاکستان میتواند بهعنوان راهی مطلوب برای دستیابی شوروی به آبهای گرم جنوب و اقیانوس هند باشد و خود این امر یعنی دستیابی روسها به اقیانوس هند و دریای جنوب یکی از هدفهای استراتژیک و درازمدت آنان از زمان تزارها تاکنون بوده و بهخاطر شرایط دنیای حاضر این امر از ويژگی خاص برخوردار شده است. اقتصاد افغانستان تا حدود زیادی به زراعت و دامداری سنتی متکی است، معادنی از قبیل گاز، نفت، آهن، مس، ذغالسنگ، اورانیوم و سنگهای گرانقمیت نیز وجود دارد که بهعلت عدم وجود سرمایه[۱] و متخصص کافی، اکثر معادا هنوز مورد بهرهبرداری واقع نشده است؛ فقط لعل و گاز جز صادرات افغانستان محسوب میشود.
جمعیت غالب روستانشین این کشور با رقمی حدود ٨۵٪ جمعیت کل کشور در فقر شدیدی بهسر میبرند و این امر به اضافه سیستم خانبازی و رشد فئودالها که ناشی از سیاستهای رژیمهای استعماری گذشته است این روستاییان را از کمترین امکانات رفاهی محروم کرده است.
بیسوادی ۹٨٪ از مردم و در نتیجه پایین بودن سطح فرهنگ و عدم آگاهی سیاسی و مذهبی و همچنین ناهماهنگی نژادی و قومی (در افغانستان نژادها و اقوام گوناگون مانند پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن، نورستانی، بلوچی و ... وجود دارد) منتهی به رشد افکار نژادگرایانه و قومگرایانه گردیده و این امر در دوران متفاوت منجر به جنگهای شدیدی شده و همیشه بهعنوان یک حربهی برنده و تیز در دست استعمارگران برای نفوذ در خاک افغانستان بوده است. امضای قرارداد گندمک بین امیر پشتونها (امیر محمدیعقوب خان) و انگلیسها و یا قرارداد شوم «دیورند» میان امیر عبدالرحمن خان و انگیسها در سال ۱٨٣۹[٢] گویای روش بهرهوریها استعمار از اختلافات نژادی در افغانستان میباشد. متأسفانه علیرغم ضربات سنگینی که مردم افغانستان از این امر خوردهاند، هنوز هم این مسئله گریبانگیر آنها میباشد و حتی تشکیل گروهها و سازمانها در سالهای اخیر نیز بیشتر انگیزهی نژادی و زبانی داشته تا انگیزهی مکتبی و ایدئولوژیکی، این امر حتی در همهی گروههای مارکسیست نیز بهچشم میخورد برای مثال حزب خلق و حزب پرچم که هردو مارکسیست و وابسته به روسها هستند بهعلت گرایشهای نژادی همیشه در مقابل هم بودهاند و دست به تصفیه و اعدام همدیگر زدهاند (بیشتر مارکسیستهای پشتوزبان در حزب خلق و بیشتر مارکسیستهای فارسیزبان در حزب پرچم هستند). حاکمیت رژیمهای استعماری نهتنها افکار نژادگرایانه را رشد داده و آنها را در جهت منافع خویش[٣] بهکار گرفته بلکه با مسخ و بیمحتوا کردن اسلام و عقاید مذهبی این ملت نیز اسلامی را ترویج نمودهاند که توجیهکننده رژیمهای وابسته، فاسد و ضد اسلامی باشد. ولی علیرغم همه تلاشها استعمار جهت نابودی فرهنگ و تاریخ و مسخ و بیمحتوا کردن اسلام، ملت افغانستان همچنان عرق مذهبی و روحیهی ضد سلطهی خارجی خود را حفظ کردند و همین امر باعث شکست مفتضحانه انگلیسها در سالهای ۱٨٣۹ و ۱٨٧۹ شد و اینبار نیز سبب شکست شوروی در افغانستان خواهد شد.
▲ | رژیمهای حاکم از ظاهرشاه تا امین |
---|
رژیم سلطنتی: هرچند در این مجموعه ما سند مستقلی در مورد کیفیت حکومت ظاهرشاه در طی ۴٠ سال سلطنت بر افغانستان در دست نداریم اما با تجربهای که ملت ما در طی پنجاه سال حکومت دیکتاتوری پهلوی دارد و با توجه به پارامترهای اقتصادی و اجتماعی که شاه از آن برخوردار بوده و ظاهرشاه و همراهی با سیاستهای استعمارگرانه انگلیس و آمریکا چیزی جز جهل، فقر و غارت منابع افغانستان برای این مردم در برنداشت.
رژیم جمهوری: افزایش نفوذ غرب و سد شدن حرکتهای گروههای مارکسیست بهواسطهی رشد و گسترش نهضتهای اسلامی در اکثر مراکز و مؤسسات علمی روسها را بر آن داشت تا با حذف ظاهرشاه کسی را جاگزین کنند که بتواند پایههای نفوذ شوروی را در افغانستان مستحکم کند. بههر حال در اولین ساعات ۱٧ ژوئیه ۱۹٧٣ (٢٦ تیر ۱٣۵٢) سردار داوود، نخستوزیر سابق و داماد (شوهر خواهر) ظاهرشاه و دیکتاتور بالقوه، از طریق یک کودتای نظامی عملاً بدون خونریزی بهقدرت رسید. در اینکه روسها[۴] در این کودتا مستقیماً دخالت داشتهاند یا نه، این نکته قابل ذکر است که بیش از ٢٠٠ تکنسین و مشاور ارتش شوروی در آن کشور بودند که خیلی از آنها با واحدهای ارتشی که پایههای اصلی کودتا را فراهم میکردند، کار مینمودند. بههر حال، داوود برای بهاصطلاح مدرنیزهکردن کشور و بهبود وضع اقتصادی آن و برآوردن مقاصد روسها شروع به اصلاحات کرد که از آن جمله میتوان لغو اجبار برای زنهای افغانی در پوشیدن چادر و روآوردن به روسها برای کمکهای نظامی و اقتصادی را نام برد. بینش خاص و علاقهی داوود به روشن کردن سیگار آمریکاییاش با کبریت روسی (داوود اظهار داشته که هر وقت بتواند سیگار آمریکاییتاش را با کبریت روسی روشن کند خیلی خوشحالتر میشود) او را مشتاق به روشن کردن سیگار آمریکاییاش با کبریت آمریکایی کرد. روند و حرکت سیاسی داوود، او را از شوروی بهسوی آمریکا سوق داد و در این حرکت تا قبول دعوت کارتر برای دیدار از آمریکا در تابستان ۱۹٧٨ پیش رفت. سند شماره 2 بهخوبی بیانگر جهتگیریهای آمریکایی داوود است. بههر حال، موضعگیریهای خارجی داوود برای ادامهی مناسبات و روابط دوستانه با پاکستان و ایران و زیرکی برخوردش (البته از دیدگاه آمریکاییها) با روسها، آمریکاییها را بهبیان این امر واداشت که: «رئیس جمهور داوود کمک زیادی به بهبود ثبات منطقهای کرده و بدین ترتیب به تخقق یکی از هدفهای اصلی آمریکا جامهی عمل پوشانده است... برای پشتیبانی از کوششهای افغانستان در راه حفظ استقلال این کشور از فشارهای شوروی به وسیعترین درجهی ممکن که هدف اصلی سیاست آمریکا در این کشور است، ما به نشان دادن علاقهی دوستانه و محسوس خود از طریق یک حضور مشهود آمریکا در این کشور ادامه دهیم.» البته باید توجه داشت که ثبات منطقهای که آمریکاییها از آن دم میزنند، سکوت و آرامش مرگآوری است که آمریکاییها میتوانند بهراحتی و بدون دغدغه منابع کشورهای منطقه را به غارت[۵] برند و آنها را تحت سلطهی خویش درآورند و نه ثباتی در جهت تأمین استقلال و خودکفایی کشورهای منطقه.
