جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۶ مرداد ۱, یکشنبه

افسانه‌ی گیلگمش

ترجمه به‌فارسی از: دکتر داوود منشی‌زاده

گیلگمش

کهن‌ترین حماسه‌ی بشری


فهرست مندرجات

.



افسانه‌ی گیلگمش

تصویر روی جلد کتاب «گیلگمش، کهن‌ترین حماسه‌ی بشری»

حماسه‌ی گیلگَمِش یا افسانه‌ی گیلگامش (به انگلیسی: Epic of Gilgamesh)، یکی از کهن‌ترین و نام‌دارترین آثار حماسی بشر در ادبیات دوران باستان است که در منطقه‌ی میان‌رودان شکل گرفته و به حماسه‌ی جاودانگی است. قدیمی‌ترین متون موجود مرتبط با این حماسه به میانه‌ی هزاره‌ی سوم پیش از میلاد مسیح می‌رسد که به زبان سومری می‌باشد. از این حماسه نسخه‌هایی به زبان‌های اکدی و بابِلی و آشوری موجود است. کامل‌ترین متن آن که به امروز رسیده‌ است، متنی است که بر الواحی از خشت نگاشته آن‌گاه در کوره پخته‌اند. این مجموعه شامل دوازده لوح است، هر لوح مشتمل بر شش ستون پله‌وار به‌صورت شعر که ضمن کاوش در بقایای کتابخانه آشوربانیپال پادشاه آشور به‌دست آمد. هر یک از این دوازده لوح یا دوازده سرود شامل شش ستون است در سیصد سطر، مگر آخرین لوح آن که آشکارا الحاقی و به‌وضوح از یازده لوح قبلی کوتاه‌تر است. این حماسه، در سال ۱۸۷۰ میلادی، توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شد و نخستین برگردان فارسی آن در ایران، به‌دست داوود منشی‌زاده صورت گرفت که در سال ۱٣٨٣ خورشیدی، توسط نشر اختران به چاپ رساند.


تاریخچه‌ی این افسانه

در سال ۱٨۵۴ ميلادی، در «قصر بلور» هايد پارک لندن، موزه‌يی داير شد و در آن دو تالار و جلوخان عظيمی را از جلال و شکوه شرق قديم (آشور) در معرض نمايش گذاشتند: تالار تشريفات و دربار شاهانه، گاوهای بال‌دار با سر انسان با کاشی‌های رنگی براق، گيلگمش، پهلوان پيروزمند، آن‌که از سختی‌ها شادتر می‌شود، در حالی‌که شيری را می‌کشد، تصاوير شکار و جنگ، همه از بيست قرن پيش، از [دوران] سلطنت آشور بانيپال!

اين نمايشگاه را اوستن هنری لايار (Austen Henry Layard) ترتيب داده بود، که در سال ۱٨٣۹ ميلادی بی‌پول و تنها به‌همراهی مستخدمی، خود را به موصل رسانيده بود. سه قبل از ترتيب نمايشگاه قصر بلور لندن، معاونت وزارت خارجه‌ی انگليس را به او سپرده بودند.

لايار در آن‌وقت سی‌وچهار سال داشت و در سن چهل‌وسه سالگی وزير ساختمان‌های عمومی شد.

در مسافرت سال ۱٨٣۹ خود، لايار به محلی می‌رسد، که کسنوفون (Xenophon) آن را لاريسا (Larissa) می‌نامد:

«جرم عظيم بدون شکلی، که با گياه و علف پوشيده شده و در هيچ‌جايی آثار دست انسانی را نشان نمی‌دهد. مگر آن جاها، که باران زمستانی دره‌هايی بريده و شسته و بدين ترتيب محتويات آن را آشکار کرده.»

«در ميان عرب‌ها اين افسانه شايع بود، که در اين ويرانه‌ها اشکال عجيب و غريبی از سنگ سياه وجود دارد.»

