ایران و توطئه انگلیس از نگاه "کارل مارکس"
فهرست مندرجات
- مقدمه انتشارات پروگرس بر مقالات ژورنالیستی مارکس و انگلس
- افغانستان، استعمار نوین پای خود را جای پای استعمار کهن گذاشت!
- انتقاد مارکس از اشغال استعماری بوشهر و خرمشهر
- سالهای تدارک انقلاب و استقلال هندوستان
- یگانه انقلاب عظیم جهانی، در هندوستان
- کمپانی هند شرقی دست بلند استعمار بریتانیا
- تجربه پارس و چین در جنگهای نامنظم
- جنگ علیه پارس
- ایران و توطئه انگلیس از نگاه "کارل مارکس"
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[...] [...]
[↑] ایران و توطئه انگلیس از نگاه "کارل مارکس"
"اعلان جنگ انگلستان علیه پارس (الف)، یا بهطور مشخص کمپانی هند شرقی، در واقع یکی از ترفندهای ماهرانه و ماجراجویانهی سیاست خارجیی انگلیس در آسیاست که به مدد آن، تا پیش از این نیز، تصرفات خود را در این قاره گسترش داده بود. به محض اینکه کمپانی هند شرقی روی هر یک از دولتهای حاکم و مستقل و یا هر منطقهای که واجد منافع سیاسی و تجاری و طلا و ثروت است، نگاهی طمعکارانه میاندازد، قربانی فوراً به نقض واقعی و یا خیالی این و یا آن قرارداد متهم میشود. قربانی متهم میشود که عهدنامه و یا قراردادی را زیر پا گذاشته و یا مرتکب اهانتی ابهامانگیز شده است. و دیری نمیپاید که جنگ علیه او اعلان میشود.
اخبار دائمی در باب محور شرارت، به افسانهی گرگ و گوسفند میماند، که تاریخ انگلستان را به خون آغشته میسازد. انگلیس در طی سالیان متمادی در فکر تصرف موقعیت مناسبی در خلیج فارس بود و به طریق اولی به جزیرهی خارک که در بخش شمالیی این آبها واقع شده است چشم طمع دوخته بود. سر جان مکلم[۱] مشهور که چندین بار به مقام سفیر در پارس گماشته شده بود و بدون وقفه در مورد این جزیره در انگلستان تبلیغ میکرد، در این پندار بود که این جزیره قابلیت آن را دارد تا به یکی از مراکز شکوفا و پر رونق تبدیل شود. از این جهت که در مجاورت بوشهر، بندر ریگ[٢]، بصره[٣]، و آل ختیف[۴] است. و انگلستان از هم اکنون جزیره و بوشهر را تحت تصرف خود دارد. سر جان این جزیره را بهعنوان نقطهی مرکزی، جهت روابط بازرگانی با ترکیه، عربستان و پارس تصور میکرد. جزیرهای که آب و هوای مناسب و واجد تمام خصوصیات سرزمینی مستعد و شکوفان است. در این دوران، سفیر کمی بیش از سی و پنج سال دارد و غالباً نظریات و مشاهداتش را تحت نظارت لرد مینتو[۵] که والی شهر است به تحقق میرساند و هر دو در پی اجرای طرح مشترکی هستند.