داوود به هدفهای آمریکا که یکی ثبات منطقه (سکوت در برابر غارت رفتن منابع منطقه) و دیگری کاهش نفوذ شوروی در افغانستان بود، کمک بسیاری کرد و این سیاست نیز سیاست خوشایندی برای روسها نبود و به این ترتیب، کودتای ٢٧ آوریل ۱۹٧٨ (٧ ثور - اردبیهشت ۱٣۵٧) بهوقوع پیوست و شاید بتوان گفت شوروی به هدفی که از روی کار آوردن رژیم داوود داشت، رسیده بود و آن چیزی جز ایجاد زمینهای برای رشد و بهقدرت رساندن حزب خلق نبود.
جمهوری دمکراتیک: شوروی بهدنبال سیاستهای قبلی برای حفظ منافع و حاکمیت خویش در افغانستان مصلحت در آن دید که رژیمی که از هر جهت وابسته به خودش باشد، روی کار آورد و سرسپردهتر از حزب خلق برای این کار قابل تصور نبود. بههر طریق خواه با دخالت مستقیم روسها و خواه غیرمستقیم وابستهترین جریان به شوروی در افغانستان بر مسند حاکمیت نشست. طرز تفکر و سابقهی ترهکی و یارانش از یکسو و همراهی با سیاستهای شوروی در طول حاکمیت ترهکی بر افغانستان از سوی دیگر، بهخوبی بیانگر میزان نفوذ شوروی در کودتاکران و کودتای ٢٧ آوریل است.
عدم تعهد جمهوری دمکراتیک مبنی بر دریافت کمک از کلیهی کشورها با خصلت امپریالیستی یا غیر امپریالیستی و تماسهای متعدد سیاسی با سفرای آمریکلیی در طی حاکمیت ترهکی بر افغانستان مسئلهای است که در بررسی برخوردهای شوروی و آمریکا با این کشور که جدای از سیاستهای این رژیم نیست، توضیح داده خواهد شد. بههر صورت ترهکی در اجرای فرامین روسیه بهعلت مواجهه با حرکت مسلمانان با موانع و مشکلات زیادی روبرو شد و چون تأمین منافع شوروی در این شرایط مقدور نبود، روسها دست به یک سری اقدامات سیاسی برای حفظ سیستم حافظ[٦] منافع خودشان زدند که البته همه اینها در لفافهی حفظ دستاوردهای انقلاب کبیر ٧ ثور (٢٧ آوریل)! و دفاع از انقلاب صورت میگرفت. اعمال این روشهای سیاسی از سوی روسها که خواه ناخواه منجر به کشته شدن امین میشد و رشد اختلافهای شدید داخلی در بین سران حزب خلق و اختلاف بر سر اتخاذ تصمیم واحد برای مقابله با مشکلات، منجر به کشتهشدن ترهکی گردید (اینکه کشتن ترهکی چگونه واقع شد و آیا روسها از این جریان با توجه به سفر ترهکی به شوروی دو روز قبل از کودتا و احراز لقب «پدر انقلاب»! از سوی برژنف، آگاه بودند یا نه، مبهم است). در هر صورت، شوروی بعد از کشتهشدن ترهکی و روی کار آمدن امین، همچنان بهحمایت از امین ادامه داد. آنچه در طول حاکمیت حزب خلق در افغانستان بر ملت افغانستان گذشت، بهغیر از آشوب، فقر، سرکوب، کشتار و پناهندهشدن حدود یک میلیون از ملت افغانستان به کشورهای همجوار و وابستگی مطلق در همه جهات به شوروی نبود. خلاصه به اسم خلق، خلق را کشتند و آواره کردند؛ به اسم خلق منابع و استقلالشان را به یغما بردید.
▲ | شوروی و افغانستان |
---|
منافع کلی روسها در افغانستان: با توجه به آنچه در توضیح اوضاع اقتصادی و جغرافیایی افغانستان گفته شد، منافع کلی شوروی را میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
الف - راهیابی به آبهای گرم جنوب و اقیانوس هند: تزار روس گفته بود که «هر کس بر آنجا حکومت کند، بر تمام جهان حکومت خواهد کرد.» مقصود وی از آنجا سواحل شمالی دریای عرب و اقیانوس هند میباشد، و این سیاست تا این زمان دنبال شده است. تقویت پایگاههای آمریکایی در این محدوده، بهویژه در ایران زمان شاه، پاکستان و کشورهای حوزه خلیج فارس، شوروی را بر این سیاست مصرتر کرده است.
پلی که شوروی را از افغانستان به این آبها متصل میکند بلوچستان پاکستان و ایران است و همین مسئله وجود گروههای طرفدار شوروی در بلوچستان پاکستان و ایران و طرح مسئله پشتونستان (بلوچستان بزرگ) را بهخوبی توجیه میکند.
ب - منابع اقتصادی: همانگونه که ذکر شد افغانستان دارای منابع بکر و دستنخورده زیادی است که بهعلت عدم سرمایه و متخصص کافی تاکنون مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است. این منابع با توجه به امکانات شوروی میتوانند در جهت نیازهای داخلی و صنعتی شوروی بهخوبی بهکار گرفته بشود؛ همانگونه که گاز هم اکنون یکی از اقلام صادراتی مهم افغانستان به شوروی را تشکیل میدهد. ضمناً با تسلط بر افغانستان این کشور میتواند بازار خوبی برای اجناس بنجل روسی باشد.
ج - مقابله با آمریکا: توسعهطلبی و جهانخوارگی یکی از ریشههای مبارزه و رقابتی است که بین ابرقدرتها بر سر استعمار ملل مستضعف جریان دارد. شوروی نمیتواند نسبت به رشد پایگاهها و رژیمهای طرفدار آمریکا در جهان ساکت بنشیند و بنا بر خصلت مذکور دست به اقدامات توسعهطلبانه خواهد زد.
بنابراین بههمان اندازه که آمریکاییها سعی در کسب مواضع استراتژیک و پُر درآمد جهان دارند، روسها نیز بههمان اندازه در تلاش برای بهدست آوردن چنین مواضعی هستند. این رقابتها هر چند در اصل برای تأمین منافع دائمی و سلطه همیشگی بر کشورهای ضعیف است، به ابرقدرتها این امکان را میدهد که تحت پوشش ترویج ایدئولوژی، اقتصاد آزاد و سرمایهداری یا سوسیالیسم و کمونیسم، هرگونه حرکت استقلالطلبانهای را در کانال منافع خویش از مسیر اصلی منحرف کنند. در این مورد در بخش برخورد آمریکا با افغانستان بیشتر توضیح داده خواهد شد.