تپه‌ی نمرود از حيث عظمت و نام، نظر او را بيش از هر جای ديگری جلب کرد. چه نام نمرود در تورات وجود داشت:

«و پسران حام کوش و مصرايم و قوط و کنعان «و پسران کوش ...» و کوش نمرود را آورد. او به جبار شدن در جهان شروع کرد.» وی در حضور خداوند صيادی جبار بود. از اين جهت می‌گويند مثل نمرود صياد جبار در حضور خداوند «و ابتدای مملکت وی بابل بود و ارک و اکد و کلده در زمين شنعار از آن زمين آشور بيرون رفت» و نينوی و رحبوب عير و کالح را بنا نهاد و ريسن در ميان نينوی و کالح و آن شهری بزرگ بود" (سفر پيدايش، باب دهم، ٦-۱۴)

چندين سال بعد لايار توانست دوباره به اين محل بيايد و به کاوش بپردازد.

پاييز سال ۱٨۴۹ ميلادی لايار در ساحل مقابل موصل در کويونجيک بزرگ‌ترين قصر نينوا را پيدا کرد. نينوا دوره‌ی جلال و عظمت خود را در سلطنت آشور بانيپال ديد. تا آن زمان شهر کوچکی بود، که به‌نام الهه‌ی «نين» ساخته شده بود و پس از آشور بانيپال در زمان سلطنت پسر او سين - شار - ايشکون بود که هوخشتره (Kyaxares) پادشاه ماد اين متروپل دنيای قديم را به تل خاکی تبديل کرد. نام نينوا در خاطره ی بشريت با خونريزی‌ها، ظلم‌ها، وحشت‌ها و غارت‌ها توأم مانده است: بی‌رحمی سربازان غارتگر آشوری حد و حصر نداشت.

در دو تالاری که بعدها لايار کشف کرد، به کتابخانه‌يی برخورد. کتابخانه‌يی مرکب از سی‌هزار کتاب بر الواح گلی! اين کتابخانه را برای آشور بانيپال ترتيب داده بودند (برای قرائت شخصی او).

در اين کتابخانه الواحی کشف شدند، که از نظر ادبی ارزش فوق‌العاده‌يی داشتند. نخستين حماسه‌ی بزرگ تاريخ، افسانه‌ی گيلگمش (پهلوان جليل وحشتناک)، - که دو سوم او خدا است و يک سوم او آدمی - در اين جا به‌دست آمد.

الواح جديد را مرد ديگری به‌نام هرمز درسام به‌دست آورد، که از کلدانيان موصل بود و بعد از آن که لايار کار سياسی خود را آغاز کرد، جانشين او در حفريات نينوا گرديد.

قرائت اين الواح به‌وسيله‌ی جرج اسميت (George Smith) صورت گرفت، داستان گيلگمش و رفيق بيابانی او، انکيدو را دنبال کرد. ناخوشی و مرگ انکيدو را خواند، ترس گيلگمش از مرگ را ديد و اين که گيلگمش چگونه به دنبال زندگی می‌شتابد، تا به آن جا می‌رسد، که گيلگمش نزد اوت‌ناپيشتيم می‌رود. در اين جا داستان قطع می‌شود. بايست با کاوش‌های جديدی بقيه‌ی الواح گلی را يافت. روزنامه‌ی ديلی‌تلگراف برای کسی که بقيه‌ی الواح گيلگمش را پيدا کند، هزار «گينه» جايزه تعيين کرد.

اسميت به کويونجيک مسافرت کرد و حقيقتاً در تصادف اعجازآميزی بقيه‌ی الواح را به‌دست آورد. ٣٨۴ قطعه‌ی ديگر با خود به انگلستان برد، که شامل داستان اوت‌ناپيشتيم دور (نوح پيغمبر) و شرح طوفان برزگ بود.[دکتر داوود منشی‌زاده، «تاريخچه‌ی اين افسانه»، مقدمه‌ی کتاب افسانه‌ی گيلگمش (کهن‌ترين حماسه‌ی بشری)، صص ٧-۹]

* * *

این کهنه‌‏ترین حماسه‏‌ی بشری را به‌فارسی برگرداندم، چه قدرت خام طبیعی، نیروی عظیم زندگی، انسان به‌صورت‏ عنصر از آن نمودار و هویداست. آثار جدایی انسان از عالم کل (Cosmos) کم‌‏تر در آن دیده می‏‌شود. انسان منتزع از طبیعت حق‏ زندگی را از خود سلب می‏‌کند. کوشش‏‌های قرن بیستم شاید، قسمت بزرگی در این راه بوده، که زمینه‏‌ی طبیعی‏ زندگی‏‌یی، که از زیر پای انسان کشیده شده بود، دوباره به‌جای خود برگردد.