سر جان جهت اشغال جزیره به فرماندهیی لشگری گماشته شده بود و میبایستی بطور عاجل حرکت میکرد، ولی به او دستور میرسد که به کلکته باز گردد. به این ترتیب سر هارتفورد جان[٦] را به نیّت ماموریت دیپلماتیک به پارس اعزام میکنند. در طول اوّلین محاصرهی هرات توسط پارسیان در سالهای ١٨٣٨-١٨٣٧ بر اساس همان بهانههای تردیدآمیزی که گویی از این پس مدافع حقوق افغانهاست، یعنی همان قومی که با آن رابطهی مودت آمیز مرگباری داشته است، جزیرهی خارک را تصرف میکند ولی بهعلت شرایطی خاص و بهطور مشخص بهعلت دخالت روسیه، مجبور میشود طعمهی به چنگ آوردهاش را رها کند. تلاشی که اخیراً دوباره تجدید شد، پیروزیهای پارس در هرات بود که این بهانه را بهدست انگلیس داد که شاه پارس را به عدم حسن نیّت نسبت به او متهم کند و جهت پیمودن نخستین گامها بهسوی اعمال خشونت، جزیره را به اشغال خود درآورد. بنابراین مشاهده میکنیم که در طول نیم قرن، انگلستان سعی کرد تا تسلط خود را در دربار پادشاهان امپراتوری فارس تثبیت کند ولی موفقیت چندانی نصیبش نشد. چنین پادشاهانی، با اینحال هیچگاه فریب تملق گوییهای دشمنانشان را نمیخوردند و اغلب، از هماغوشیهای خائنانه روی بر میگرداندند، چرا که از رفتار انگلیسیها در هند آگاه بودند. فارسها جملهی فتحعلی شاه را بهسال ١٨٠۵ بخاطر میآورند که میگفت: "به پیشنهادات کشوری تاجر و حریص که جان آدمیزاد و تاج پادشاهی را معامله میکند، نباید اعتماد کرد." در تهران پایتخت پارس، نفوذ انگلستان در پائینترین درجه است، زیرا اگر توطئههای روسها را بحساب نیاوریم، فرانسه از موقعیت ممتازی برخوردار است، و از این سه گروه دزد دریایی و راهزن، بریتانیا همان کسی است که پارس باید از او بیش از همه بترسد. در حال حاضر، سفیری از جانب پارس بهطرف پاریس حرکت کرده است، و شاید هم که تا کنون به آنجا رسیده باشد. دربارهی مشکلاتی که در پارس روی داده است، قویاً محتمل است که موضوع مذاکرات دیپلماتیک باشد. در واقع، فرانسه نسبت به اشغال جزیرای در خلیج فارس بیاعتنا نیست. این مسئله به شکل حادتری مطرح میشود، از این جهت که فرانسه برخی مدارک را بیرون میکشد که بر اساس آن گویی خارک توسط پادشاهان پارس به او واگذار شده است. اولین بار در سال ١٧٠٨ در عصر لوئیی چهاردهم و دومین بار در سال ١٨٠٨. در واقع این مورد یاد شده، مربوط به واگذاریی چند امتیاز و حق بهرهبرداری مشروط بوده است ولی همین کافی بود تا جانشینان لوئیی چهاردهم که بهاندازهی کافی ضد انگلیسی بودند، حقوق خود را روی این جزیره مطالبه کنند. اخیراً روزنامهی انگلیسی [٧] در پاسخ به روزنامهی فرانسوی[٨] بهنام انگلیس از حق هرگونه دخالت قدرتطلبانه در اروپا به نفع فرانسه صرفنظر میکند ولی رسیدگی به امور آسیا و آمریکا را در تعلق ملت انگلیس میداند و هیچ قدرت دیگری حق دخالت در آن را ندارد. با اینحال میتوان تردید داشت که لوئی بناپارت چنین تقسیمبندی را به رسمیت شناخته باشد. در هر صورت سیاست خارجی فرانسه در تهران، در جریان آخرین منازعات انگلیس و پارس، با بیرغبتی از انگلیس پشتیبانی کرد، و از این جهت که مطبوعات فرانسه چنین مدارکی را بیرون کشیده بودند و دعاویی "گل"ها[۹] را بر خارک مطرح میکردند، پیش بینی میتوان کرد که انگلیس حمله به خارک و تجزیه فارس را بازیی سادهای تلقی نکند."
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: مقالاتی را که در اينجا میخوانید، بهقلم "کارل مارکس" فیلسوف و اندیشمندی آلمانی است که جهان رويايی را با تئوریهای خود ترسیم کرد و میراث "مارکسیسم" را از خود، برای بشریت باقی گذاشت. این سلسله مقالات را از متن فرانسه، "حمید محوی" ترجمه و در وبسايت "راه توده"منتشر کرده است. انتشار اين مقالات در دانشنامهی آريانا الزاماً بهمعنای تاييد آنها نيست.
يادداشت ۲: توضیح مترجم: در متن نام کشوری که امروز بهنام ایران میشناسیم بهشکل Perse نوشته شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- Gaul نام قدیمی فرانسه. گلها در اینجا به مفهوم فرانسویها است.
[۲]- Sir John Malcolm
[۳]- Bender-Rig
[۴]- Bassora
[۵]- El-Katif
[٦]- lord Minto
[٧]- Sir Hartford Jones
[۸]- London Times
[۹]- Journal des débats
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مقالات کارل مارکس و فردریش انگلس در بارهی استعمار، وبسايت راه توده
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]