روش نفوذ شوروی در افغانستان: آنچه مسلم است حضور نظامی و اقتصادی روسها در صحنهی سیاسی افغانستان هرگز نمیتوانسته بدون تکیه بر پایگاههای داخلی در این کشور صورت گرفته باشد. کلاً دخالت و حضور در هر کشوری مستلزم وجود پایگاههای وابسته به آن بیگانه است. آنچه در اسناد موجود در این کتاب در رابطه با نفوذ و عملکرد شوروی در افغانستان بر میآید به قرار زیرند:
الف - ایجاد پایگاهها و احزاب سیاسی: شوروی برای ایجاد پایگاههای سیاسی دست به ایجاد و یا تشویق برای ایجاد احزاب وابسته بهخود در افغانستان زد و نتیجه این اقدام تشکیل احزاب خلق و پرچم بود که در زمان ظاهرشاه شروع به فعالیت کردند و در جریان رویکار آمدن داوود و دوران تصدی وی پایههای خود را مستحکمتر کرده و در اجرای قبول مسؤولیت از سوی شوروی خود را آماده نمودند. این احزاب بهطورکلی پایگاهی شدند برای سازماندهی افراد متمایل به شوروی و پرورش و تربیت کسانی که در آینده بتوانند وفاداری خود را بهنحو احسن در قبال تعهدات (ایدئولوژیکی)! به شوروی ابراز و عملی نمایند. نکته در خور توجه در اینجا این است که شوروی احزاب طرفدار خود را در یک تشکیلات واحد متشکل نکرد، بلکه احزاب مارکسیست طرفدار شوروی را در تشکیلات مجزا و حتی بهظاهر متضاد سازماندهی نمود. شوروی با این کار به تعقیب این سیاست پرداخت که اگر یک حزب از برآوردن توقعاتش عاجز ماند یا سقوط کرد، حزب دیگر را که آن نیز خواهان حاکمیت شوروی است بر صحنه سیاسی حاکم گرداند. نمونه بارز این سیاست را در افغانستان و در مورد حزب پرچم و حزب خلق میتوانیم ببینیم. حزب خلق در اوایل حاکمیتش دست بهتصفیه شدید عناصر پرچمی از کلیه مراکز دولتی زد و در این میان ببرک کارمل نیز از این تصفیه مصون نماند که در نهایت به تبعید او به پراگ انجامید. اما با عدم موفقیت خلقیها در سرکوب مخالفان و ایجاد ثبات یا به بیان دیگر عدم موفقیت خلقیها در تثبیت حاکمیت روسها در افغانستان و بالاخره کشتهشدن ترهکی و مطلوب نبودن شرایط برای روسها، بهتر آن دیدند که با تغییر ظاهری در حزب حاکم منافع خویش را همچنان از کانال مزدوران پرچمی حفظ نمایند و شاید این تفسیر کلام لنین باشد که بارها و بارها در توجیه سیاستهای شوروی از سوی وزیر مختار سفارت شوروی در کابل به مقامات آمریکایی ابراز شده که «هر انقلاب بایستی از خودش دفاع کند». جالب اینجاست که انقلاب (!) افغانستان باید از تثبیت حاکمیت روسها بر مقدرات کشورش دفاع کند. بههر صورت وجود احزاب وابسته به ابرقدرتها پایگاههای واقعی آنان برای نفوذ و تجاوز در کشورهاست. شوروی برای توجیه تجاوز نظامی خود به افغانستان ادعا میکند که ما به تقاضای دولت افغانستان و طبق معاهدهی دوستی که با این کشور داشتهایم اقدام به این عمل کردهایم و این معاهدهی دوستی چیزی نیست جز معاهدهای که در ۵ دسامبر ۱٩۷۸ بین ترهکی پرورشیافته روسها و مسکو به امضای طرفین رسیده است.
ب - سلسله نظامی: ارتش و نیروهای نظامی در کشورهای مستضعف همیشه بهعنوان یکی از حساسترین و موردتوجهترین پایگاههای نفوذی ابرقدرتها بودهاند. تشابه عملکرد امپریالیسم آمریکا و سوسیالیسم شوروی گویای ماهیت یکسان این دو ابرقدرت است. ۲۰۰ نظامی و مستشار نظامی شوروی در ارتش ظاهرشاه در رویکارآوردن داوود نقش عمدهای داشتند. قرارداد دوستی ۱۲ساله بین داوود و روسها این تعداد را در آخرین روزهای حکومتش به ٦۰۰ نفر رسانید و باز همین تعداد به اضافه ارتشیان افغانی که از طریق حفیظاللّه امین، عامل سرسپرده روسها سازماندهی شده بودند، نقش عمده را در سرنگونی داوود و رویکارآوردن ترهکی بازی کردند. با رویکار آمدن ترهکی، روسها بسط و نفوذ خود را در ارتش با سرعت زیاد دنبال نمودند. تأسیس و در دست گرفتن و تحت کنترل کامل در آوردن پایگاههای نظامی (مثل پایگاه هوایی بگرام)، سرازیر شدن سیل اسلحه و مهمات بهسوی افغانستان و همراه با آنها آمدن مستشاران و نظامیان اقداماتی بود که روسها پس از رویکار آمدن ترهکی انجام دادند. در فاصله زمانی بین داوود و امین تعداد مستشاران و نظامیان از ٦۰۰ نفر به ۷۲۰۰ نفر رسیدند. میزان ارسال تانکها بهحدی بوده که یکی از ناظرین به مقامات سفارت آمریکا میگوید تعداد زیادی تانک بدون راننده در اردوگاههای نظامی وجود دارد. هلیکوپترهای توپدار MI-۲۴ و هواپیماهای میگ ارسال شده به افغانستان در حال حاضر نیز یکی از مؤثرترین سلاحها برای کشتن و سرکوب مسلمانان افغانستان است. همه اینها با توجه به این مسئله است که روسها همیشه تجاوز نظامی به افغانستان را بهعنوان حداقل آخرین راه برای تثبیت حاکمیتشان در نظر داشتند.
ج - سلطه فرهنگی: مسخ فرهنگ و جدا ساختن مردم از فرهنگ اصیل خودشان سیاستی بوده که از سوی استعمارگران از قرون پیش برای نفوذ در دیگر کشورها بهکار گرفته شده و این سیاست سرمایهای است که روسها از اسلافشان به ارث بردهاند. مسخ فرهنگ و بهدست گرفتن جریانات فکری و پایگاههای آموزشی از طریق فرستادن کتابهای مارکسیستی و اعزام ایدئولوگهای وابسته به افغانستان و بعد از حکومت ترهکی بهدست گرفتن کامل دبیرستانها و دانشگاهها، سیاستی بوده که از طرف روسها در این کشور اعمال شده است. سند شماره ۳٦ گویای وضع دانشگاهها در زمان ترهکی و عملکرد روسها در این مورد است.
د - سلطه اقتصادی: افغانستان به واسطه فقر حاکم بر آن همیشه متکی به کمکهای خارجی بوده است و این کانالی بوده که روسها با پرداخت وامهای عظیم و تقبل اجرای پروژههای عمرانی و ارسال مصالح و ادوات مورد نیاز طرحها همیشه سعی کردهاند نفوذ خویش را حفظ کرده و حتی قانونی جلوهگر سازند. در مورد میزان کمکهای مالی روسها به افغانستان در اسناد متعددی به این امر اشاره شده است. امتیاز استخراج گاز، خرید پرتقالهای افغانی که در مزارعی با طرحهای روسی به عمل میآید، تنها صادرات عمده این کشور را نیز متعلق بهخود کرده است. همچنین حضور مستشاران غیر نظامی روسی در اکثر وزارتخانهها، حتی طرحهای دولتی را نیز تحت کنترل خودشان در آورده است.