سعی کردم، مطلب و قالب باهم تطبیق کنند. تا چه حد موفق شده‏‌ام؟ داوری آن با خواننده عزیز است.

تهران تیرماه ۱٣٣٣
دکتـر د. منشــی‌زاده


خلاصه‌ی پیش‌گفتار بورکهارت

حماسه‌ی گیلگمش در خط میخی به‌طور ناقص برای ما باقی مانده. غالب قطعات آن در کاوش‏‌های کویونجیک، محل‏ نینوای قدیم، به‌دست آمده و جزئی از کتابخانه‌ی بزرگ الواح گلی پادشاه آشور، آشور بانیپال، را تشکیل می‏‌داده. اصل داستان بسیار قدیمی است و بایستی، در دایره‌ی فرهنگی شنعاری - اکدی به‌وجود آمده باشد. شنعارها (سومرها) قبل از بابلی‏‌ها در سرزمین دجله و فرات مسکن داشتند و خط میخی را آن‌ها اختراع کرده‏‌اند. متن اولیه‌ی‏ داستان از روی قراین باید در ٢۴٠٠ سال قبل از مبدأ تاریخ تنظیم شده باشد. سپس با خط میخی و زبان ادبی (شنعاری-اکدی) به بابلی‏‌ها میراث رسیده دائم از نو تکرار شده، تزیینات تاره‌یی یافته، و ظاهراً به‌ضرر ماهیت داستان، زواید نجومی، تاریخ‏‌های معاصر و تمایلات عامیانه بر آن افزوده گشته است. تا این‌که در قرن ششم پیش از میلاد با حشو و زواید بسیاری در دولت آشور بر الواح گل پخته نوشته شده. زوایدی که داستان‌سرایان بعدی بر آن افزوده‏‌اند، عظمت‏ سادگی آن‌را خراب کرده. آشورشناسان قطعات موجود را مورد مطالعه قرار داده و ترجمه کرده‏‌اند. کسانی که از نظر علمی و زبان‏‌شناسی توجه به این حماسه دارند، باید به کتاب‏‌های زیر مراجعه کنند:

Jensen P. Assyrisch-Babylonische Mythen und Epen 1900
Das Gilgamesch-Epos 1906

و هم‌چنین ترجمه A. Vngnad با حواشی H. Gressmann و نیز Schott Albert از شاگردان ینسن در کتاب Das Gilgamesch epos 1934 سعی کرده، آن‌چه موجود است، صحیحاً ترجمه و افتاده‏‌ها را با قراین و تصورات مرمت کند.

جای تأسف است که این حماسه را، که در سادگی و عظمت بایست در زمره‌ی مهم‏‌ترین آثار ادبی جهانی حساب‏ شود، جز اهل فن دیگران کم‏تر می‏‌شناسند. ارزش داستان گیلگمش می‏‌تواند چنان‌که بایست تقدیر شود، اگر موضوع‏ تاریخی، چنان‌چه نیچه می‏‌گوید، به‌معنای بنای یادبود به‌کار رود، یعنی با آزادی کامل تخیل در قالب واحدی ریخته‏ شود. قالب‌ریزی موجود فقط از نظری شاعرانه تهیه شده، سعی بر این بوده تا داستان قدیم اصلی با سادگی عناصر بدوی انسانی نمودار شود. هر جا سطور متن میخی موجود بوده، ترجمه‌ی دقیق آن ذکر شده.