جمهوری دمکراتیک افغانستان یا جمهوری افغانستان شوروی:
در این قسمت قصد بررسی عملکردهای شوروی بعد از رویکار آمدن ترهکی تا زمان کودتای امین است. «گروی» (دبیر اول سفارت شوروی) درباره نیاز انقلاب به دفاع از خود از لنین نقل قول کرد. او یادآوری نمود که تعداد زیادی از روستاییان روسیه با انقلاب روسیه مخالفت میکردند زیرا آنها فاقد تحصیل و بیسواد بودند و نمیدانستند که منافع واقعی آنها در کجاست. بهعقیده او وظیفه رهبران حکومت افغانستان پرورش و آشنا کردن تودهها درباره منافع حقیقی آنهاست...» (سند شماره ۱۴). رویکار آمدن ترهکی آغاز پیاده نمودن طرحهای قالبی مارکسیستی در افغانستان بود، این اقدامات که در چهارچوب تفکرات صرفاً طبقاتی مارکسیستی شکل گرفته بود، بدون توجه به فرهنگ جامعه افغانستان و در درجه اول برای نابودی این فرهنگ و یا بهقول آقای گروی برای پرورش تودهها در جهت منافع حقیقی خودشان! طرحریزی شده بود. آنها با این گمان که اصلاحات ارضی و لغو اعطای امتیاز بهبخش خصوصی تنها حلال دردهای افغانستان است، بدون توجه به اینکه هیئت حاکمه روح استقلال و آزادی افغانستان را به روسها فروخته و یا با طرح سوسیالیسم و بیمذهبی، عرق و اعتقادات مذهبی آنها را به مسخره گرفته، دست به اجرای اصلاحات زدند.
حرکتها و گرایشهای مارکسیستی که بهخاطر سابقهاش از دوران ظاهرشاه مواجه با عکسالعملها و مخالفتهایی از سوی مسلمانان شده بود از زمان به قدرت مطلق رسیدن خلقیها شکل خشونت بهخود گرفت و انگیزه این مخالفت، نه اصلاحات رژیم بلکه درک این معنی بود که مارکسیسم اساساً با اسلام مخالف است و دیگر اینکه خلقیها روح آزادی و استقلال افغانستان را به روسها فروختهاند. (بررسی اسناد این نکته را که اساس مخالفت مردم با رژیم افغانستان صرفاً جنبه اسلامی دارد بهخوبی نشان میدهد و این امر نهتنها از سوی آمریکاییها به کرات تکرار شده بلکه خود روسها و اعوان و انصارشان نیز از جمله سافرونچک وزیر مختار شوروی و شوسیائو، سفیر آلمان شرقی، به دفعات این مطلب را ذکر کردهاند. اسناد شماره ۵٩، ۴۴، ۴۰، ۲۸، ۲۷، ۲٦ در این مورد گویاست.) بههر حال رشد مخالفتها و مبارزه مسلحانه، اختلافات داخلی و بیعرضگی رژیم خلقی، روشهای کشتار و سرکوب، روسها را به این نتیجه رساند که برای تثبیت حاکمیتشان به تغییراتی نیاز دارند و براساس پندارها و ریشهیابیهای واهی قالبی خودشان دست به اقداماتی برای گسترش پایگاه سیاسی و تودهای رژیم زدند و تمام این کارها صرفاً بهخاطر منافع خودشان بود و اگر حتی شخص ظاهرشاه هم میتوانست این منافع را برایشان تأمین کند از رویکارآوردن او ابایی نداشتند. آنچه شوروی در این مرحله بدان دست بازید عبارت است از:
الف - تعدیل اصلاحات رژیم: روسها در پی این گمان که اصلاحات ارضی و دیگر اصلاحات رژیم و اجرای غلط آنها علت ریشهای طغیان مردم بوده، برای از بین بردن این عامل دست به تعدیل این اصلاحات زدند و با اعلام پایان یافتن موفقیتآمیز طرح اصلاحات ارضی و مبارزه با بیسوادی یا دادن امتیاز بهبخش خصوصی، به گمان خود خواستند جلوی تداوم آشوب و بیثباتی را بگیرند. شوسیائو، سفیر آلمان شرقی و سافرونچک، وزیر مختار شوروی (در قسمت دیگر به نقش این دو نفر در مسائل افغانستان اشاره میکنیم) در یک سری ملاقاتها با سفارت آمریکا مسئله تعدیل اصلاحات را تذکر میدهند و حتی شوسیائو اصلاحات ارضی را یک فاجعه میداند (سند ۴۴). اظهارنظر آمریکاییها در مورد این اقدام جالب توجه است: «برنامههای مختلف اصلاحاتی یقیناً به میزان زیادی به رشد خصومت داخلی نسبت به رژیم کمک کرده است ولی انگیزه بیشتر دهقانان افغانی که اسلحه بهدست گرفتهاند، درک آنها از این است که خلقیها، ضد خدا و کمونیست و عروسکهای خیمهشببازی شورویها هستند.» (سند ۴۱) این تعدیلات مشکلی را برای رژیم حل نمیکند.
ب - اسلام پناهی: بعد از اینکه رژیم و روسها دریافتند که ریشه اصلی مخالفتها در کجا قرار دارد سعی در مسکوت گذاشتن یا بیاهمیت جلوه دادن جهتگیری مارکسیستی حزب خلق نمودند و حتی در دادن رهنمود نیز پیشقدم شدند که مسلمانها گمان میکنند کمونیسم با اسلام مخالف است و بر این اساس دستگاه رهبری برای این مسئله یک تبلیغات دامنهداری به راهانداخت و امین و ترهکی در نطقهای عمومی اعلام داشتند که جمهوری دمکراتیک افغانستان مطلقاً با اسلام مخالف نیست و حتی اعلامیهای از سوی بیش از صد تن علمای به اصطلاح اسلامی در پشتیبانی از رژیم و اینکه جمهوری دمکراتیک عملاً حامی اسلام است صادر شد (اسناد ٦۵، ۲۸، ۲۷، ۲٦). بهعنوان نمونه گوشهای از نظرات سافرونچک، وزیر مختار شوروی در این مورد را ذکر میکنیم:» او مذهب (اسلام، یک مذهب بسیار بد است) را بهعنوان تنها و مهمترین دلیل منفرد برای یاغیگری مورد نکوهش قرار داد. او گفت توده مردم گمان میکنند کمونیستها علیه اسلام هستند.»
ج - اظهار دوستی با کشورهای امپریالیستی: رژیم خلقی برای اظهار سیاست عدم تعهد خود از یک سو و نشان دادن این امر که آنها نه تنها با روسها بلکه با هر کشوری که خواهان دوستی است رابطه دارند از سوی دیگر، سعی میکرد از طریق دیپلماتیک در یک تماس تقریباً دائمی با سفارت آمریکا و سفارتخانههای اقمار آمریکا باشد. البته این تماسها بهطور مطلق در محدوده موارد بالا نیست و تا حدودی هم گویای بینشها و گرایشهای ترهکی یا امین است و این تعریف در مورد امین بهتر صدق میکند خواه این گرایش ناشی از عدم اطمینان به روسها باشد، خواه از تمایل واقعی به آمریکا. ولی مسئله عمده در این تماسها که مورد توافق روسها نیز هست، کاهش تبلیغات ضد رژیم مبنی بر وابستگی مطلق خلقیها به شوروی است.
سخنان شوسیائو تا حدی بیانگر سیاست روسها و در نتیجه خلقیها در قبال کشورهای امپریالیستی است: «شوسیائو اظهار داشت که او به تندروهای خلقی گفته بود وقتی که آنان تلاش میکنند تا نمایندگان امپریالیستی را از کابل اخراج کنند، آنها از جنبش مدرن سوسیالیستی فاصله دارند. او اظهار داشت که به آنان گفته بود که چگونه برای تمام ملل لازم است که برای صلح و پیشرفت با یکدیگر همکاری نمایند.» (سند ۳٩) جنبش مدرن سوسیالیستی برای روسها ایجاب میکند تا حضور خود را در مقابل حضور دیگران توجیه کند و به این ترتیب صلح در جهان پایدار بماند! اسناد شماره ۷، ٩۵، ٩٦، ٩۸، ٩٩، گوشههایی است از تلاشهای ترهکی و مخصوصاً امین، برای عادی نشان دادن روابط خود با آمریکا. البته عملکرد امین بعد از رویکار آمدنش در رابطه با تماس آمریکاییها بیشتر ناشی از عدم اطمینان به روسها بوده است؛ هر چند در کنار خود هدف ذکر شده در بالا را نیز دنبال مینمود.
د - مطلع ساختن آمریکا و اقمار آمریکا از جریانات آتی: روسها در پی حفظ منافعشان پس از رویکار آمدن ترهکی و در مواجهه با مشکلاتی که این رژیم با آن روبهرو شد در آغاز صلاح در آن میدیدند که خلقیها را در مقابله با مشکلات و فائق آمدن بر آنها یاری دهند و بههمین جهت برای یافتن یک راه حل سیاسی برای مشکلات خلقیها یکی از کارکشتهترین دیپلماتهای خود بهنام سافرونچک را به افغانستان روانه کردند. شوروی از اول این کار، تجاوز و دخالت نظامی را از نظر دور نمیدانست اما بهخاطر دلایلی چند، از جمله جلوگیری از افتادن در تلهای از نوع ویتنام، میخواست که در صورت امکان برای افغانستان و رژیم خلقی راه حلی سیاسی بیابد.
سافرونچک مأمور این کار شد. این شخص به همراه شوسیائو، سفیر آلمان شرقی برای برآورد و دریافتن عکسالعملهای احتمالی از سوی آمریکا یا کشورهای وابسته به آن نسبت به کل سیاستهایی که در نظر داشتند اعمال کنند، با مقامات و سفرای آمریکایی و سفرای کشورهای وابسته به آمریکا تماسی دائم داشتند و مستقیم یا غیر مستقیم آنها را در جریان امور میگذاشتند. البته با این کار هدفی دیگر را نیز دنبال میکردند و آن اینکه در صورت مجبور شدن به دخالت نظامی چنین وانمود کنند که ما برای نجات دادن جمهوری دمکراتیک افغانستان یا بهقول خودشان نجات انقلاب ۷ ثور، تمام راههای سیاسی موجود را آزمایش کرده و چون موفق نبوده مجبور به دخالت نظامی شدهاند و این نکتهای بود که خود آمریکاییها نیز متوجه شده بودند: «تصمیم شوروی برای مطلع ساختن ایالات متحده و تعدادی از هیئتهای نمایندگی دیگر در اینجا، مستقیماً بهوسیله واسیلی سافرونچک و غیرمستقیم توسط شوسیائو سفیر کبیر جمهوری دمکراتیک آلمان (ما آگاه شدهایم که با اطریشیها، بنگلادشیها، فرانسویها، هندیها و پاکستانیها نیز تماس گرفته شده است) جهت بهوجود آوردن یک پایگاه سیاسی وسیعتر برای این رژیم و شاید جرح و تعدیلی ظاهری در ترکیب رهبریت جمهوری دمکراتیک افغانستان، احتمالاً تمایلی به مشروعیت دادن به هر گونه اقدامات و سیاستهای آتی که روسها ممکن است در جهت افغانستان دنبال نمایند بوده است... در عین حال بهطور همزمان بر تلاشهای مسکو جهت پیدا کردن یک راه حل سیاسی برای مشکلات فزاینده داخلی این رژیم انقلابی تأکید مینماید. مسکو احتمالاً فکر میکند که با انجام این کار به هرگونه سیاستی که در آینده ممکن است دنبال کند مشروعیت بخشیده است و همچنین موردی برای به انحراف کشیدن هر گونه انتقاد خارجی ایجاد کرده است که از هرگونه اقدامی که روسها ممکن است به تدریج در مورد آن تصمیم بگیرند ناشی میشود.» (سند ۴٩)
هـ - تغییر کابینه و تشکیل جبهه ملی یا تغییر در ترکیب رهبریت جمهوری دمکراتیک افغانستان: تلاش شوروی در تغییر ترکیب رهبریت جمهوری دمکراتیک افغانستان را میتوان اینگونه خلاصه کرد؛ تغییر کابینه و وارد کردن افرادی جدید در دولت که دخالتشان در دولت خلقیها کمتر بوده و حساسیت مردم افغانستان نسبت به آنها کمتر باشد و در نهایت بهقول خود روسها تشکیل یک جبهه ملی از نوع آنچه که در تمام کشورها وجود دارد. ترکیب این جبهه برای روسها زیاد مهم نیست و ممکن است ظاهرشاه و اعتمادی، نخستوزیر اسبق ظاهر شاه (شایعاتی مبنی بر تماس با اعتمادی وجود داشته) را نیز در برگیرد و این بهشرطی است که منافع روسها بهحساب آورده شود. البته در تغییر و تحول اولویت با اعضای حزب پرچم یا خود خلقیها و یا نظامیان است. این تغییر به هر قیمت برای روسها پذیرفته شده است و حتی کشتهشدن ترهکی و امین نیز در طرح گنجانده شده. به قسمتهایی از اسناد مربوط به تغییر ترکیب رهبریت توجه فرمایید: «او (سافرونچک) بهطور محرمانه گفت چیزی که حقیقت دارد این است که ما رهبریت جمهوری دمکراتیک افغانستان را ترغیب نمودهایم تا بهوسیله وارد کردن افراد جدید به دولت پایگاهش را گسترده گرداند... او در ادامه گفت ایجاد یک جبهه ملی مثل کشورهای دیگر که ایجاد کردهاند، برای آنها معقول خواهد بود.» (سند ۲٦)
«شوسیائو گفت ما مصمم هستیم انقلاب را نجات دهیم... او تأکید کرد که سافرونچک از سوی مسکو مأموریت گرفته تا یک دگرگونی ریشهای ایجاد کند... اما اینکه چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، شوسیائو بهروشنی گفت که یک کودتای نظامی داخل حزب از طریق برکنار کردن امین و شاید دیگران، چیزی است که روسها قصد آن را دارند... وقتی که من نام وطنجار را بهعنوان یک کاندید احتمالی ذکر کردم... پس از مکث کوتاهی گفت وطنجار یک سیاستمدار نیست ولی البته نظامیان کلید هرگونه تغییر خواهند بود...» (سند ۴۳)
«روسها میتوانند یک تغییراتی در مارکسیستهای افغانستان ایجاد کنند و بدین ترتیب سعی کنند تا ظاهری مشفقانه را حفظ کنند... آنها ممکن است در مورد بهقدرت رساندن فرد دیگری از حزب ترهکی فکر کنند و یا حتی حزب پرچم که قبلاً بهوسیله حزب خلق از صحنه خارج شده بود را بهقدرت برسانند. (سند ۵٩)
البته اصل مطلب هرگز از نظر دور نگهداشته نمیشود: شوسیائو گفت که هیچگونه تغییر ریشهای در داخل حزب در اینجا نمیتواند بدون پشتیبانی شوروی صورت گیرد و اینکه منافع شوروی بایستی از سوی هر حکومت افغانستان بهحساب آورده شود.» (سند ۴۳)
در اینجا بدون مناسبت نیست که حرکتهایی که منجر به کودتای امین و مواضع شوروی بعد از رویکار آمدن امین شد نیز بررسی شود. همانگونه که گفتیم تلاش روسها برای تغییر ترکیب رهبریت جمهوری دمکراتیک در جهت تغییر ترکیب و کاهش آشوب فزاینده داخلی در افغانستان آنها را تا حدی به این طرز تفکر نزدیک کرد که امین عامل اکثر نارضایتیها و آشوبها و زندانی کردنها میباشد و میتوان گفت که از دیدگاه روسها «ترهکی بهعنوان یک رئیس بدون شخصیت تلقی میشد و شرور اصلی امین بود که از جمله مسؤل سیاستهای ستمگرانه دستگیری، شکنجه و اعدام شناخته شده بود و همچنین نیروی محرک در برنامههای زجر دهنده اصلاحی و همچنین مرد پرحرارت افغانستان در جانبداری از شوروی به شمار میرفت. بنابراین هر گونه کوششی جهت اینکه نیروهای پراکنده در افغانستان را از طریق یک تغییر دستگاه رهبری گرد هم جمع کند به احتمال باید به برکناری یا حتی مرگ امین بینجامد.»