برای آشنایی با جهان‌بینی شرق قدیم با نظر به حماسه‌ی گیلگمش به این اثر نویسنده رجوع کنید:

Ursprünge menschlicher Weltanschauung in altorientalischer Schöpfungs- und Schicksalsdichtung (= Philosophie und Geschichte), 1925.

تغییر شدید ازمنه‏‌ی افعال، که توجه خواننده را فوراً جلب می‏‌کند، به‌عمد چنان که در متون اصل بوده، نگه‌داشته شده.

این داستان برای همه‌ی کسانی نوشته شده که پیوسته از بازی‏‌های کهنه اما جوان تخیل لذت می‏‌برند. تخیلات‏ شاعرانه انسان را از بند رنج می‏‌رهانند.

Georg Burckhardt


وجیزه‌ای بر افسانه‌ی گیلگمش پهلوان
”و تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود و واقع شد که چون از شرق کوچ می‌کردند همواره‌یی در زمین شنعار یافتند و در آن‌جا سکنی گرفتند.“

سه‌هزار سال پیش از آن‌که مردی به‌نام عیسی بن مریم دورانی تازه در تاریخ حیات انسانی پدید آورد، در دره‌های دو رود بزرگ دجله و فرات تمدنی بزرگ، چون شاه‌رگ‌هایی عظیم، مناطق بزرگ انسان‌نشین قدیم را به یکدیگر ربط داده بود و عناصر زنده‌ای که میراث بزرگ جامعه‌ی کهن سومری بود، چون عواملی جاندار، در بنای حیات فرهنگی مللی که چندی بعد عرصه‌دار صحنه‌ی تاریخ گردیدند، نقش بس شگفت داشت.

شعر، فلسفه، دین، نجوم، هندسه و تاریخ در دره‌های بارآور این دو رود، با حکمت بالغه‌ی مردمی که اکنون از آنان، در روزگار ما، جز الواحی چند به نشانه‌ای تلاش بزرگ آنان باقی نمانده است، شکفت و چون میراثی ارجمند از برای آیندگان به یادگار ماند. پیش از آن که تاریخ حقوق انسانی با عنوان «قوانین حمورابی» دو هزاره قبل از میلاد آشنا گردد، مردی دونکی نام، در سه هزاره پیش از میلاد مبانی حقوق و قوانین حمورابی را پایه نهاده بود؛ و پیش از آن‌که قوم یهود در بیابان‌های گسترده‌ای فلسطین با سرنوشت پنجه درافکند و ایوب با سرود غم‌انگیزش تراژدی حیات انسانی را بسراید، ایوبی سومری، دردانگیز و جان‌فرسا، به‌رغم سرنوشت خویش گریسته بود!

فرهنگ و خط و زبان سومری، با یاری اقوامی که در کمین بازیابی و پذیرش مدنیت بین‌النهرین بودند، در تمام امکنه‌ی گسترده‌ای جهان قدیم انتشار یافت. خدایان بابل و نینوا و اساطیر دینی آن‌ها، در اغلب حالات، همان خدایان و اساطیر سومری است که تغییر شکل یافته است. ارتباط فی‌مابین زبان‌های بابلی و آشوری از یک سوی، و زبان سومری از جهت دیگر، نظیر ارتباطی است که بین دو زبان فرانسه و ایتالیایی از یک‌سو و زبان لاتین از سوی دیگر وجود دارد.

در آن هنگام که تمدن سومریان به‌قدر کفایت قدمت پیدا کرده بود (یعنی در حدود ٢٣٠٠ پیش از میلاد)، شاعران و دانشمندان آن‌ها در صدد تدوین تاریخ قدیم قوم خود برآمدند.

شاعران، داستانی درباره‌ی آفرینش و بهشت و نخستین طوفان سهمناکی که در نتیجه‌ی گناه‌کاری یکی از پادشاهان قدیم پدید آمد و آن بهشت را در خود غرق کرد، تألیف کردند.