این طرز فکر و تلاشهایی که در این جهت انجام میگرفت به هر صورت امین را متوجه این تلاشها کرد. او این حدس را زده بود که حتی تغییر کابینه و تشکیل جبهه ملی به مرگ او منتهی خواهد شد به همین خاطر تلاشهای محدودی در جهت مقاومت در برابر کشته شدن و طرحهای روسی از خود نشان داد، برای نمونه میتوان ارائه طرح سازمان ملی را در برابر طرح جبهه متحد ملی روسیه نام برد(اسناد ۴۵و ۴٦).
آگاهی امین به این تلاشها (سند ۴۷) به اضافه اختلافات شدید داخلی در حزب و تکیه شوروی بر روی عناصری از دولت جمهوری دمکراتیک افغانستان مانند وطنجار، مزدوریار و گلابزوی باعث شد که امین از وقوع کودتا جلوگیری کند و خود در این امر پیشقدم شود. (البته اینکه دقیقا کودتای امین چگونه صورت گرفت و انگیزهها چه بود و شوروی تا چه حدی در جریان قرار داشت مبهم هستند. فقط آنچه تا حدودی واضح است عدم اطلاع روسها از جریان کودتاست.) شوروی چون در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفته بود و هیچ راهی جز حمایت از امین در ظاهر و ادامه سیاست براندازی وی در باطن در پیش نداشت و این مسلم بود که «اگر این درست باشد که روسها ناگهان گرفتار یک عمل انجام شده پردرد سر شدهاند، میباید حداکثر تلاششان را در مورد رهبری حزب خلق میکردند تا چهره زشت او را حداقل در کوتاه مدت بپوشانند. استراتژی حکومت قانون (امین بعد از رویکار آمدن به ملت قول داد که در کوتاهترین مدت برای کشور قانون اساسی تهیه بکند) یکی از چندین حقه باقیمانده در کیسه گشاد سافرونچک میباشد تا پذیرش عمومی را افزایش دهد.» (سند٩۲)
البته در نهایت کلیه راههای سیاسی به بن بست رسید و آنچه از آغاز روسها بهعنوان احتمال در نظر داشتند صورت گرفت و خلاصه طبق دعوت و درخواست دولت افغانستان (حالا منظور دولت امین است یا ببرک کارمل، خدا بهتر میداند) تجاوز نظامی علنی را به آن کشور شروع کردند و صدای احدالناسی بهعنوان اعتراضی جدی در جهان بلند نشد و شاید معامله پشت پرده روسها و آمریکاییها بر سر به غارت بردن منابع جهان به قیمت قربانی شدن خلق افغانستان تمام شد و خلاصه با نام خلق و پرچم حامیان خلق و حکومتهای طرفدار خلق دمار از روزگار خلق در آوردند. آنچه عاید خلق افغانستان شد دهها هزار کشته و زندانی، بیش از دو میلیون آواره و صدها روستای ویران بود و خلاصه آوارگی و فقر و...
▲ | برخورد آمریکا با مسئلهی افغانستان |
---|
در اسناد این مجموعه آمریکاییها در بیشتر موارد دلیل عمدهای که برای توجیه حساسیتشان نسبت به مسئلهی افغانستان ذکر میکنند، تأمین و حفظ ثبات منطقه است (اسناد ٧، ۱٠ و ٢۵). حفظ ثبات یکی از شعارهای همیشگی آمریکا برای توجیه حضور خودش در کشورهای جهان بوده است و این امر بر کسی پوشیده نیست که طرح این شعار نه در جهت ایجاد فضای مناسبی برای رشد حرکتهای صنعتی و اقتصادی و یا استقلال کشورهای مربوطه باشد بلکه برای ایجاد فضایی است که آمریکا بتواند بدون رو در رویی یا مواجهه با هر گونه اعتراض و مخالفتی منابع و داراییهای آن کشورها را بهغارت برد.
موقعیت آمریکا در خاور میانه، مخصوصاً در رابطه با کشورهای همسایه و همجوار افغانستان، دقیقاً بیانگر حضور مطلقه آمریکا در این منطقه است؛ پاکستان با وابستگی آشکار به آمریکا، ایران (در زمان شاه) بهعنوان ژاندارم منطقه، کشورهای نفتی حوزه خلیج فارس بهعنوان منابع تأمین انرژی آمریکا و مخصوصاً عربستان انبار سوخت و وکیل مدافع آمریکا در منطقه. با توجه این مراتب، حضور شوروی در افغانستان میتواند بهعنوان خطر بالقوهای برای منافع آمریکا در کشورهای نامبرده باشد و تأکید بیش از حد آمریکا بر حفظ ثبات و تاکید بر روابط دوستانه بین افغانستان و کشورهای همجوارش از این امر ناشی میشود. ذکر این نکته هم ضروری است که افغانستان منافع اقتصادی چندانی برای آمریکا ندارد.
با نفوذ شوروی در افغانستان و احتمال دخالت نظامی تا قبل از کودتای کارمل و بالاخره تجاوز نظامی به آن کشور، آمریکا موضعگیریهای گوناگونی داشته ولی همه این موضعگیریها بر یک محور استوار بوده و آنهم حفظ خود در افغانستان برای مقابله با نفوذ شوروی و بهقول خودشان تأمین ثبات منطقه است.
حضور آمریکا در ایران در زمان شاه و پایگاههای اطلاعاتی در این کشور امتیاز ویژهای بود که آمریکا در دست داشت و با جذب افغانستان بهسوی خویش میتوانست این امتیاز را ابعاد گستردهتری بخشد.
کودتای ۷ اردیبهشت ۵۷ ترهکی، و بعد از آن انقلاب ایران، سپس انقلاب نیکاراگوئه و اشغال سفارت آمریکا در تهران ضرباتی بود که آمریکا در یک محدوده کوتاه زمانی با آن روبهرو شد.
بعد از کودتای ترهکی، حمله نظامی شوروی به افغانستان همیشه بهعنوان یکی از خطرات بالقوه برای منافع آمریکا محسوب میشد. (ناگوارترین تحولات از نظر منافع آمریکا این خواهد بود که سربازان جنگی شوروی وارد افغانستان شوند. سند ۱۰) ولی تجاوز شوروی صورت گرفت و با اینکه گمان میرفت آمریکا قادر به انجام یک مانور مؤثر بهخاطر شرایط موجود ذکر شده در بالا نیست، با این همه این امر مانع از آن نشد که آمریکا ابتکار عمل را از دست بدهد و در جهت توجیه اعمال جنایتکارانهاش با تمسک به این عمل شوروی دست به عملیاتی، چه در افغانستان و چه در سطح بینالمللی زد که میتوان آنها را بهطور خلاصه چنین بررسی کرد:
الف - توجیه اعمال جنایتکاران خویش با تمسک به تجاوز نظامی شوروی: با توجه به درگیری و رقابت آمریکا و شوروی بر سر استعمار و بهغارت بردن منابع کشورهای ضعیف، تجاوز نظامی شوروی به افغانستان باعث شد که آمریکا برای توجیه لشکرکشی و هجوم بیامان نظامی به خلیج فارس، اعزام کمکهای شایان نظامی به السالوادر... از این بهانه استفاده کرده و حرکتهای ضد امپریالیستی ملتها را بر علیه رژیمهای دستنشاندهشان با مارک وابستگی به شوروی سرکوب کند؛ هر چند این مارکزنی از سوی آمریکاییها قبل از تجاوز نظامی به افغانستان نیز وجود داشت ولی با این عمل شدت گرفت.
ب - تلاش در منحرف ساختن حرکت اسلامی ملت افغانستان: با تبلیغ این مسئله از سوی ابرقدرتها مبنی بر این که هر حرکت ضد آمریکایی یک حرکت روسی، و هر حرکت ضد روسی یک حرکت آمریکایی است، آمریکاییها سعی بر این دارند تا نهضت ملت مسلمان افغانستان را با توجه به مبارزه تمامعیار بر علیه ارتش سرخ، یک مبارزه و نهضت آمریکایی نشان دهند. نتایجی که از تبلیغ این طرز فکر عاید میشود، در درجه اول کشورهای وابسته بهغرب را حامیان حرکت ضد روسی ملت افغان معرفی میکند و خود این باعث شدت سرکوب ملت مسلمان افغانستان از سوی روسها میشود و ثانیاً باعث قطع حمایت جنبشها و حرکتهای آزادیبخش غیر وابسته از این ملت میشود. این امر همچنین منجر به این میشود که این باور برای مجاهدین افغانی پیش آید که آمریکا و وابستگانش خواهان آزادی و استقلال آنانند و حتی کمکهای آمریکا در بعضی موارد از کانال کشورهای وابسته بهخودش چون عربستان، مصر و پاکستان و... این باور را برای آنان بهوجود میآورد که این کشورها واقعاً مسلمان و خواهان حاکمیت مسلمانان بر افغانستان هستند و مشاهده میشود که تا حدودی این باور در بعضی از گروهها بهوجود آمده است و این مسئله از خطرناکترین و ظریفترین روشهای نفوذ آمریکا در نهضت ملت افغانستان است و بدین ترتیب نهتنها آمریکاییها موقعیت خود را در افغانستان تثبیت میکنند بلکه طرز فکر فوق را نیز گسترش داده و از رشد هر حرکت غیر وابستهای بهنحوی جلوگیری میکنند.
تبلیغ این طرز فکر افکار مجاهدین افغانی را آماده میکند تا نفوذ عینی عناصر آمریکایی را در گروههای مبارز عادی و طبیعی نشان دهد.
ج - نفوذ دادن افراد و حتی گروههای وابسته به غرب در نهضت اسلامی افغانستان: رشد حرکت و انقلاب ملت افغانستان و مقاومت و پایداری آنان در برابر ارتش تجاوزگر شوروی امید به پیروزی این ملت را در اذهان جهانیان گسترش داده. این امر به اضافه تأثیر تبلیغاتشان در به انحراف کشیدن افکار مجاهدان و مبارزان و درک نکردن عمق جنایت پیشگی آمریکا بهخاطر عدم برخورد و تماس با آمریکا و جنبه صرفاً ضد روسی و ضد کمونیستی مبارزه، زمینه را برای نفوذ عوامل آمریکایی آماده کرده و این مسئله تا آنجا پیش رفته که وجود این عوامل و حتی وجود گروههای وابسته به غرب امری عادی و طبیعی است. در اینجا بحثی در ماهیت کثیف امپریالیسم غرب نیست ولی شناختن چهره پلید امپریالیسم آمریکا و مبارزه با آن لازمه یک حرکت اسلامی است؛ همانگونه که مبارزه و شناختن چهره کریه و پلید کمونیسم شوروی و این باب تذکر است به ملت مسلمان افغانستان برای جلوگیری از افتادن در دام امپریالیزم آمریکا که سعی دارد از خصلت ضد روسی و ضد کمونیستی این مبارزه استفاده کرده و جهتی غربگرایانه بدان بدهد.
▲ | گروهها و مردم افغانستان |
---|
اسناد موجود در این کتاب نمایشگر حضور عناصر آمریکایی و گروههایی با تفکرات غربگرایانه در صحنهی مبارزه و جدال با تجاوزگران روسی است و حضور اینها در آینده و بعد از پیروزی ملت مسلمان افغانستان بر تجاوزگران اثرات نامطلوبی بر روند جریانات داخلی افغانستان خواهد گذاشت. با اعتقاد کامل به حقانیت مبارزه ملت مسلمان افغانستان و انگیزهی اسلامی این حرکت و تفکیک گروههای وابسته از این ملت قهرمان ضروری بهنظر میرسد تا آنچه که خطرات بالقوهای در این حرکت هستند بررسی شود.
از آنجا که در هر انقلاب و نهضتی یکی از عمدهترین و حساسترین امور، امر رهبری میباشد و صرف مبارزه و بسیج تودهای بدون یک رهبری صحیح نهتنها تضمینی برای پیروزی ندارد بلکه در صورت پیروزی قطعی هم نهضت را با عدم سازماندهی و تشکیلات روبهرو میکند که باز منجر به شکست میشود. آنچه در افغانستان جریان دارد عدم وجود یک رهبری قابل قبول برای همه مبارزین و عدم سازماندهی مبتنی بر این رهبری میباشد. بههر حال توجه، به ترکیب رهبریت و گروههای موجود مربوط به آنها و نقش و نفوذشان در جریانات آینده این کشور امری ضروری است. در محدوده اسناد این کتاب بررسی کلی غیر ممکن است ولی آنچه هم وجود دارد تا حدی نحوه عمل و وابستگی تعدادی از آنها را نشان میدهد.