این داستان را بابلیان و عبرانیان گرفتند، بعدها به‌صورت پاره‌ای از معتقدات مسیحی و اسلامی درآمد. انجام این امور که جزو دقایق فکری انسان به‌شمار می‌رفت، در حیطه‌ی قدرت و اختیار کاهنان بود؛ همانان که همه‌ی مسایل خاصه‌ی مملکتی را به سامان می‌رسانیدند، نخستین پایه‌گذاران تاریخ و فلسفه نیز به‌شمار می‌آیند. کاهنان سومری که در فن کتابت تخصص داشتند، علوم سومر و آکاد را مخصوص به‌خود می‌دانستند و چون تنها به نگهداری و ترجمه‌ی متون قدیم راضی نبودند، با استفاده از آثار گذشته‌ی خود به تنظیم ادعیه و سرودهای مذهبی، داستان‌های حماسی و افسانه‌ها، معالجات سحرآمیز یا طبی، طالع‌بینی و اخترشناسی و هم‌چنین مسایل ریاضی پرداختند؛ و از همین رهگذر، این معتقدات، در همه‌ی ادیان ملل و امم مختلف نفوذ کرد.

به این ترتیب، نوک قلم کاهنان سومری به پرداختن داستان بزرگ آفرینش و متفرعات آن آغاز کرد و از آن میان، داستان شگفت‌انگیز گیلگمش را نیز بر الواح پخته نقر کرد و این همان است که اینک، چون ارمغان گران‌قدر و مرده‌ریگی عزیز، به نسل امروز بشر رسیده است.

* * *

تا اوایل قرن نوزدهم، باستان‌شناسان و محققان فقه‌اللغة، تحقیق در مدنیت‌های گمشده را با اسامی و داستان‌های تورات موردنظر قرار می‌دادند، و تنها مأخذ بزرگ ادبی که در کار مطالعه‌ی گذشته‌ی کهن جهان مورد استفاده قرار می‌گرفت، کتاب مقدس، خاصه اسفار مهمه‌ی آفرینش و خروج آن بود. ولی حفریات و کشفیاتی که باستان‌شناسان طی این سده از خرابه‌های سیبار و نینوا و تل‌العبید به‌عمل آوردند و این حفریات منجر به کشف کتابخانه‌ی بزرگ آشور بانیپال گردید، ناگهان همه‌ی آن تصورات کهن را بی‌بنیاد ساخت.

جرج اسمیت، یکی از دانشمندان انگلیسی که هزاران لوح خرابه‌های نینوا را در موزه‌ی بریتانیا مطالعه کرده است، روز سوم دسامبر ۱٨٦٢ میلادی، نطقی در انجمن آثار تورات که در آن‌زمان تازه تأسیس شده بود، ایراد کرد. این خطابه، بعدها در کار مطالعه و تحقیق متون تورات - خصوصاً جنبه‌های مقایسه و تطبیق آن‌ها و سایر آثار باستانی - راهنمای دانشمندان گردید. اسمیت در سخنرانی خود اعلام کرد که بر روی یکی از الواح کتابخانه‌ی کهن آشور بانیپال - پادشاه آشور در قرن هفتم پیش از میلاد - داستان طوفانی را خوانده است که شباهت بسیاری با داستان طوفان «سفر تکوین» تورات دارد.

اعلام این موضوع، شور و هیجانی در محافل علمی برانگیخت و روزنامه‌ی تلی‌تلگراف که در لندن انتشار می‌یافت، بی‌درنگ مبلغی جهت اعزام یک هیأت باستان‌شناس به نینوا اختصاص داد.