نقش یک سری کشورهای وابسته بهعنوان رابطهای آمریکا و این گروهها حائز اهمیت است و عمده نقش آنان نیز از وضعیت سیاسی خودشان و منافعی که در این رابطه عایدشان میشود ناشی میگردد و مهمتر از همه اینها گنجاندن اسلامی بودنشان در ذهن مردم افغانستان است. از جمله این کشورها پاکستان، عربستان سعودی، مصر و... است. پاکستان، بهعنوان سدی بین افغانستان و آبهای اقیانوس هند که هدف نهایی تجاوزگران روسی است، منافع خویش را در آن میبیند که به حمایت از یک سری گروههای افغانی ادامه دهد و همچنین بهخاطر حضور اکثر گروههای افغانی نقش پلی را دارد که کمکهای اکثر کشورهای مرتجع عربی و آمریکا و سازمان ملل را به پناهندگان و گروهها میرساند. پاکستان و حکومت نظامی آن با یک سری اصلاحات ظاهری از قبیل بستن کابارهها و مراکز فحشأ و ادعای اسلامی بودن، خواهان باوراندن اسلامیت خویش به مردم است. این اسلامپناهی به اضافه کمکهای مادی و تسلیحاتی که از کانالهای مختلف برای ارائه به پناهندگان و شورشیان به پاکستان میرسد و کمکهای خود پاکستان باعث شد که پاکستان و حکومت نظامی از پناهندگان و حتی گروهها در جهت حاکمیت خویش و سرکوب حرکتهای ضد رژیمش استفاده کند. اسناد ۱۰٦، ۸۰، ٦۸، ۵۵، ۲۱ و ۱۸ بیشتر در رابطه با تماس گروهها و افرادی است که بهنحوی در رابطه با آمریکا و کشورهای وابسته به آن هستند. عربستان سعودی نیز که با امکانات مالی فراوان در تلاش در جهت باوراندن اسلامیت خویش به مردم افغانستان و در حقیقت در جهت تحکیم مواضع اربابش آمریکاست، یکی از منابع مالی پناهندگان و آوارگان و بعضی از گروههای مبارز افغانی است. نکتهای مهم در بینش این گروهها، مخالفت و ترس آنها از پا گرفتن حرکت واقعی اسلامی مانند انقلاب اسلامی ایران است که در این مورد همنوایی با آمریکا بهوضوح نشان داده میشود. به دو قسمت از دو سند که اولی اظهار نظر مقامات آمریکایی است و قسمت دیگر اظهارات نماینده یکی از رهبران گروههای فعلی افغانستان میباشد توجه فرمایید:
«سقوط یک رژیم رادیکال چپی و مورد حمایت شوروی، بهحق میتواند انعکاسهای مثبتی برای ایالات متحده در سراسر جهان سوم داشته باشد. همچنین علیرغم قلت اطلاعات ویژه، رژیمی که به رهبری مخالفان رژیم کنونی بر سر کار آید میتواند بهحق به بازگشت حضور ایالات متحده، در زمینه عمرانی در این منطقه کمک کند، و برعکس رژیمی که بر شالودهی تعالیم برخواسته از بنیادگرایی اسلامی استوار باشد، احتمالاً برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی چندان اولویتی نخواهد داشت.» (سند ٦۵)
«طرزی (نماینده و برادر زن سید احمد گیلانی رهبر محاذ ملی اسلامی انقلابی افغانستان) درخواست کرد که ائتلاف، یک طرح را برای یک سری سیاستهای گسترده مورد بررسی قرار دهد. آنها قبول کردند که چنین عملی برای جلوگیری از تمایل افغانستان به کشورهایی نظیر ایران لازم است... او خاطر نشان کرد که رهبران مذهبی در نقش دادن آینده افغانیها سهمی داشتهاند ولی تأکید کرد که در شورا فقط باید میانهروها نقش داشته باشند...» (سند ۸۰)
اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و کمکهای عمرانی بهعنوان ابزار امپریالیسم برای نفوذ در کشورها است و آمریکا با رویکار آمدن رژیمی به رهبری مخالفان کنونی که براساس تعالیم برخواسته از بنیادگرایی اسلامی (واژهای که انقلاب اسلامی ایران را بدان میخوانند) استوار نباشد امیدوار بهحضور و بازگشت به افغانستان است و البته رژیمی که آمریکاییها خواهان آن هستند باید رنگ و لعاب اسلامی داشته باشد و بههمین خاطر آقای طرزی مسئله میانهروها را برای جلوگیری از تمایل افغانستان به کشورهایی نظیر ایران مطرح میکند. بههر حال مطالعه اسناد فوق تا حدی میتواند برای شناخت مسائل داخلی و بررسی وضع گروهها مؤثر باشد. با امید به پیروزی ملت مسلمان افغانستان بر علیه تجاوزگران روسی و نابودی امپریالیسم آمریکا و به امید روزی که ملت مسلمان افغانستان با آگاهی و هوشیاری تمام، دست تجاوزگران روسی را از میهنشان کوتاه کرده و پایههای یک حکومت اسلامی را در این کشور اسلامی پیریزی نمایند و با امید به اینکه با طرد عناصر وابسته به غرب، تحققبخش شعار نه شرقی، نه غربی، حکومت اسلامی باشند. در پایان متذکر میشویم که تعدادی از اسامی موجود در اسناد بهعلت اشتباه بودن انگلیسی آن یا ترجمه فارسی ممکن است کاملاً صحیح نباشد.
▲ | فهرست اسناد براساس شماره |
---|
شمارههای اسناد لانهی جاسوسی جلد ٢۹ | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱ | ٢ | ٣ | ۴ | ۵ | ٦ | ٧ | ٨ | ۹ | ۱٠ |
۱۱ | ۱٢ | ۱٣ | ۱۴ | ۱۵ | ۱٦ | ۱٧ | ۱٨ | ۱۹ | ٢٠ |
٢۱ | ٢٢ | ٢٣ | ٢۴ | ٢۵ | ٢٦ | ٢٧ | ٢٨ | ٢۹ | ٣٠ |
٣۱ | ٣٢ | ٣٣ | ٣۴ | ٣۵ | ٣٦ | ٣٧ | ٣٨ | ٣۹ | ۴٠ |
۴۱ | ۴٢ | ۴٣ | ۴۴ | ۴۵ | ۴٦ | ۴٧ | ۴٨ | ۴۹ | ۵٠ |
۵۱ | ۵٢ | ۵٣ | ۵۴ | ۵۵ | ۵٦ | ۵٧ |
شمارههای اسناد لانهی جاسوسی جلد ٣٠ | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱ | ٢ | ٣ | ۴ | ۵ | ٦ | ٧ | ٨ | ۹ | ۱٠ |
۱۱ | ۱٢ | ۱٣ | ۱۴ | ۱۵ | ۱٦ |
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است. البته اطلاعاتی که در قسمت پيوستها ارائه میشود، آگاهی از ديدگاههای مختلف دربارهی مطالب يک مدخل خاص است. مسئوليت این ديدگاهها به عهده نويسندهی يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاهها در دانشنامه به منزله تایید نظرات ارائه شده در آنها نیست.
[▲] پینوشتها
[۱]- اسناد لانهی جاسوسی، شماره ۲۹، افغانستان (۱)، ص ۱
[٢]-
[٣]- اسناد لانهی جاسوسی، شماره ۲۹، افغانستان (۱)، ص ۲
[۴]- همانجا، ص ۳
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[▲] جُستارهای وابسته
□ تاریخ معاصر افغانستان
□ روابط افغانستان با آمریکا
□ روابط افغانستان با شوروی
[▲] سرچشمهها
□ اسناد لانهی جاسوسی، شماره ۲۹، افغانستان (۱)، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، تهران: انتشارات پيام آزادی.