اسمیت پس از مطالعه‌ی الواح دیگری از کتابخانه‌ی آشور بانیپال، دریافت که داستان طوفان، در واقع جزئی از یک منظومه‌ی مفصل و طولانی است که بابلیان باستانی، آن‌را «مجموعه‌ی گیلگمش» می‌نامیده‌اند. کاتبان روزگار کهن، این منظومه‌ را به دوازده سرود یا فصل تقسیم کرده بودند و هر سرود سیصد سطر داشته و هر یک از سرودها در کتابخانه‌ی آشور بانیپال به‌روی لوحه‌ی جداگانه‌ای نقر شده بود؛ اما آن‌چه در این میان حایز اهمیت است آن‌که، نسخی که از مجموعه‌ای گیلگمش در آن کتابخانه به‌دست آمده گذشته‌ی کهن داشته است. تاریخ و ادبیات و نفوذی که معنویت دنیای قدیم در ممالک تحت‌سلطه‌ی آشوری‌ها داشته، در زمان حمورابی دوران طلایی خود را آغاز کرده است. داستان‌نویسی و علم اساطیر که معمولاً با مذهب سر سازش دارد، در زمان وی مورد توجه قرار گرفت. منظومه‌ای معروف خلقت، در همین دوره تنظیم یافته است. منظومه‌ای گیلگمش نیز که اینک به زبان بابلی زمان حمورابی و زبان اقوام هیتی و سومری و هوری نسخی از آن به‌دست آمده است، و به‌خصوص اکتشافات بغار کوی مؤید این ادعاست، در زمان حمورابی تنظیم شده و مدون گردیده است.

هنوز دانسته نیست که مأخذ اصلی داستان شگفت‌انگیز آفرینش از کدامین دیار است؛ از سومر یا بابل، از بنی‌اسراییل یا یک قوم سامی‌نژاد دیگر؛ تنها آن‌چه حقیقتی بزرگ است این‌که، منظومه‌ی گیلگمش یکی از زیباترین و کهن‌ترین فرآورده‌های فکر بشر در تمام خطه‌ی مشرق‌زمین به‌شمار می‌آید، و هم آن است که مأخذ اصلی آن همه افسانه‌های مشابهی می‌تواند باشد که در تورات و ادیان دیگر آمده است. یهود، مزدینان، زروانیان، هندی‌ها، فریژی‌ها، و بسیاری دیگر از مللی که قدمتی در تاریخ داشته‌اند، به‌نحوی از داستان آفرینش و طوفان و متفرعات آن متأثر گردیده‌اند.

در سال ۱۹۱۵ میلادی، لانگدون (S. Langdon)، قسمتی از مجموعه الواح تیپور که متعلق به موزه‌ی دانشگاه پنسیلوانیا است، را انتشار داد. این متن به سومری نوشته شده و در حدود دو هزار سال پیش از میلاد نظم یافته بود. به‌نظر لانگدون این قسمت منظومه درباره‌ی بهشت، هبوط آدم، و طوفان بود، و نقصی که در متون بین‌النهرین راجع به جریان خلقت و هبوط آدم مشاهده می‌شد، به این ترتیب مرتفع گردید.

پژوهش‌های زمین‌شناسی و باستان‌شناسی به‌دنبال مطالعات دیگری که روی الواح مکتشفه‌ی کتابخانه‌ی آشور بانیپال به‌عمل می‌آمد، ناگهان وجود طوفان تاریخی را در تأیید آن‌چه در الواح سومری و بابلی گفته شده بود، تشخیص داد. در آن هنگام که وولی، به‌سال ۱۹٢٦ میلادی، در خرابه‌های اور (Our) کاوش می‌کرد، در عمق زیادی از سطح زمین به طبقه‌یی از گل رسوبی به‌ضخامت دو متر و نیم رسید که بنا به گفته او، پس از یک فیضان عظیم نهر فرات حاصل شده و در ذهن نسل‌های متوالی خاطره‌ی آن به‌نام طوفان بر جای مانده است. در زیر این طبقه‌ی رسوبی، بازمانده‌های تمدن پیش از طوفان دیده می‌شود. حفریات کیش (Kish) نیز که تحت‌نظر لانگدون واتلین (Langdon Watllin) انجام می‌شد نتایجی مشابه آن‌چه در اور به‌دست آمده بود داده، و دمرگان (Demorgan) این حادثه را با باران‌های سیل‌آسا و طغیان‌هایی که در اواخر عهد چهارم زمین‌شناسی ایجاد گردیده است، مصادف می‌داند.

* * *

به‌هر ترتیب، این حوادث، در نسلی که پس از گذشت چند قرن دوباره گرد هم آمده و زیسته‌اند، موجد آثار گران‌بهایی گردیده است که نمونه‌ی درایت و گسترش خیال و شگفتگی اندیشه‌ی انسانی است، و در همین هنگام است که کاهنان مورخ با استناد به این روایات، بر آن شدند تا گذشته‌یی چنان طولانی اختراع کنند که برای بسط و تکامل تمام شگفتی‌های مدنیت سومری کافی باشد. از پیش خود فهرستی برای نام شاهان جعل کردند و تاریخ سلسله‌هایی را که پیش از طوفان در سومر حکومت کرده‌اند تا ۴٣٢ هزار سال پیش از میلاد عقب راندند، و برای دو تن از آن‌ها - به‌نام تموز (Tammus) و گیلگمش داستان‌های شگفت‌انگیزی ساختند و این دو داستان، در آینده، آن‌چنان منتشر شد که تموز به‌صورت یکی از خدایان صاحب‌جاه بابلی، و سپس به‌صورت ادونیس (Adonic) یونانیان درآمد، و گیلگمش بعدها قهرمان بزرگ‌ترین افسانه و منظومه‌ی بابلی شد.

* * *

از میان آثاری که از ادبیات سومری و بابلی به‌جای مانده است، چنان‌که گذشت، جامع‌ترین و زیباترین آن‌ها داستان گیلگمش پهلوان است. دوازده لوح شکسته که در کتابخانه آشور بانیپال به‌دست آمده و اکنون در موزه‌ی انگلستان نگهداری می‌شود، جالب‌ترین اثر ادبی بین‌النهرین، یعنی حماسه گیلگمش را در بر دارد. این حماسه نیز مانند ایلیاد هومر مجموعه‌یی از داستان‌هاست که پیوستگی متینی با یکدیگر دارند و تاریخ بعضی آن‌ها به ٣٠٠٠ سال قبل از میلاد می‌رسد.

از ٦ پاره‌ی: گیلگمش در سرزمین زندگانی، گیلگمش و گاه آسمان، طوفان، مرگ گیلگمش و آگای‌کیش، گیل‌گمش و انکیدو و جهان زیرین، دو تکه‌ی طوفان و افسانه‌ی آفرینش آن، به‌تفصیل در آثار ملل دیگر آمده است.

قصیده‌ی سومری گیلگمش و گاو آسمان و هم‌چنین مرگ گیلگمش ناقص است. به‌طور اجمال، بعضی حوادث متنوع و گوناگون حماسه‌ی گیلگمش که بیشتر درباره‌ی شخصیت اوست، از اصل و منبع سومری است، حتی بعضی وقایعی که در حماسه‌ی سومری گیلگمش مشابه ندارد، از سایر اساطیر و حماسه‌های سومری اقتباس شده است.

تفاوت عظیم گیلگمش و دیگر افسانه‌های بابلی شخصیت و غم بزرگ انسانی اوست. در این داستان گناه و طمع و فقر و احتیاج انسان، چون لغت‌نامه‌ی بزرگ حیات در برابر سرنوشت است. این افسانه، از نظر توجه به انسان شدت تاثیر در ادبیات بابلی بی‌مانند است. تردید و نابسامانی انسان و عشق به حیات و تلاش بی‌فرجام انسانی که ناکامی در سایه‌روشن لبخندهای زهرآلود ِ توفیق در پی استهزای اوست، چون موجی گران داستان گیلگمش را فرا گرفته است.

تهران ۱۵ دی‌ماه ۱٣۴٠ حمید حمید (به نقل از کتاب هفته، شماره‌ی ۱٦)


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

گیلگمش، کهن‌ترین حماسه‌ی بشری، مترجم لوحه‌های ميخی: جورج اسميت، ترجمه به آلمانی: گئورگ بورکهارت، ترجمه به‌فارسی: دکتر داوود منشی‌زاده، تهران: نشر اختران، چاپ اول - ۱٣٨٣ خ.